Total search result: 202 (21 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
hang |
وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی |
hangs |
وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی |
|
|
Other Matches |
|
interactive |
حالت کامپیوتر که به کاربر امکان میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده ها را وارد کند و پاسخ را به سرعت دریافت کند |
mode |
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند |
modes |
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند |
looped |
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند |
loops |
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند |
loop |
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند |
pre- |
دستورات خوانده شده و ذخیره شده در یک صف کوتاه موقت در CPU که حاوی دستورات بعدی برای پردازش است و سرعت اجرا را افزایش میدهد |
pre |
دستورات خوانده شده و ذخیره شده در یک صف کوتاه موقت در CPU که حاوی دستورات بعدی برای پردازش است و سرعت اجرا را افزایش میدهد |
PHIGS |
برنامه واسط استاندارد بین نرم افزار و آداپتور گرافیکی که از مجموعهای از دستورات استاندارد برای رسم و تغییر تصاویر دو بعدی و سه بعدی تشکیل شده است |
key |
وارد کردن متن یا دستورات از طریق صفحه کلید |
endless loop |
حلقه بی انتها |
jobs |
استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار |
job |
استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار |
combine |
ایستگاه کنترل سطح بالا که دستورات و پاسخ ها را پردازش میکند |
combines |
ایستگاه کنترل سطح بالا که دستورات و پاسخ ها را پردازش میکند |
combining |
ایستگاه کنترل سطح بالا که دستورات و پاسخ ها را پردازش میکند |
inquiry |
حالت محاورهای کامپیوتر که دستورات کاربر به سرعت پاسخ داده می شوند |
interactive |
سیستمی که حاوی پاسخ سریع به دستورات کاربر یا برنامه یا داده است |
inquiries |
حالت محاورهای کامپیوتر که دستورات کاربر به سرعت پاسخ داده می شوند |
stops |
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی |
stop |
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی |
stopped |
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی |
stopping |
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی |
loops |
دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد |
looped |
دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد |
loop |
دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد |
delta clock |
که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته |
modification |
دستوراتی در حلقه که دستورات دیگر یا داده درون برنامه را تغییر میدهد |
monitors |
برناه کامپیوتری که اجازه میدهد دستورات ابتدایی وارد سیستم عامل شوند. |
monitored |
برناه کامپیوتری که اجازه میدهد دستورات ابتدایی وارد سیستم عامل شوند. |
monitor |
برناه کامپیوتری که اجازه میدهد دستورات ابتدایی وارد سیستم عامل شوند. |
log |
مجموعهای از دستورات دستهای که به صورت خودکار اجرا می شوند وقتی که به شبکه وصل یا وارد می شوید |
logs |
مجموعهای از دستورات دستهای که به صورت خودکار اجرا می شوند وقتی که به شبکه وصل یا وارد می شوید |
reply [answer] |
پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه] |
link |
تعداد دستورات کامپیوتری در برنامه که در هر زمان قابل فراخوانی هستند و کنترل به دستور بعدی به برنامه اصلی برمی گردد |
iterative routine |
حلقه یا مجموعه دستورات در برنامه که تکرار می شوند تا برنامه کامل شود |
iterate |
حلقه یا مجموعه دستورات در برنامه که تکرار می شوند تا برنامه کامل شود |
buffer |
وسیلهای که به دستورات یا داده ها اجازه میدهد پیش از کامل شدن قبلی داده جدید وارد کنند |
main |
مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد |
cisc |
مجموعه دستورات پیچیده کامپیوتری طرحی از CPU که مجموعه دستورات آن شامل تعدادی دستورات طولانی و پیچیده است که نوشتن برنامه را ساده تر ولی سرعت اجرا را کندتر میکند |
base ring |
حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف |
subroutine |
تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود |
crisper |
موجدارکردن حلقه حلقه کردن |
crispest |
موجدارکردن حلقه حلقه کردن |
crisp |
موجدارکردن حلقه حلقه کردن |
crisps |
موجدارکردن حلقه حلقه کردن |
interactive |
