English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
cts واضح وروشن جهت ارسال
Other Matches
documentary photography عکس واضح وروشن
hyperfocal distance نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
dusk تاریک وروشن
twilit تاریک وروشن
astronomical twilight تاریک وروشن نجومی
Twilight . In the dusk of the evening . گرگ ومیش ( تاریک وروشن )
carrier پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carriers پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
CSMA CD پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
blue book کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
xmodem پروتکل استاندارد ارسال فایل و تشخیص خطا که در ارسال داده سنکرون
relayed ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر
message روش ارسال پیام ذخیره و ارسال که در Novell استفاده میشود
messages روش ارسال پیام ذخیره و ارسال که در Novell استفاده میشود
relay ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر
relays ارسال داده ازیک منبع وسپس ارسال آن به نقط ه دیگر
overflowed وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
jitter خطا در خط ارسال که باعث میشود برق بیتهای داده ارسال آسیب ببیند
XON/XOFF پروتکل ارسال آسنکرون که هر انتهای آن جریان داده را با ارسال کد مخصوص مناسب میکند
overflows وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
lockout مانع کاربر شدن از ارسال پیام به صورت ارسال پیاپی روی شبکه
overflow وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
lockouts مانع کاربر شدن از ارسال پیام به صورت ارسال پیاپی روی شبکه
scroll حالت ارسال که هر کلید انتخاب شده را ارسال میکند وبا گیرنده نمایش میدهد
scrolls حالت ارسال که هر کلید انتخاب شده را ارسال میکند وبا گیرنده نمایش میدهد
constructive receipt billing ارسال صورت اقلام ارسالی روش ارسال بارنامه
asynchronous ارسال داده بین وسایلی که مط ابق با ساعت نیستند و هر وقت آماده بودند ارسال می شوند
primary که کانالهای B جداگانه را که میتواند ارسال سیگنال و کنترل پاس چند کیلوبایت در ثانیه را که روی کانال D ارسال می کنند را پشتیبانی کند
corrects روش کد گذاری که اجازه میدهد در حین ارسال در بیتها خطا رخ دهد و آنها را به سرعت صحیح میکند و ارسال مجددد انجام نمیدهد
correct روش کد گذاری که اجازه میدهد در حین ارسال در بیتها خطا رخ دهد و آنها را به سرعت صحیح میکند و ارسال مجددد انجام نمیدهد
point of sale سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
correcting روش کد گذاری که اجازه میدهد در حین ارسال در بیتها خطا رخ دهد و آنها را به سرعت صحیح میکند و ارسال مجددد انجام نمیدهد
limited distance modem وسیله ارسال داده با محدوده کوتاه که داده دیجیتال خاص را ارسال میکند و نه به صورت تقسیم شده
backwards تصحیح خطا که توسط گیرنده تشخیص داده شده است و ارسال سیگنال به فرستنده برای ارسال مجدد داده
backward تصحیح خطا که توسط گیرنده تشخیص داده شده است و ارسال سیگنال به فرستنده برای ارسال مجدد داده
synchronous پروتکل ارسال داده که در lsnal معماری شبکه سیستم IBM استفاده میشود و نحوه ارسال داده سنکرون را بیان میکند
collision detection پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
plainer واضح
explicit <adj.> واضح
distinct واضح
clears واضح
perspicuous <adj.> واضح
distinct <adj.> واضح
notable <adj.> واضح
plainest واضح
clear واضح
clearer واضح
clearest واضح
plains واضح
vivid واضح
plain واضح
explicit واضح
crystalline واضح
transpicuous واضح
well known واضح
iuntelligibly واضح
kenspeckle واضح
graphic واضح
palpable واضح
conspicuous واضح
ditinct واضح
perspicuous واضح
upload 1-ارسال فایلهای داده یا برنامه از یک کامپیوتر کوچک به CPU اصلی . 2-ارسال فایل از یک کامپیوتر به BBS یا کامپیوتر میزبان .
cleaners مشخص واضح
clear بطور واضح
clarifier واضح کننده
expounding واضح کردن
expounded واضح کردن
expound واضح کردن
clean cut مشخص واضح
lucid واضح درخشان
clear واضح کردن
plainly بطور واضح
clean-cut مشخص واضح
clearer واضح کردن
luminous شب نما واضح
clearer بطور واضح
crystal clear واضح-مبرهن
unambiguous واضح روشن
orotund قوی و واضح
overt واضح نپوشیده
clears واضح کردن
obvious واضح بدیهی
clearest بطور واضح
open-and-shut ساده واضح
open and shut ساده واضح
distinctly بطور واضح
lucidly بطور واضح
clear evidence دلیل واضح
clearest واضح کردن
clear proof دلیل واضح
self explaining واضح اشکار
expounds واضح کردن
sharp picture تصویر واضح
sharp image تصویر واضح
self explanatory واضح اشکار
self-explanatory واضح اشکار
clears بطور واضح
clear picture تصویر واضح
sequential پروتکل ارسال شبکه ساخت شبکه سافت VOVELL برای اجرای ارسال و دریافت شبکه IPX
block shipment ارسال تدارکات به طور یکجا ارسال اماد به طور قوال
destination محلی که چیزی ارسال میشود مکانی که داده ارسال میشود
destinations محلی که چیزی ارسال میشود مکانی که داده ارسال میشود
It dawned upon him. برای او [مرد] واضح شد.
