Dictiornary-Farsi | وارون کاری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
contrasuggestibility	وارون کاری


Other Matches

highlights	وارون
highlight	وارون
highlighted	وارون
dis-	وارون
inverse	وارون
quasi inverse	شبه وارون
back splice	پیوند وارون
inversions	وارون سازی
inversion	وارون سازی
additive inverse	وارون افزایشی
reversal shift	تغییر وارون
motor transformer	تبدیلگر وارون
inverted engine	موتور وارون
invert	وارون کردن
inverting	وارون کردن
inverts	وارون کردن
inverted converter	تبدیلگر وارون
inverse video	تصویر وارون
inverse function	تابع وارون
inverse element	عنصر وارون
invertible matrix	ماتریس وارون [ریاضی]
inverted vee engine	موتور خورجینی وارون
conversion transconductance	رسانایی متقابل وارون
inverse function	تابع وارون [ریاضی]
strephosymbolia	وارون بینی چپ و راست
inverse	تابع وارون [ریاضی]
torches	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes	راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
stringing	خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing	میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
glid	تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
drilling pattern	نمونه مته کاری الگوی مته کاری
mosaics	موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery	سرب کاری کارخانه سرب کاری
malfunction	کژ کاری
intent on doing anything	کاری
curries	کاری
curry	کاری
plastering	گچ کاری
curry powders	کاری
feckful	کاری
curry powder	کاری
malfunctioned	کژ کاری
currie	کاری
hypofunction	کم کاری
impotency	کاری
malfunctions	کژ کاری
flower piece	گل کاری
electroplating	اب کاری
active	کاری
effective	کاری
impotence	کاری
under employment	کم کاری
parget	گچ کاری
plasterwork	گچ کاری
slobbery	تف کاری
inaction	بی کاری
illuminations	تذهیب کاری
illumination	تذهیب کاری
touch off <idiom>	شروع کاری
by way of reciprocation	به جای [کاری]
decorations	زینت کاری
decoration	زینت کاری
acting	فعال کاری
squalor	کثافت کاری
latticework	شبکه کاری
in return	به جای [کاری]
in return	درعوض [کاری]
mining	معدن کاری
misconduct	خلاف کاری
energetic	جدی کاری
brocade	زری کاری
blindage	صیقل کاری
glyptics	کنده کاری
boo boo	اشتباه کاری
brick work	سفت کاری
by way of reciprocation	در تلافی [کاری]
in return	در تلافی [کاری]
acrography	گچ کاری برجسته
active cell	خانه کاری
sew	سوزن کاری
an active man	مرد کاری
an active remedy	درمان کاری
anaplasty	پیوند کاری
argentation	نقره کاری
compounding	امیزه کاری
afforestation	جنگل کاری
frustrating	بدل کاری
fretwork	منبت کاری
frustrates	بدل کاری
frustrate	بدل کاری
forging	چکش کاری
smelting	ذوب کاری
workbench	محیط کاری
to be up to the task [to be equal to something] <idiom>	از پس کاری برآمدن
farming	اجاره کاری
joinery	نازک کاری
workstations	ایستگاه کاری
workstation	ایستگاه کاری
welding	جوش کاری
lubrication	روغن کاری
drilling	مته کاری
punching	منگنه کاری
forming	فرم کاری
by way of reciprocation	درعوض [کاری]
burnishing	پرداخت کاری
brickwork	سفت کاری
burnishing	صیقل کاری
negativism	منفی کاری
pique	منبت کاری
glazing	شیشه کاری
elegance	ریزه کاری
extravagantly	با افراط کاری
plumbing	سرب کاری
metalwork	فلز کاری
extrude	چکش کاری
extruded	چکش کاری
plating	روکش کاری
amalgamate	ملغمه کاری
amalgamated	ملغمه کاری
hammering	چکش کاری
extruding	چکش کاری
amalgamates	ملغمه کاری
amalgamating	ملغمه کاری
workbenches	محیط کاری
extrudes	چکش کاری
metallurgy	فلز کاری
knurled tool	ابزار اج کاری
marquetery	خاتم کاری
masonery	سنگ کاری
measure of prevention	احتیاط کاری
meshwork	شبکه کاری
misprision	خلاف کاری
molding operation	فرم کاری
molding operation	قالب کاری
mosaic work	موزائیک کاری
neglectfulness	غفلت کاری
ultraism	افراط کاری
turnery	منبت کاری
turnery	تراش کاری
trephine	مته کاری
marquetery	منبت کاری
marbling	مرمر کاری
working storage	حافظه کاری
lattice work	شبکه کاری
latticing	شبکه کاری
lay off	فصل کم کاری
working set	مجموعه کاری
lead work	سرب کاری
workgroup	گروه کاری
work year	سال کاری
lighterage	دوبه کاری
work area	ناحیه کاری
wood carving	منبت کاری
malefaction	تبه کاری
maleficence	تبه کاری
trephination	مته کاری
treacherousness	خیانت کاری
parquetry	موزاییک کاری
to reproach an act	کاری را بد دانستن
scrimshaw	هنرمنبت کاری
tinwork	قلع کاری
sinfulness	خطا کاری
the needful	اصل کاری
the manner of doing any thing	طرزانجام کاری
tessellation	موزاییک کاری
stalactite work	مقرنس کاری
stannary	قلع کاری
steelwork	فولاد کاری
surgical operation	دست کاری
stonemasonry	سنگ کاری
studious of doing a thing	بکردن کاری
scabbing	تیشه کاری
roughening by picking	تیشه کاری
toryism	محافظه کاری
patchery	وصله کاری
perfidiousness	خیانت کاری
tongue lash	فحش کاری
plaster background	دورنمای گچ کاری
pomiculture	میوه کاری
probationership	ازمایش کاری
purview of an occupation	حدود کاری
relievo	برجسته کاری
repetition of an act	تکرار کاری
reservedness	احتیاط کاری
reshaping	روانه کاری
rice field	برنج کاری
studious to do a thing	بکردن کاری
brick work	اجر کاری
cotton plantation	پنبه کاری
counterattack	بدل کاری
crypianalysis	پنهان کاری
cutting off	برش کاری
d. touch	نازک کاری
delicacy of touch	ریزه کاری
disguised underemployment	کم کاری پنهان