Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (11 milliseconds)
English
Persian
physical unit
واحد فیزیکی
Search result with all words
highway
اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه و وسایل جانبی منتقل میکند
highways
اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه و وسایل جانبی منتقل میکند
bus
اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند
bused
اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند
buses
اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند
busing
اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند
bussed
اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند
busses
اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند
bussing
اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه یا رسانه خارجی منتقل میکند
address
شماره ای که به واحد پردازش مرکزی اجازه میدهد به یک محل فیزیکی در رسانه ذخیره سازی سیستم کامپیوتر مراجعه کند
addressed
اشمارهای که به واحد پردازش مرکزی اجازه میدهد به یک محل فیزیکی در رسانه ذخیره سازی سیستم کامپیوتر مراجعه کند
addresses
اشمارهای که به واحد پردازش مرکزی اجازه میدهد به یک محل فیزیکی در رسانه ذخیره سازی سیستم کامپیوتر مراجعه کند
Other Matches
absolute system of units
سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
powers
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot
نات
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
cpu
واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
morpheme
واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
functional unit
واحد در حال کار واحد تابعی
knot
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
physical
فیزیکی
physicalism
فیزیکی نگری
hardware
واحدهای فیزیکی
physical capital
سرمایه فیزیکی
physical state
حالت فیزیکی
physical quantity
کمیت فیزیکی
physical analysis
تجزیه فیزیکی
physical security
امنیت فیزیکی
physical change
تغییرات فیزیکی
physiotherapy
درمان فیزیکی
biophysical
زیستی- فیزیکی
psychopaysical
روانی- فیزیکی
physical design
طرح فیزیکی
physical constraints
محدودیتهای فیزیکی
physical constant
ثابتهای فیزیکی
physico mathematical
فیزیکی و ریاضی
physical record
رکورد فیزیکی
environments
محیط یا موقعیتهای فیزیکی
physical format
قالب بندی فیزیکی
physical drive
دیسک گردان فیزیکی
physical
فیزیکی مربوط به تاسیسات
lay (light) into
<idiom>
حمله فیزیکی کردن
physical constant
ثابت فیزیکی
[فیزیک]
physio chemical
وابسته به شیمی فیزیکی
marginal physical product
محصول فیزیکی نهائی
environment
محیط یا موقعیتهای فیزیکی
electro magnetism
علم روابط فیزیکی میان
marginal physical product of labor
محصول فیزیکی نهائی کار
environmental security
تامین محیطی و فیزیکی منطقه
isotropic
دارای خواص فیزیکی مشابه
lines
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
sizes
ابعاد فیزیکی یک تصویر یا شی یا صفحه
size
ابعاد فیزیکی یک تصویر یا شی یا صفحه
marginal physical product of capital
محصول فیزیکی نهائی سرمایه
deformation
تغییر شکل فیزیکی درساختمان
geopolitics
مطالعه نفوذ عوامل فیزیکی
geophysical survey
مطالعه خواص فیزیکی زمین
physicochemical
وابسته به خواص فیزیکی وشیمیایی اجسام
gather writer
تمرکز اطلاعات در داخل یک رکورد فیزیکی
built into
که هنوز بخش فیزیکی سیستم است
pedestal
میز یا پشتیبان فیزیکی دیگری برای یک ترمینال
communication
اتصال فیزیکی که داده روی آن ارسال میشود
communication
مسیر فیزیکی که فرستنده را به گیرنده وصل میکند
pedestals
میز یا پشتیبان فیزیکی دیگری برای یک ترمینال
aircraft alternation
اصلاحات در خواص فیزیکی وخصوصیات پرواز هواپیما
hands on
فرایند فیزیکی بکار بردن یک سیستم کامپیوتری
hands-on
فرایند فیزیکی بکار بردن یک سیستم کامپیوتری
communication
سوکت یا اتصال فیزیکی که به وسیله اجازه ارتباط میدهد
ends
کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
media
هر ماده فیزیکی که برای ذخیره داده به کار می رود
ended
کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
end
کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
networking
اتصالات فیزیکی به کامپیوترها و قط عات کنترلی که یک شبکه را می سازند
networks
اتصالات فیزیکی به کامپیوترها و قط عات کنترلی که یک شبکه را می سازند
security specialist
فردی که مسئول امنیت فیزیکی مرکز کامپیوتر است
network
اتصالات فیزیکی به کامپیوترها و قط عات کنترلی که یک شبکه را می سازند
interior label
بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
channelled
اتصال فیزیکی بین دو نقط ه که اجازه ارسال داده میدهد
channels
اتصال فیزیکی بین دو نقط ه که اجازه ارسال داده میدهد
channeling
اتصال فیزیکی بین دو نقط ه که اجازه ارسال داده میدهد
channeled
اتصال فیزیکی بین دو نقط ه که اجازه ارسال داده میدهد
channel
اتصال فیزیکی بین دو نقط ه که اجازه ارسال داده میدهد
sonde
اسباب اندازه گیری اوضاع فیزیکی وجوی ارتفاعات زیادماوراء جو
physical analysis
جداسازی ذرات خاک از نظر قطر دانه ها به روش فیزیکی
real memory
حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
transmissions
ارتباط فیزیکی بین در نقط ه که امکان ارسال داده را فراهم میکند.
