Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
interglacial
واقع در بین دو دوره یخ بندان
Other Matches
intercostal
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
frost
یخ بندان
frosts
یخ بندان
inarticulata
بی بندان
freezing
یخ بندان
freezing point
درجه یخ بندان
recharge basin
تالاب اب بندان
ice lane
مسیر یخ بندان
cold snap
یخ بندان بی مقدمه
cold snaps
یخ بندان بی مقدمه
freezing points
درجه یخ بندان
spread run
مدت اب بندان
blockading
راه بندان
blockades
راه بندان
blockaded
راه بندان
blockade
راه بندان
feast of tabernacles
عید میوه بندان
postglacial
وابسته بدوره بعد از عصریخ بندان
frost and kindred phenomena
یخ بندان وکیفیات طبیعی همانند انfreshman
cooling-off periods
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
holocene
وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
interregnums
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnum
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
to lie east and west
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
colporteur
کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
light period
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
production cycle
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
semifinal
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
substantially
در واقع
indeed
در واقع
situate
واقع در
As it were
در واقع
situates
واقع در
postmortem
پس از واقع
bestead
واقع
situating
واقع در
in reality
در واقع
situated or situate
واقع
post mortem
پس از واقع
intradermic
واقع در زیرپوست
shipside
واقع در کنارکشتی
simultaneous with each other
با هم واقع شونده
sincipital
واقع در جلوی سر
intradermal
واقع در زیرپوست
sinisteral
واقع درسمت چپ
intralogical
واقع در حدودمنطق
situated or situate
واقع شده
down-to-earth
واقع بین
hypodermal
واقع در زیرپوست
onshore
واقع در ساحل
realists
واقع گرا
realists
واقع بین
set
واقع شده
subjacent
واقع در زیر
realist
واقع گرا
sets
واقع شده
realist
واقع بین
nether
واقع در پایین
situated
واقع در جایگزین
down to earth
واقع بین
it lies on the east of
در خاور واقع
situated
واقع شده در
initials
واقع در اغاز
initialling
واقع در اغاز
life like
واقع نما
limitrophe
واقع در مرز
postern
واقع درعقب
occur
واقع شدن
located inside
تو واقع شده
occurred
واقع شدن
occurring
واقع شدن
hinders
واقع درعقب
occurs
واقع شدن
hinder
واقع درعقب
osculant
واقع شونده
hindering
واقع درعقب
nether
واقع در زیر
precordial
واقع در پیش دل
initialled
واقع در اغاز
initialing
واقع در اغاز
vertical
واقع در نوک
intervascular
واقع در میان رگ ها
initialed
واقع در اغاز
initial
واقع در اغاز
intramontane
واقع در کوهستان
covenant
واقع شود
covenants
واقع شود
yonder
واقع درانجا
procephalic
واقع در جلو سر
initiatory
واقع در اول
hindered
واقع درعقب
realistically
واقع بین
lumbar
واقع در کمر
realistically
واقع گرایانه
lie
واقع شدن
lied
واقع شدن
lies
واقع شدن
capsulate
واقع درکپسول
meanest
واقع دروسط
centric
واقع درمرکز
realistic
واقع بین
realistic
واقع گرایانه
vega
نسر واقع
vanward
واقع درجلو
alpha lyrae
نسر واقع
transpontine
واقع در انسوی پل
axile
واقع درمحور
meaner
واقع دروسط
haemal
واقع درسوی دل
take place
واقع شدن
untrue
خلاف واقع
extraception
واقع نگری
setting up
واقع شده
extreme position
واقع درمنتهاالیه
superjacent
واقع درفوق
flight from reality
واقع گریزی
objectivity
واقع بینی
realism
واقع بینی
realism
واقع گرایی
realism
واقع گرائی
sublunar
واقع در زیرقمر
to take place
واقع شدن
dichasial
واقع در دو طرف
dereism
واقع گریزی
trumped up
خلاف واقع
to come to pass
واقع شدن
trumped-up
خلاف واقع
mean
واقع دروسط
interplanetary
واقع در بین سیارات
intervertebral
واقع در میان مهره ها
intercolumnar
واقع در میان دو ستون
intra uterine
واقع در درون زهدان
intermundane
واقع در میان دو جهان
interfacial
واقع در میان دورو
pragmatic
فعال واقع بین
interscapular
واقع در میان دو کتف
interseptal
واقع در میان جدارها
alpine
واقع در ارتفاع زیاد
intratelluric
واقع در درون زمین
lateral
واقع درخط افقی
intertribal
واقع در میان قبیله ها
intracellular
واقع در درون سلول
ultramarine
واقع در انسوی دریا
interurban
واقع در میان شهرها
intermediate
در میان واقع شونده
interstellar
واقع در میان ستارگان
interseptal
واقع در میان پره ها
intermural
واقع در میان دیوارها
nocturnal
واقع شونده درشب
half way
واقع در نیمه راه
dextral
واقع درطرف راست
citied
واقع شده در شهر
cislunar
واقع درجو قمر
ciecumoral
واقع درگرداگرد دهن
extern
فاهری واقع در خارج
caudel
وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
caudate
وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
become entitled to
مصداق ..... واقع شدن
hypogynous
واقع در زیر تخمدان
ectochondral
واقع در سطح غضروف
haemal
واقع درسوی چپ سینه
first world
واقع دراروپای غربی
hypogastric
واقع در زیر شکم
etesian
واقع شونده بطورسالیانه
equinoctial
واقع درنزدیکی خط استوا
hypogeal
واقع در شکم خاک
hypogeous
واقع در شکم خاک
endocardial
واقع دردرون قلب
above
مافوق واقع دربالا
mural
واقع برروی دیوار
murals
واقع برروی دیوار
interdental
واقع در میان دو دندان
interdigital
واقع در میان انگشتان
interdigitate
واقع در میان انگشتان
acceptableness
مقبول واقع شدن
interjacent
در میان واقع شونده
work
موثر واقع شدن
intermaxillary
واقع در میان ارواره ها
worked
موثر واقع شدن
intercililary
واقع در میان ابروها
intercensal
واقع در میان دو سرشماری
interamnian
واقع در میان دو رودخانه
mediating
درمیان واقع شدن
mediates
درمیان واقع شدن
mediated
درمیان واقع شدن
mediate
درمیان واقع شدن
interaxal
واقع در میان دو کوه
interaxial
واقع در میان دو کوه
intercellular
واقع در میان یاخته ها
intermontane
واقع در میان دو کوه
downstairs
واقع در طبقه زیر
subsacral
واقع درزیراستخوان خاجی
sublingual
واقع درزیر زبان
avail
دردسترس واقع شدن
right-hand
واقع در دست راست
mid most
واقع در عین وسط
to come in useful
سودمند واقع شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com