سیستم چند رسانهای که کاربر دستوری وارد میکند و برنامه پاسخ میدهد یا کاربر میتواند عملیات را کنترل کند و نیز نحوه کار برنامه را |
projecting |
تولید نمایش گرافیکی دو بعدی از یک صفحه سه بعدی تصویر |
cycle |
تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند |
opened |
دستورات اضافی لازم در برنامه که از ماکرو دستورات استفاده می کنند |
opens |
دستورات اضافی لازم در برنامه که از ماکرو دستورات استفاده می کنند |
open |
دستورات اضافی لازم در برنامه که از ماکرو دستورات استفاده می کنند |
cycles |
تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند |
cycled |
تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند |
AT command set |
حالتی در مودم که آماده پذیرش دستورات با استفاده از مجموعه دستورات Hayes AT است |
macro |
نوشتن برنامه با استفاده از دستورات ماکرو با بیان دستورات آن |
dotting |
روش نوشتن دستورات و توقف پس از یک دستور که در دستورات توکار سیستمهای کلمه پرداز وجود دارد |
dot |
روش نوشتن دستورات و توقف پس از یک دستور که در دستورات توکار سیستمهای کلمه پرداز وجود دارد |
conceal |
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر |
conceals |
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر |
plotters |
نرم افزار مخصوص که دستورات ساده را به دستورات پیچیده کنترلی تبدیل میکند تا رسام را هدایت کند |
plotter |
نرم افزار مخصوص که دستورات ساده را به دستورات پیچیده کنترلی تبدیل میکند تا رسام را هدایت کند |
convolute |
حلقه حلقه کردن |
RISC |
طراحی CPU که مجموعه دستورات آن حاوی دستورات سریع الاجرا وساده است که نوشتن برنامه را مشکلتر ولی سریعتر میکند |
writable instruction set computer |
طرح CPU که به برنامه نویس امکان میدهد دستورات که ماشین جانبی را به آن بیفزاید با استفاده از میکروکد. تا مجموعه دستورات به دلخواه او درآیند |
WISC |
طرح CPU که به برنامه نویس امکان میدهد دستورات که ماشین جانبی را به آن بیفزاید با استفاده از میکروکد. تا مجموعه دستورات به دلخواه او درآیند |
answered |
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال |
answering |
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال |
answers |
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال |
answer |
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال |
menus |
برنامهای که دستورات آن از منو انتخاب می شوند توسط اپراتور و نه به صورت دستورات تایپی توسط کاربر |
menu |
برنامهای که دستورات آن از منو انتخاب می شوند توسط اپراتور و نه به صورت دستورات تایپی توسط کاربر |
write enable ring |
حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد |
positioning band |
حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه |
preemptive multitasking |
حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت |
depth quening |
سه بعدی کردن یک شی دوبعدی |
ferrules |
حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه |
ferrule |
حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه |
nest |
حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه |
nests |
حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه |
soft return |
فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی |
to take a rain check [ raincheck] on an offer [American E] |
رد کردن درخواستی و قول دعوت بعدی |
voice answer back |
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد |
reacts |
عمل کردن در پاسخ به چیزی |
reacted |
عمل کردن در پاسخ به چیزی |
react |
عمل کردن در پاسخ به چیزی |
reacting |
عمل کردن در پاسخ به چیزی |
command.com |
در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند |
backtell |
رله کردن دستورات تکرار فرامین |
wake up |
کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد |
commandeering |
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن |
commandeers |
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن |
commandeer |
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن |
commandeered |
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن |
no answer [n/a] [in forms] |
بدون پاسخ [در برگه برای پر کردن] |
responded |
پاسخ دادن یا عمل کردن به دلیلی |
respond |
پاسخ دادن یا عمل کردن به دلیلی |
responds |
پاسخ دادن یا عمل کردن به دلیلی |
gather |
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده |
gathered |
