Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
endocardial
واقع دردرون قلب
Search result with all words
intrapsychic
واقع دردرون شخصیت یا روان
Other Matches
embeds
دردرون کار کردن
embed
دردرون کار کردن
endozoic
دارای زندگی دردرون جانور
interior planet
سیارهای که مدارش دردرون مدار زمین است
inland duty
حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
chevalglass
اینه تمام قدی که دردرون پایه خودمتحرک باشد
intercostal
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
an ovoviviparous animal
جانوری که دردرون شکم تخم می گذاردوبچه خودرادرهمانجا ازتخم بیرون می اورد
to lie east and west
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
postmortem
پس از واقع
post mortem
پس از واقع
indeed
در واقع
substantially
در واقع
situate
واقع در
situates
واقع در
As it were
در واقع
situating
واقع در
bestead
واقع
situated or situate
واقع
in reality
در واقع
procephalic
واقع در جلو سر
initialling
واقع در اغاز
initials
واقع در اغاز
situated
واقع شده در
situated
واقع در جایگزین
realist
واقع بین
hinders
واقع درعقب
realist
واقع گرا
initialled
واقع در اغاز
initialing
واقع در اغاز
initialed
واقع در اغاز
shipside
واقع در کنارکشتی
precordial
واقع در پیش دل
simultaneous with each other
با هم واقع شونده
sincipital
واقع در جلوی سر
sinisteral
واقع درسمت چپ
postern
واقع درعقب
situated or situate
واقع شده
initial
واقع در اغاز
realists
واقع گرا
osculant
واقع شونده
intradermal
واقع در زیرپوست
intervascular
واقع در میان رگ ها
extreme position
واقع درمنتهاالیه
alpha lyrae
نسر واقع
extraception
واقع نگری
axile
واقع درمحور
capsulate
واقع درکپسول
centric
واقع درمرکز
dereism
واقع گریزی
initiatory
واقع در اول
dichasial
واقع در دو طرف
hypodermal
واقع در زیرپوست
haemal
واقع درسوی دل
intradermic
واقع در زیرپوست
trumped-up
خلاف واقع
trumped up
خلاف واقع
lumbar
واقع در کمر
located inside
تو واقع شده
limitrophe
واقع در مرز
life like
واقع نما
realistic
واقع بین
realistic
واقع گرایانه
realistically
واقع بین
realistically
واقع گرایانه
it lies on the east of
در خاور واقع
intramontane
واقع در کوهستان
intralogical
واقع در حدودمنطق
flight from reality
واقع گریزی
realism
واقع گرایی
vanward
واقع درجلو
transpontine
واقع در انسوی پل
yonder
واقع درانجا
to come to pass
واقع شدن
lies
واقع شدن
realism
واقع بینی
to take place
واقع شدن
take place
واقع شدن
lied
واقع شدن
vega
نسر واقع
vertical
واقع در نوک
realism
واقع گرائی
set
واقع شده
sets
واقع شده
setting up
واقع شده
covenant
واقع شود
objectivity
واقع بینی
covenants
واقع شود
lie
واقع شدن
nether
واقع در پایین
realists
واقع بین
mean
واقع دروسط
nether
واقع در زیر
sublunar
واقع در زیرقمر
untrue
خلاف واقع
hindering
واقع درعقب
subjacent
واقع در زیر
occur
واقع شدن
occurred
واقع شدن
occurring
واقع شدن
occurs
واقع شدن
hinder
واقع درعقب
hindered
واقع درعقب
down-to-earth
واقع بین
meaner
واقع دروسط
superjacent
واقع درفوق
onshore
واقع در ساحل
meanest
واقع دروسط
down to earth
واقع بین
interamnian
واقع در میان دو رودخانه
interaxal
واقع در میان دو کوه
intercellular
واقع در میان یاخته ها
interjacent
در میان واقع شونده
precostal
واقع در پیش دنده ها
intermaxillary
واقع در میان ارواره ها
intermundane
واقع در میان دو جهان
first world
واقع دراروپای غربی
intermural
واقع در میان دیوارها
interseptal
واقع در میان پره ها
interdental
واقع در میان دو دندان
hypogeous
واقع در شکم خاک
hypogynous
واقع در زیر تخمدان
to keep one's feet on the ground
<idiom>
واقع بین ماندن
intercolumnar
واقع در میان دو ستون
interdigital
واقع در میان انگشتان
intercililary
واقع در میان ابروها
hypogeal
واقع در شکم خاک
hypogastric
واقع در زیر شکم
intercensal
واقع در میان دو سرشماری
interdigitate
واقع در میان انگشتان
half way
واقع در نیمه راه
haemal
واقع درسوی چپ سینه
interaxial
واقع در میان دو کوه
interfacial
واقع در میان دورو
intermontane
واقع در میان دو کوه
interplanetary
واقع در بین سیارات
subcartilaginous
واقع در زیر غضروف
pantropical
واقع در مناطق حاره
suboceanic
واقع درعمق اقیانوس
subocular
واقع درزیر چشم
subsacral
واقع درزیراستخوان خاجی
subsolar
واقع در نواحی گرمسیر
superlunar
واقع دربالای ماه
superlunary
واقع بر بالای ماه
supraclavicular
واقع دربالای ترقوه
postcardinal
واقع در پشت قلب
sublunary
واقع در زیر ماه
pragmatics
فعال واقع بین
southwestern
واقع در جنوب غربی
southwest
واقع در جنوب غربی
situated to the right
واقع دردست راست
premedian
واقع در نیمه قدامی
premedial
واقع در نیمه قدامی
prehepatic
واقع در جلو جگر
sublingual
واقع درزیر زبان
pre ocular
واقع در جلو چشم
pantropic
واقع در مناطق حاره
surfacer
جسم واقع در سطح
nodal
واقع درنزدیک گره
intratelluric
واقع در درون زمین
lobar
واقع در قسمتهای ریه
intracellular
واقع در درون سلول
intra uterine
واقع در درون زهدان
intervertebral
واقع در میان مهره ها
interurban
واقع در میان شهرها
intertribal
واقع در میان قبیله ها
interseptal
واقع در میان جدارها
ventral
واقع بر روی شکم
it never occurred again
دیگر واقع نشد
laterad
واقع درخط افقی
moral realism
واقع نگری اخلاقی
midship
واقع درمیان کشتی
midmost
واقع در عین وسط
middlemost
واقع در عین وسط
mid most
واقع در عین وسط
to come in useful
سودمند واقع شدن
to suffer wrong
مظلوم واقع شدن
left handed
واقع در سمت چپ ناشی
interscapular
واقع در میان دو کتف
mediate
درمیان واقع شدن
mediates
درمیان واقع شدن
lateral
واقع درخط افقی
head
دربالا واقع شدن
avail
دردسترس واقع شدن
acceptableness
مقبول واقع شدن
post-natal
واقع شونده پس از تولد
post natal
واقع شونده پس از تولد
become entitled to
مصداق ..... واقع شدن
caudate
وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
caudel
وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
ciecumoral
واقع درگرداگرد دهن
alpine
واقع در ارتفاع زیاد
interstellar
واقع در میان ستارگان
pragmatic
فعال واقع بین
mediated
درمیان واقع شدن
intermediate
در میان واقع شونده
ultramarine
واقع در انسوی دریا
above
مافوق واقع دربالا
mural
واقع برروی دیوار
murals
واقع برروی دیوار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com