English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
volume unit واحد بلندی صدا
vu واحد بلندی صدا
Search result with all words
sone واحد بلندی صوت
Other Matches
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
cpu واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
morpheme واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
functional unit واحد در حال کار واحد تابعی
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
uplands بلندی
height بلندی
sublimity بلندی
rise بلندی
exaltedness بلندی
tallness بلندی
heights بلندی
upland بلندی
gratification سر بلندی
toft بلندی
the sublime بلندی
loftiness بلندی
looms بلندی
ascendent بلندی
exaltation بلندی
loomed بلندی
loom بلندی
elevations بلندی
altitude بلندی
Highnesses بلندی
elevation بلندی
looming بلندی
Highness بلندی
rises بلندی
altitudes بلندی
loudness بلندی
low-rise کم بلندی
Highness بلندی مقام
acrophobia بلندی هراسی
tonal volume بلندی صوت
Highnesses بلندی مقام
height of building بلندی ساختمان
ruggedness پستی و بلندی
height of fill بلندی اکند
contour پست و بلندی
eminence تعالی بلندی
suction lift بلندی مکش
supremacy بلندی افراشتگی
acrophobia ترس از بلندی
eminency تعالی بلندی
headroom بلندی طاق
ups and down پستی و بلندی
effective length of strut بلندی کمانش
volume بلندی صدا
volumes بلندی صدا
critical height بلندی بحرانی
crow's nest بالای بلندی
hilliness پستی و بلندی
how tall is it? بلندی ان چقدراست
hypsometry بلندی پیمایی
accentuation پستی و بلندی صدا
lifting مرتفع بنظرامدن بلندی
to bring to the same plane [height] به یک صفحه [بلندی] آوردن
lifts مرتفع بنظرامدن بلندی
blade height adjustment پهنای تنظیم بلندی
generously با نظر بلندی به جوانمردی
lift مرتفع بنظرامدن بلندی
superelevation بلندی بر اضافه ارتفاع
feature line خط پست و بلندی زمین
altitude بلندی از سطح دریا
embank بلندی یاپشته ساختن
head way بلندی طاق سرعت
altitudes بلندی از سطح دریا
edge raise بلندی لبه ورق
lifted مرتفع بنظرامدن بلندی
feature وضع پست و بلندی زمین
bird's eye view منظرهای که از بلندی دیده میشود
featured وضع پست و بلندی زمین
tachymeter دوربین پیمایش بلندی یا فاصله
features وضع پست و بلندی زمین
featuring وضع پست و بلندی زمین
bird's eye views منظرهای که از بلندی دیده میشود
relief شکل فاهری و پست و بلندی
stentor شخصی که صدای بلندی دارد
lapseratc میزان بارندگی به نسبت بلندی ها
homogeneous area منطقه هموارو بدون پست و بلندی
the door banged درباصدای محکم و بلندی بهم خورد
sagfety island بلندی وسط خیابان مخصوص عابرین
safety zone بلندی وسط خیابان مخصوص عابرین
traffic island بلندی وسط خیابان مخصوص توقف پیاده رو
dipole انتنی که نصف طول موج بلندی دارد
plateform بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی بنیاد یا اساس چیزی
nilometer الت خود نگارودرجه داربرای سنجش بلندی اب رودخانه
rise and fall تعیین پستی و بلندی نقاط نسبت به سطح مبنا
to take the a بلندی چیزیرا اندازه گرفتن ارتفاع جایی راپیمودن
grandfather clock ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
grandfather clocks ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
net antena انتن روی تور والیبال به بلندی 76 تا 101 سانتیمتر
dolman جامه بلندی که جلوش باز و استین تنگی دارد
douglas fir یک نوع گیاه همیشه بهار بلندی که در غرب امریکامی روید
liberal gift بخششی که نماینده رادی ونظری بلندی دهنده باشد بخشش کافی
key signature گامهای کوتاه و بلندی که پس ازکلیدموسیقی برای نشان دادن نوع ک لیدنوشته میشود
hot dog skiing اسکی کردن با سرعت در میان پستی و بلندی یا بوس و تابع تکنیک خاصی هم نیست
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
superelevation درجه ارتفاع درجه بلندی
units واحد
ones واحد
unit واحد
at the same time در ان واحد
modules واحد
monad واحد
module واحد
unilinear در یک خط واحد
plank واحد
unitage یک واحد
singlets خط واحد
one واحد
singlet خط واحد
univalent واحد
measure واحد
single واحد
motifs واحد تکراری
fee بهای واحد
motif واحد تکراری
disk unit واحد گرده
disk unit واحد دیسک
display unit واحد نمایشگر
display unit واحد نمایش
plants واحد صنعتی
plant واحد صنعتی
concern واحد اقتصادی
absolute unit واحد مطلق
control unit واحد کنترل
cost unit قیمت واحد
cpu واحد کنترل
cu واحد کنترل
data item واحد داده
data unit واحد داده
datum یک واحد داده
secondary unit واحد فرعی
command unit واحد فرمان
building unit واحد ساختمانی
bril واحد درخشندگی
concerns واحد اقتصادی
angstrom unit واحد انگستروم
arithmetic unit واحد حساب
arithmetic unit واحد محاسبه
astronomical unit واحد نجومی
basic construction unit واحد ساختمانی
contractors yard واحد ساختمانی
basic shaft محور واحد
derived unit واحد فرعی
program module واحد برنامه
terminal unit واحد پایانه
terminal unit واحد پایانی
unified budget بودجه واحد
unit cell سلول واحد
unit cost هزینه واحد
unit distance با فاصله واحد
unit elasticity کشش واحد
tape unit واحد نوار
storming column واحد مامورحمله
storage unit واحد انباره
pyramiding مدیریت واحد
quarterstaff واحد یموت
rad یک واحد دوزاتمی
repeating unit واحد تکراری
shipping unit واحد حمل
single density با تراکم واحد
single precision دقت واحد
single tax مالیات واحد
storage unit واحد ذخیره
unit hydrograph هیدروگراف واحد
unit load واحد بار
unit matrix ماتریس واحد
unit tube لوله واحد
unit weight وزن واحد
unitization تعیین واحد
work unit واحد کار
unit record رکورد واحد
unit price بهای واحد
unit price قیمت واحد
unit of account واحد محاسبه
unit of currency واحد پولی
unit of fire واحد اتش
unit of issue واحد توزیع
unit of time واحد زمانی
unit position مکان واحد
unit price واحد بهاء
unit price واحد قیمت
processing unit واحد پردازنده
driver unit واحد محرک
imaginary unit واحد موهومی
industrial unit واحد صنعتی
information unit واحد اطلاعات
input block واحد ورودی
input unit واحد اولیه
input unit واحد ورودی
interlocking directorate مدیریت واحد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com