English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
roentgen واحد تابش تشعشعات یونیزه کننده
Other Matches
ionizing radiation تابش یونیزه کننده
rem مقدار واحد از تشعشع یونیزه کننده
rem مقدار تابش یونیزه کننده که در صورت جذب توسط یک جسم همان تاثیرات فیزیولوژیکی را که یک رونتگن اشعه ایکس یاتابشهای گاما دارند خواهدداشت
dose rate میزان متوسط تابشهای یونیزه کننده
footcandle واحد روشنایی برابر تابش نور در یک فوت مربع
controlled environment محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
dazzle تابش یا روشنی خیره کننده
dazzled تابش یا روشنی خیره کننده
dazzles تابش یا روشنی خیره کننده
dazzling تابش یا روشنی خیره کننده
glares تابش خیره کننده تشعشع
glared تابش خیره کننده تشعشع
glare تابش خیره کننده تشعشع
background radiation تشعشعات هستهای محیطی تشعشعات محیطی
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
profit centre واحد دخل و خرج کننده
ionized یونیزه
fully ionized plasma پلاسمای تمام یونیزه
ionization یونیزه شدن تجزیه ملکولی
film badge علامت تشعشعات اتمی
tempest تحقیقات مربوط به تشعشعات بی خطر اتمی
tempests تحقیقات مربوط به تشعشعات بی خطر اتمی
radiobiology مبحث زیست شناسی مربوط به تشعشعات رادیو اکتیو
decay curves منحنی نمایش کاهش تشعشعات اتمی در زمان معین
fan marker نوعی برج مراقبت مخابراتی که تشعشعات امواج ان به صورت دایره قائم است
lasers اشعه لاسر انرژی لیزری سیستم تقویب نور بوسیله تشعشعات تحریک شده
laser اشعه لاسر انرژی لیزری سیستم تقویب نور بوسیله تشعشعات تحریک شده
powering واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
morpheme واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
functional unit واحد در حال کار واحد تابعی
ferret هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
ferrets هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
glitter تابش
radioactivity تابش
eradiation تابش
phosphorogenic تابش زا
glittered تابش
irradiation تابش
erythema تابش
brilliance تابش
total radiation تابش کل
glitters تابش
emissions تابش
effulgence تابش
emission تابش
radiation of heat تابش
radiation تابش
glow تابش
isodose هم تابش
glint تابش
radiational تابش
effulge تابش
lustre تابش
glints تابش
glinting تابش
glinted تابش
glowed تابش
glows تابش
shine تابش
coruscation تابش
shines تابش
fulgency تابش
radiation density تراکم تابش
radiation laws قوانین تابش
candescent تابش یاگرما
radiation intensity شدت تابش
anneal پخت تابش
radiation loss گمگشتگی تابش
soft radiation تابش نرم
solarization تابش افتاب
radiation pattern الگوی تابش
primary cosmic rays تابش کیهانی
thermal radiation تابش حرارتی
radiometer تابش سنج
radiant intensity شدت تابش
radiation constants ثابتهای تابش
ultraviolet radiation تابش فرابنفش
thermal emission تابش حرارتی
cosmic radiation تابش کیهانی
annihilation radiation تابش نابودی
background radiation تابش زمینه
radiation efficiency راندمان تابش
radiation field میدان تابش
radiation hazard گزند تابش
black light تابش فرابنفش
bolometri تابش سنجی
angle of reflection زاویه تابش
sunshine تابش افتاب
visible radiation تابش مرئی
wave radiation تابش موج
irradiancy درخشندگی تابش
spectrum گستره تابش
heat radiation تابش گرما
incidence angle زاویه تابش
incidence plane صفحه تابش
irradiance درخشندگی تابش
sheen تابش برق
irradiating تابش دادن
irradiates تابش دادن
irradiated تابش دادن
irradiate تابش دادن
lustreer تابش فروزندگی
soaking تابش متعادل
shine فروغ تابش
shines فروغ تابش
plane of incidence صفحه تابش
emissivity تابش نسبی
polarized radiation تابش قطبیده
electromagnetic radiation تابش الکترومغناطیسی
energy radiation تابش انرژی
irradiation تابش دهی
exciting radiation تابش برانگیزاننده
cosmic rays تابش کیهانی
flash تابش انی
flashes تابش انی
angle of incidence زاویه تابش
flashed تابش انی
fluorescence تابش ماهتابی
continuous background radiation تابش زمینهای پیوسته
polarized electromagnetic radiation تابش الکترومغناطیسی قطبیده
kirchhoff radiation law قانون تابش کیرشهف
radiation of heat انتقال گرمابوسیله تابش
hard radiation تابش یا پرتو سخت
ionizing radiation تابش یون ساز
glows التهاب تابش گداختگی
glowed التهاب تابش گداختگی
glow التهاب تابش گداختگی
flames مشتعل شدن تابش
flame مشتعل شدن تابش
net radiation factor ضریب تابش خالص
blackbody radiation تابش جسم سیاه
near ultraviolet radiation تابش فرابنفش نزدیک
bolometric magnitude قدر تابش سنجی
planck's radiation law قانون تابش پلانک
opalescence تابش قوس و قزحی
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
radioactive پرتو افشان تابش دار
photon تنها یک الکترون تابش شود
accidentalism اثرات تابش نورمصنوعی براشیاء
isodose دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
sunlight تابش افتاب انعکاس نور خورشید
thermionic مربوط به تابش الکترونها ازاجسام داغ
radiation cooling سرد شدن توسط تابش مستقیم از سطح
roentgenography عکس برداری بوسیله تابش اشعه مجهول
angle of incidence زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
delayed neutrons نوترونهای تابش شده از یک هسته برانگیخته در یک پروسه رادیواکتیو
photoemissive مادهای که در اثر روشنایی یانور از خود الکترون تابش میکند
roentgenogram عکسی که توسط تابش اشعه مجهول درست شده است
laser [light amplification by stimulated emission of radiation] لیزر [تقویت نور به روش گسیل القایی تابش] [فیزیک]
luminescence پدیده نورافشانی جسمی پس ازقرار گرفتن درمعرض تابش اشعه
airglow روشنایی که در هنگام غروب به علت تابش افتاب به جوزمین پدید می اید
phototude لوله الکترون دارای کاتد و اندکه بترتیب فوتون تابش وجذب می کنند
actinoelectric اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
wein law طول موج بیشترین شدت تابش حاصل از منبع جسم داغ با دمای مطلق نسبت عکس دارد
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
laser هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی
lasers هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
hill shading سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
single واحد
measure واحد
plank واحد
monad واحد
module واحد
unitage یک واحد
singlet خط واحد
singlets خط واحد
one واحد
modules واحد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com