English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
superjacent واقع درفوق
Other Matches
that was said above که درفوق گفته شد
above named مذکور درفوق
intercostal واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
to lie east and west واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
in reality در واقع
post mortem پس از واقع
indeed در واقع
As it were در واقع
postmortem پس از واقع
substantially در واقع
situate واقع در
situated or situate واقع
bestead واقع
situates واقع در
situating واقع در
initialed واقع در اغاز
initialing واقع در اغاز
initialled واقع در اغاز
initialling واقع در اغاز
initials واقع در اغاز
situated واقع شده در
situated واقع در جایگزین
hindering واقع درعقب
realist واقع بین
realist واقع گرا
extreme position واقع درمنتهاالیه
initial واقع در اغاز
situated or situate واقع شده
simultaneous with each other با هم واقع شونده
sincipital واقع در جلوی سر
shipside واقع در کنارکشتی
procephalic واقع در جلو سر
subjacent واقع در زیر
precordial واقع در پیش دل
sinisteral واقع درسمت چپ
centric واقع درمرکز
hinders واقع درعقب
postern واقع درعقب
trumped-up خلاف واقع
intralogical واقع در حدودمنطق
intradermic واقع در زیرپوست
intradermal واقع در زیرپوست
extraception واقع نگری
intervascular واقع در میان رگ ها
alpha lyrae نسر واقع
axile واقع درمحور
capsulate واقع درکپسول
initiatory واقع در اول
dereism واقع گریزی
dichasial واقع در دو طرف
hypodermal واقع در زیرپوست
haemal واقع درسوی دل
trumped up خلاف واقع
intramontane واقع در کوهستان
realists واقع بین
realists واقع گرا
osculant واقع شونده
lumbar واقع در کمر
located inside تو واقع شده
limitrophe واقع در مرز
life like واقع نما
realistic واقع بین
realistic واقع گرایانه
realistically واقع بین
realistically واقع گرایانه
it lies on the east of در خاور واقع
flight from reality واقع گریزی
hindered واقع درعقب
covenant واقع شود
vanward واقع درجلو
transpontine واقع در انسوی پل
set واقع شده
yonder واقع درانجا
to come to pass واقع شدن
to take place واقع شدن
take place واقع شدن
vega نسر واقع
sets واقع شده
covenants واقع شود
vertical واقع در نوک
meanest واقع دروسط
lied واقع شدن
lie واقع شدن
setting up واقع شده
nether واقع در پایین
nether واقع در زیر
sublunar واقع در زیرقمر
lies واقع شدن
realism واقع گرایی
occur واقع شدن
occurred واقع شدن
occurring واقع شدن
occurs واقع شدن
untrue خلاف واقع
hinder واقع درعقب
mean واقع دروسط
down to earth واقع بین
realism واقع بینی
down-to-earth واقع بین
objectivity واقع بینی
onshore واقع در ساحل
realism واقع گرائی
meaner واقع دروسط
intermaxillary واقع در میان ارواره ها
intermundane واقع در میان دو جهان
interseptal واقع در میان جدارها
haemal واقع درسوی چپ سینه
interscapular واقع در میان دو کتف
interplanetary واقع در بین سیارات
intermontane واقع در میان دو کوه
intermural واقع در میان دیوارها
interjacent در میان واقع شونده
interfacial واقع در میان دورو
hypogynous واقع در زیر تخمدان
hypogeous واقع در شکم خاک
to keep one's feet on the ground <idiom> واقع بین ماندن
hypogeal واقع در شکم خاک
hypogastric واقع در زیر شکم
half way واقع در نیمه راه
first world واقع دراروپای غربی
interamnian واقع در میان دو رودخانه
interaxal واقع در میان دو کوه
interdigitate واقع در میان انگشتان
interdigital واقع در میان انگشتان
interdental واقع در میان دو دندان
postcardinal واقع در پشت قلب
intercolumnar واقع در میان دو ستون
intercililary واقع در میان ابروها
intercensal واقع در میان دو سرشماری
intercellular واقع در میان یاخته ها
interaxial واقع در میان دو کوه
intracellular واقع در درون سلول
interseptal واقع در میان پره ها
intertribal واقع در میان قبیله ها
precostal واقع در پیش دنده ها
pre ocular واقع در جلو چشم
pragmatics فعال واقع بین
subocular واقع درزیر چشم
subsacral واقع درزیراستخوان خاجی
superlunar واقع دربالای ماه
superlunary واقع بر بالای ماه
supraclavicular واقع دربالای ترقوه
prehepatic واقع در جلو جگر
premedial واقع در نیمه قدامی
southwestern واقع در جنوب غربی
southwest واقع در جنوب غربی
situated to the right واقع دردست راست
subsolar واقع در نواحی گرمسیر
sublingual واقع درزیر زبان
sublunary واقع در زیر ماه
suboceanic واقع درعمق اقیانوس
premedian واقع در نیمه قدامی
surfacer جسم واقع در سطح
to come in useful سودمند واقع شدن
left handed واقع در سمت چپ ناشی
laterad واقع درخط افقی
it never occurred again دیگر واقع نشد
intratelluric واقع در درون زمین
intra uterine واقع در درون زهدان
intervertebral واقع در میان مهره ها
midmost واقع در عین وسط
interurban واقع در میان شهرها
lobar واقع در قسمتهای ریه
ventral واقع بر روی شکم
to suffer wrong مظلوم واقع شدن
pantropical واقع در مناطق حاره
pantropic واقع در مناطق حاره
nodal واقع درنزدیک گره
moral realism واقع نگری اخلاقی
midship واقع درمیان کشتی
middlemost واقع در عین وسط
mid most واقع در عین وسط
subcartilaginous واقع در زیر غضروف
acceptableness مقبول واقع شدن
caudel وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
ciecumoral واقع درگرداگرد دهن
cislunar واقع درجو قمر
lateral واقع درخط افقی
mediating درمیان واقع شدن
above مافوق واقع دربالا
mural واقع برروی دیوار
head دربالا واقع شدن
caudate وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
post natal واقع شونده پس از تولد
mediate درمیان واقع شدن
mediated درمیان واقع شدن
mediates درمیان واقع شدن
interstellar واقع در میان ستارگان
intermediate در میان واقع شونده
ultramarine واقع در انسوی دریا
downstairs واقع در طبقه زیر
become entitled to مصداق ..... واقع شدن
murals واقع برروی دیوار
work موثر واقع شدن
dextral واقع درطرف راست
terminal واقع در نوک پایان
critical واقع درمرحله انتقال
right-hand واقع در دست راست
left-hand واقع در سمت چپی
pragmatic فعال واقع بین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com