English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
transpontine واقع در انسوی پل
Search result with all words
ultramarine واقع در انسوی دریا
tranalpine واقع در انسوی کوه الپ ماورای الپی
transmarine واقع در انسوی دریا متعلق به ماوراء بحار
Other Matches
beyond انسوی
oer بر انسوی
on the opposite side در انسوی دیگر
lee انسوی کشتی که از باد در پناه است بادپناه
intercostal واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
to lie east and west واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
substantially در واقع
indeed در واقع
As it were در واقع
situates واقع در
situated or situate واقع
bestead واقع
postmortem پس از واقع
post mortem پس از واقع
in reality در واقع
situating واقع در
situate واقع در
realists واقع گرا
realist واقع بین
situated واقع در جایگزین
realist واقع گرا
situated واقع شده در
postern واقع درعقب
initials واقع در اغاز
initialling واقع در اغاز
situated or situate واقع شده
sinisteral واقع درسمت چپ
sincipital واقع در جلوی سر
simultaneous with each other با هم واقع شونده
shipside واقع در کنارکشتی
initialed واقع در اغاز
procephalic واقع در جلو سر
precordial واقع در پیش دل
hindering واقع درعقب
initial واقع در اغاز
sublunar واقع در زیرقمر
initialing واقع در اغاز
initialled واقع در اغاز
subjacent واقع در زیر
osculant واقع شونده
intradermic واقع در زیرپوست
intradermal واقع در زیرپوست
alpha lyrae نسر واقع
intervascular واقع در میان رگ ها
axile واقع درمحور
capsulate واقع درکپسول
centric واقع درمرکز
dereism واقع گریزی
dichasial واقع در دو طرف
initiatory واقع در اول
hypodermal واقع در زیرپوست
haemal واقع درسوی دل
flight from reality واقع گریزی
intralogical واقع در حدودمنطق
intramontane واقع در کوهستان
it lies on the east of در خاور واقع
extreme position واقع درمنتهاالیه
lumbar واقع در کمر
located inside تو واقع شده
realistic واقع بین
realistic واقع گرایانه
realistically واقع بین
realistically واقع گرایانه
limitrophe واقع در مرز
life like واقع نما
trumped up خلاف واقع
trumped-up خلاف واقع
extraception واقع نگری
realists واقع بین
set واقع شده
sets واقع شده
setting up واقع شده
covenant واقع شود
covenants واقع شود
vertical واقع در نوک
objectivity واقع بینی
vega نسر واقع
vanward واقع درجلو
yonder واقع درانجا
untrue خلاف واقع
mean واقع دروسط
meaner واقع دروسط
meanest واقع دروسط
lie واقع شدن
lied واقع شدن
lies واقع شدن
realism واقع بینی
realism واقع گرایی
realism واقع گرائی
to come to pass واقع شدن
to take place واقع شدن
down to earth واقع بین
hindered واقع درعقب
occur واقع شدن
occurred واقع شدن
down-to-earth واقع بین
superjacent واقع درفوق
occurring واقع شدن
nether واقع در زیر
hinder واقع درعقب
nether واقع در پایین
take place واقع شدن
onshore واقع در ساحل
hinders واقع درعقب
occurs واقع شدن
interdigital واقع در میان انگشتان
interdigitate واقع در میان انگشتان
southwestern واقع در جنوب غربی
interfacial واقع در میان دورو
southwest واقع در جنوب غربی
interscapular واقع در میان دو کتف
interplanetary واقع در بین سیارات
intermural واقع در میان دیوارها
intermundane واقع در میان دو جهان
intermontane واقع در میان دو کوه
situated to the right واقع دردست راست
intermaxillary واقع در میان ارواره ها
interjacent در میان واقع شونده
intercolumnar واقع در میان دو ستون
intercililary واقع در میان ابروها
hypogeal واقع در شکم خاک
hypogastric واقع در زیر شکم
sublingual واقع درزیر زبان
half way واقع در نیمه راه
haemal واقع درسوی چپ سینه
first world واقع دراروپای غربی
hypogeous واقع در شکم خاک
hypogynous واقع در زیر تخمدان
intercensal واقع در میان دو سرشماری
intercellular واقع در میان یاخته ها
subcartilaginous واقع در زیر غضروف
interaxial واقع در میان دو کوه
interaxal واقع در میان دو کوه
interamnian واقع در میان دو رودخانه
subsolar واقع در نواحی گرمسیر
to keep one's feet on the ground <idiom> واقع بین ماندن
interdental واقع در میان دو دندان
interseptal واقع در میان جدارها
lobar واقع در قسمتهای ریه
pragmatics فعال واقع بین
precostal واقع در پیش دنده ها
superlunar واقع دربالای ماه
ventral واقع بر روی شکم
mid most واقع در عین وسط
middlemost واقع در عین وسط
midmost واقع در عین وسط
midship واقع درمیان کشتی
moral realism واقع نگری اخلاقی
superlunary واقع بر بالای ماه
premedian واقع در نیمه قدامی
surfacer جسم واقع در سطح
pantropic واقع در مناطق حاره
pantropical واقع در مناطق حاره
to suffer wrong مظلوم واقع شدن
postcardinal واقع در پشت قلب
pre ocular واقع در جلو چشم
subsacral واقع درزیراستخوان خاجی
interseptal واقع در میان پره ها
intertribal واقع در میان قبیله ها
interurban واقع در میان شهرها
supraclavicular واقع دربالای ترقوه
intervertebral واقع در میان مهره ها
nodal واقع درنزدیک گره
intra uterine واقع در درون زهدان
intracellular واقع در درون سلول
sublunary واقع در زیر ماه
suboceanic واقع درعمق اقیانوس
intratelluric واقع در درون زمین
it never occurred again دیگر واقع نشد
premedial واقع در نیمه قدامی
prehepatic واقع در جلو جگر
laterad واقع درخط افقی
left handed واقع در سمت چپ ناشی
subocular واقع درزیر چشم
to come in useful سودمند واقع شدن
mediate درمیان واقع شدن
cislunar واقع درجو قمر
citied واقع شده در شهر
mediates درمیان واقع شدن
mural واقع برروی دیوار
murals واقع برروی دیوار
dextral واقع درطرف راست
work موثر واقع شدن
head دربالا واقع شدن
ciecumoral واقع درگرداگرد دهن
caudel وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
mediated درمیان واقع شدن
acceptableness مقبول واقع شدن
above مافوق واقع دربالا
mediating درمیان واقع شدن
intermediate در میان واقع شونده
become entitled to مصداق ..... واقع شدن
downstairs واقع در طبقه زیر
caudate وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
worked موثر واقع شدن
nocturnal واقع شونده درشب
terminals واقع در نوک پایان
etesian واقع شونده بطورسالیانه
terminal واقع در نوک پایان
extern فاهری واقع در خارج
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com