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده |
looped |
حلقه درون حلقه دیگر |
loops |
حلقه درون حلقه دیگر |
loop |
حلقه درون حلقه دیگر |
to tarnish something [image, status, reputation, ...] |
چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ] |
briefing |
جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات |
briefings |
جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات |
dispatch |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
despatches |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
despatched |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
dispatches |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
despatching |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
dispatched |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
leadingquestion |
پرسشی که کمک به پیدا کردن پاسخ میدهد |
introduced |
وارد کردن نشان دادن داخل کردن |
introducing |
وارد کردن نشان دادن داخل کردن |
introduce |
وارد کردن نشان دادن داخل کردن |
introduces |
وارد کردن نشان دادن داخل کردن |
initiating |
وارد کردن |
initiate |
وارد کردن |
initiated |
وارد کردن |
initiates |
وارد کردن |
inducting |
وارد کردن |
make an entry |
وارد کردن |
importing |
وارد کردن |
imported |
وارد کردن |
bring in |
وارد کردن |
inducts |
وارد کردن |
induct |
وارد کردن |
inducted |
وارد کردن |
inputting |
وارد کردن |
import |
وارد کردن |
originates |
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد |
originating |
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد |
originated |
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد |
originate |
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد |
curls |
حلقه کردن |
curled |
حلقه کردن |
curl |
حلقه کردن |
coil down |
حلقه کردن |
interwreathe |
حلقه کردن |
trimetrogon |
عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی |
rosters |
وارد صورت کردن |
reimport |
دوباره وارد کردن |
enter |
وارد یا ثبت کردن |
initiating |
تازه وارد کردن |
to exert force [on] |
نیرو وارد کردن [بر] |
initiates |
تازه وارد کردن |
blemish |
خسارت وارد کردن |
roster |
وارد صورت کردن |
initiate |
تازه وارد کردن |
initiated |
تازه وارد کردن |
import |
عمل وارد کردن |
importing |
عمل وارد کردن |
inflict casualty |
خسارت وارد کردن |
enters |
وارد یا ثبت کردن |
imported |
عمل وارد کردن |
entered |
وارد یا ثبت کردن |
wreathing |
حلقه شدن یا کردن |
girdles |
حلقه احاطه کردن |
inwreathe |
با حلقه گل احاطه کردن |
flemish |
حلقه کردن طناب |
girdle |
حلقه احاطه کردن |
wreathe |
حلقه شدن یا کردن |
girdling |
حلقه احاطه کردن |
fakes |
حلقه کردن پیچیدن |
coils |
حلقه کردن بوبین |
coiled |
حلقه کردن بوبین |
wreathes |
حلقه شدن یا کردن |
coil |
حلقه کردن بوبین |
fake |
حلقه کردن پیچیدن |
wreathed |
حلقه شدن یا کردن |
faked |
حلقه کردن پیچیدن |
girdled |
حلقه احاطه کردن |
sort |
مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر |
sorted |
مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر |
sorts |
مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر |
i had scarely arrived |
تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ... |
credited |
درستون بستانکار وارد کردن |
inflict casualty |
تلفات وارد کردن بدشمن |
swear in |
با مراسم تحلیف وارد کردن |
involves |
گیر انداختن وارد کردن |
inputted |
عمل وارد کردن اطلاعات |
involving |
گیر انداختن وارد کردن |
hit the spot <idiom> |
نیروی تازه وارد کردن |
swear in |
باسوگند بشغلی وارد کردن |
to give somebody a blow |
به کسی ضربه وارد کردن |
commissioning the ship |
وارد خدمت کردن کشتی |
involve |
گیر انداختن وارد کردن |
credit |
درستون بستانکار وارد کردن |
input |
عمل وارد کردن اطلاعات |
take a strain |
وارد کردن فشار به طناب |
credits |
درستون بستانکار وارد کردن |
To import goods [from abroad] |
کالا از خارج وارد کردن |
crediting |
درستون بستانکار وارد کردن |
engird |
احاطه کردن حلقه زدن |
ingrate |
تعدی کردن فشار وارد اوردن بر |
to sit for an examination |
در امتحانی وارد شدن یاشرکت کردن |
backhand |
باپشت راکت ضربت وارد کردن |
scoff |
اهانت وارد اوردن تمسخر کردن |
scoffed |
اهانت وارد اوردن تمسخر کردن |