enhance بهتر یا واضح تر کردن
luculent نور افشان واضح
pseudopod تجسم واضح روح
eye dialect لهجهء واضح و هجایی
enunciation تلفظ واضح و روشن
demystify واضح و مبرهن کردن
demystifies واضح و مبرهن کردن
demystified واضح و مبرهن کردن
unconcealed روشن هویدا واضح
spell out <idiom> واضح توضیح دادن
demystifying واضح و مبرهن کردن
enhancing بهتر یا واضح تر کردن
diction تلفظ واضح و روشن
enhances بهتر یا واضح تر کردن
It was borne in on him. برای او [مرد] واضح شد.
self-explanatory بدیهی واضح فی نفسه
open to the public واضح درنظر عموم
pellucidly بطور روشن یا واضح
pseudopodium تجسم واضح روح
plainly بطور واضح صریحا"
plain text متن واضح و اشکار
enhanced بهتر یا واضح تر کردن
self explanatory بدیهی واضح فی نفسه
self explaining بدیهی واضح فی نفسه
idle نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idled نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idles نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idlest نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
red concept جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
modem وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
truisms چیزی که پر واضح است ابتذال
clarifies واضح کردن توضیح دادن
clarify واضح کردن توضیح دادن
truism چیزی که پر واضح است ابتذال
speak up <idiom> بلندو واضح سخن گفتن
to be clear to somebody برای کسی واضح بودن
clarifying واضح کردن توضیح دادن
messages نرم افزاری که پیام پستی جدید را موقت ذخیره میکند و پس به مقصد اصلی ارسال میکند. در برخی برنامههای کاربردی پست الکترونیکی چندین عامل ارسال داده وجود دارند هر یک برای یک نوع روش .
MTA نرم افزاری که پیام پستی جدید را متوقتا ذخیره میکند و پس به مقصد صحیح می فرستد. در بیشتر برنامههای کاربردی پست الکترونیکی عوامل ارسال پیام مقصدی وجود دارند. هر یک برای یک نوع روش ارسال .
message نرم افزاری که پیام پستی جدید را موقت ذخیره میکند و پس به مقصد اصلی ارسال میکند. در برخی برنامههای کاربردی پست الکترونیکی چندین عامل ارسال داده وجود دارند هر یک برای یک نوع روش .
blur تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
blurring تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
How can you ask? این باید واضح باشد برای تو
specifies بیان واضح آنچه نیاز است
continuity مسیر ارتباط واضح بین دو نقط ه
blurs تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
specifying بیان واضح آنچه نیاز است
specify بیان واضح آنچه نیاز است
blurred تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
Her eyes spoke volumes of despair. در چشمهای او [زن] ناامیدی کاملا واضح است.
That speaks volumes. <idiom> چیزی را کاملأ واضح بیان می کند.
uncovered واضح قابل رویت غیر سری
broadband ISDN سرویس ارسال داده سریع که به داده و صوت اجازه ارسال در یک شبکه گسترده میدهد در حال حاضر سیستمهای Asynchronous Transfer Mode Multimegabit Data Services دو نوع از این سرویس هستند
problems واضح کردن توضیحات شکل به روش منط قی
to speak volumes [for] کاملأ واضح بیان کردن [اصطلاح مجازی]
problem واضح کردن توضیحات شکل به روش منط قی
dispatched ارسال کردن ارسال
dispatch ارسال کردن ارسال
dispatches ارسال کردن ارسال
despatched ارسال کردن ارسال
despatching ارسال کردن ارسال
despatches ارسال کردن ارسال
This would provide an obvious solution [to the problem] . این می تواند یک راه حل واضح [به مشکل] فراهم می کند.
bandwidth در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
wireless network شبکه ایکه از کابل برای ارسال داده بین دو کامپیوتر استفاده نمیکند و بجای آن از سیگنال رادیویی برای ارسال سیگنال استفاده میکند
tdm روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ارسال سریع . هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود. گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد
transmission وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
transmissions وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
focusing واضح کردن تصویر تار شده روی صفحه نمایش
enhance حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhances حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhanced حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
What she wears speaks volumes about her. به سبکی که او [زن] لباس می پوشد خیلی واضح بیان می کند چه جور آدمی است.
enhancing حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
transparent برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
routing ارسال
despatch ارسال
consignment ارسال
consignments ارسال
forwarding ارسال
transmission ارسال
transmissions ارسال
disseminate ارسال کردن
consignation ارسال حمل
request to send تقاضای ارسال
strobe ارسال یک پاس
serial ارسال سریال
serials ارسال سریال
consignor ارسال کننده
sends ارسال نمودن
sends ارسال داشتن
shipping ارسال کالاها
data transmission ارسال داده
send ارسال نمودن
consignable قابل ارسال یا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com