landline
خط وط ارتباطی که از کابل برای اتصال فیزیکی و الکتریکی دو وسیله استفاده می کنند
transmission
ارتباط فیزیکی بین در نقط ه که امکان ارسال داده را فراهم میکند.
mirror writing shadow reading
کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
formats
فرآیندی که الگوی فیزیکی و ترتیب شیارها و سکتورهای روی دیسک را مشخص میکند
format
فرآیندی که الگوی فیزیکی و ترتیب شیارها و سکتورهای روی دیسک را مشخص میکند
medium
هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
mediums
هر ماده فیزیکی که قادر به ذخیره سازی داده برای برنامههای کاربردی کامپیوتری باشد
austempering
تغییرات فیزیکی که در دمای ثابت برای بدست اوردن باینات از استنیت انجام می گیرد
virtual
فضایی که از حدود فیزیکی صفحه نمایش بزرگتر است و میتواند حاوی متن ,تصویر,پنجره و... باشد
sensor
وسیله الکترونیکی که یک خروجی با توجه به وضعیت یا موقعیت فیزیکی فرآیند ایجاد کند.مراجعه شود به TRANSDUCER
gestalt
تشکیل و ترکیب چندعامل یاپدیده فیزیکی وحیاتی وروانشناسی برای انجام کارواحدو دست داده جزئی از کل شوند
port
سوکت یا اتصال فیزیکی که امکان ارسال داده بین اتصالات داخلی کامپیوتر و وسیله خارجی دیگر فراهم میکند
place utility
استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
local
وسیلهای که به صورت فیزیکی متصل است و به کنترل کامپیوتر وصل است
locals
وسیلهای که به صورت فیزیکی متصل است و به کنترل کامپیوتر وصل است
digital
آنچه داده یاکمیتهای فیزیکی را به صورت داده بیان میکند
paged address
آدرس حافظه فیزیکی موجود که از ادرس منط قی و ادرس صفحه محاسبه میشود
local
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
locals
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
connector
وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
local
دیسک درایویی که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است به جای اینکه منبع از طریق شبکه وصل باشد
locals
دیسک درایویی که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است به جای اینکه منبع از طریق شبکه وصل باشد
analog
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogue
نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
technocracies
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracy
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
paged address
مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
one
واحد
unit
واحد
plank
واحد
units
واحد
ones
واحد
monad
واحد
unilinear
در یک خط واحد
modules
واحد
unitage
یک واحد
at the same time
در ان واحد
measure
واحد
singlet
خط واحد
singlets
خط واحد
univalent
واحد
module
واحد
single
واحد
ounce
واحد جرم
phot
واحد روشنایی
henry
واحد خودالقایی
ounces
واحد جرم
personality module
واحد شخصیت
lighting unit
واحد روشنایی
building unit
واحد ساختمانی
fuse unit
واحد فیوز
output unite
واحد خروجی
bril
واحد درخشندگی
basic construction unit
واحد ساختمانی
peripheral unit
واحد جنبی
gold standard
واحد طلا
contractors yard
واحد ساختمانی
basic shaft
محور واحد
astronomical unit
واحد نجومی
fee
بهای واحد
heat unit
واحد حرارت
command unit
واحد فرمان
fuse element
واحد فیوز
display unit
واحد نمایشگر
display unit
واحد نمایش
driver unit
واحد محرک
dust arrester
واحد گردگیری
dyadic unit
واحد دو عضوی
efficiency unit
واحد کارایی
electrostatic unit
واحد الکترواستاتیک
disk unit
واحد دیسک
disk unit
واحد گرده
secondary unit
واحد فرعی
control unit
واحد کنترل
cost unit
قیمت واحد
cpu
واحد کنترل
cu
واحد کنترل
data item
واحد داده
data unit
واحد داده
datum
یک واحد داده
derived unit
واحد فرعی
unit record
رکورد واحد
object module
واحد مقصد
plants
واحد صنعتی
monomeric unit
واحد تکپار
motifs
واحد تکراری
motor unit
واحد حرکتی
mpu
واحد میکروپروسسور
monetary unit
واحد پولی
main unit
واحد اصلی
pounds
واحد وزن
magnetic unit
واحد مغناطیسی
motif
واحد تکراری
monitor unit
واحد مبصر
plant
واحد صنعتی
stepping
واحد مجزا
step
واحد مجزا
input unit
واحد ورودی
microprocessing unit
واحد ریزپردازنده
microcycle
واحد زمان
memory module
واحد حافظه
measuring unit
واحد سنجش
monetary unit
واحد پول
logical unit
واحد منطقی
logic unit
واحد منطقی
lambert
واحد روشنایی
angstrom unit
واحد انگستروم
identity matrix
ماتریس واحد
arithmetic unit
واحد حساب
arithmetic unit
واحد محاسبه
pounding
واحد وزن
pounded
واحد وزن
pound
واحد وزن
concern
واحد اقتصادی
concerns
واحد اقتصادی
interlocking directorate
مدیریت واحد
absolute unit
واحد مطلق
input unit
واحد اولیه
input block
واحد ورودی
information unit
واحد اطلاعات
industrial unit
واحد صنعتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com