English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
premaxillary واقع در جلو ارواره زبرین
Other Matches
supramaxillary وابسته به ارواره زبرین
overshot jaw ارواره زبرین هنگامی که ازارواره زیرین جلوترامده است
intermaxillary واقع در میان ارواره ها
maxilla استخوان ارواره ارواره
upmost زبرین
uppers زبرین
upper زبرین
the upper lip لب زبرین
epilimnion اب لایه زبرین
false pelvis لگن زبرین
superior colliculus برجستگی زبرین
intercostal واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
epipelagic زیر لایه زبرین
ulnar وابسته به زند زبرین
limbs قطع کردن عضو اندام زبرین
limb قطع کردن عضو اندام زبرین
chops ارواره
jaws ارواره
mandible ارواره
chaw ارواره
mandibles ارواره
jaw ارواره
nether lip or jaw لب یا ارواره زیرین
maxillary bone استخوان ارواره
orthognathous راست ارواره
maxilla ارواره زیرین
mandibular ارواره زیرین
crack jaw ارواره شکن
glass jaw ارواره شیشهای
jibbed حرف ارواره
chapt مرد ارواره
jibbing حرف ارواره
submaxilla ارواره پایین
jib حرف ارواره
admaxillary نزدیک ارواره
protrusion of the jaw پیشامدگی ارواره
jaw breaker ارواره شکن
jawbones استخوان ارواره
wapper jawed دارای ارواره کج
jibs حرف ارواره
jawbone استخوان ارواره
inframaxillary nerves پیهای ارواره زیرین
inframaxillary وابسته به ارواره زیرین
gnathic فکی وابسته به ارواره
infra axillary وابسته به ارواره زیرین
gnathitis اماس ارواره بالا
lanternjaws ارواره دراز و لاغر
gnathal فکی وابسته به ارواره
prognathism پیش امدگی ارواره
actinomycosis مرض قارچی ارواره
projecting jaw ارواره پیش امده
submaxillary glands غدههای زیر ارواره
trismus تشنج ارواره زیرین
jowl ارواره زیرین پرنده گونه
prognathous دارای ارواره پیش امده
lantern jawed دارای ارواره دراز و لاغر
stag evil تشنج ارواره زیرین اسب
jowls ارواره زیرین پرنده گونه
mandibular اروارهای وابسته به ارواره زیرین
prognathic دارای ارواره پیش امده
whalebone استخوان ارواره نهنگ عاج تمساح
overbite پیشامدگی دندانهای زبرین نسبت به دندانهای زیرین
to lie east and west واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
plectognath ماهی ای که ارواره زبرینش بکاسه سر چسبیده است
gar نوعی ماهی که ارواره هایی شبیه منقاردارد
premaxilla استخوان جلو ارواره زیرین مهره داران
pleurodont دارای دندان محکم شده ازداخل ارواره
gomphosis اتصال و جوش خوردن استخوان دندان به ارواره مفصل متحرک
overpasses گذرگاه فوقانی گذرگاه زبرین
overpass گذرگاه فوقانی گذرگاه زبرین
indeed در واقع
bestead واقع
substantially در واقع
As it were در واقع
in reality در واقع
situated or situate واقع
situate واقع در
post mortem پس از واقع
situates واقع در
postmortem پس از واقع
situating واقع در
sinisteral واقع درسمت چپ
simultaneous with each other با هم واقع شونده
transpontine واقع در انسوی پل
dichasial واقع در دو طرف
shipside واقع در کنارکشتی
axile واقع درمحور
procephalic واقع در جلو سر
alpha lyrae نسر واقع
situated or situate واقع شده
realistically واقع بین
realistically واقع گرایانه
to come to pass واقع شدن
trumped up خلاف واقع
trumped-up خلاف واقع
to take place واقع شدن
take place واقع شدن
superjacent واقع درفوق
sublunar واقع در زیرقمر
subjacent واقع در زیر
capsulate واقع درکپسول
centric واقع درمرکز
life like واقع نما
it lies on the east of در خاور واقع
intradermal واقع در زیرپوست
haemal واقع درسوی دل
hypodermal واقع در زیرپوست
vega نسر واقع
intramontane واقع در کوهستان
initiatory واقع در اول
intralogical واقع در حدودمنطق
intradermic واقع در زیرپوست
limitrophe واقع در مرز
located inside تو واقع شده
precordial واقع در پیش دل
postern واقع درعقب
dereism واقع گریزی
sincipital واقع در جلوی سر
osculant واقع شونده
extraception واقع نگری
extreme position واقع درمنتهاالیه
vanward واقع درجلو
flight from reality واقع گریزی
intervascular واقع در میان رگ ها
initialling واقع در اغاز
set واقع شده
covenants واقع شود
initials واقع در اغاز
situated واقع شده در
situated واقع در جایگزین
realism واقع گرائی
realist واقع بین
realism واقع گرایی
realist واقع گرا
realism واقع بینی
objectivity واقع بینی
sets واقع شده
initialled واقع در اغاز
yonder واقع درانجا
onshore واقع در ساحل
down to earth واقع بین
down-to-earth واقع بین
occur واقع شدن
vertical واقع در نوک
nether واقع در زیر
initial واقع در اغاز
covenant واقع شود
occurred واقع شدن
initialed واقع در اغاز
initialing واقع در اغاز
setting up واقع شده
realists واقع بین
realists واقع گرا
realistic واقع گرایانه
lumbar واقع در کمر
hindered واقع درعقب
meanest واقع دروسط
lie واقع شدن
nether واقع در پایین
hinder واقع درعقب
meaner واقع دروسط
mean واقع دروسط
untrue خلاف واقع
realistic واقع بین
hindering واقع درعقب
occurring واقع شدن
lies واقع شدن
hinders واقع درعقب
occurs واقع شدن
lied واقع شدن
interplanetary واقع در بین سیارات
intermural واقع در میان دیوارها
intercililary واقع در میان ابروها
it never occurred again دیگر واقع نشد
interdental واقع در میان دو دندان
laterad واقع درخط افقی
ventral واقع بر روی شکم
left handed واقع در سمت چپ ناشی
intermediate در میان واقع شونده
ultramarine واقع در انسوی دریا
downstairs واقع در طبقه زیر
lobar واقع در قسمتهای ریه
intratelluric واقع در درون زمین
intercolumnar واقع در میان دو ستون
interfacial واقع در میان دورو
interseptal واقع در میان جدارها
interdigitate واقع در میان انگشتان
interscapular واقع در میان دو کتف
interdigital واقع در میان انگشتان
interjacent در میان واقع شونده
interseptal واقع در میان پره ها
intertribal واقع در میان قبیله ها
interurban واقع در میان شهرها
intervertebral واقع در میان مهره ها
intra uterine واقع در درون زهدان
intermontane واقع در میان دو کوه
intermundane واقع در میان دو جهان
intracellular واقع در درون سلول
to come in useful سودمند واقع شدن
subsolar واقع در نواحی گرمسیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com