Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
intracellular
واقع در درون سلول
Other Matches
entry
مقدار اطلاعات درون یک سلول مشخص
intra uterine
واقع در درون زهدان
intratelluric
واقع در درون زمین
pronucleus
هسته سلول قابل لقاح پس ازتکمیل دوره بلوغ وورودنطفه به درون تخم جانور
intravitreous
واقع در درون رطوبت شیشهای
intrauterine
واقع در بچه دان یا رحم درون زهدانی
spermatid
سلول حاصله از تقسیم سلول منی سازکه تبدیل به سلول منی میشود
spermatogonium
سلول اولیه جنس نر سلول بیضه
isogamete
سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
gametangium
سلول یا عضوسازنده سلول جنسی
intercoastal
رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
intercostal
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
in line processing
پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
to lie east and west
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
data cell
سلول
zoogamete
سلول
cell
سلول
cells
سلول
germ cell
سلول تخم
storage cell
سلول انباره
galvanic cell
سلول گالوانی
cytology
سلول شناس
selenium cell
سلول سلنیومی
transformer cell
سلول ترانسفورماتور
cleave
شکافتن سلول
cleaved
شکافتن سلول
unit cell
سلول واحد
gonocyte
سلول جنسی
cells
پیل سلول
cell
پیل سلول
germ cell
سلول نطفه
cells
سلول یکنفری
cell
سلول یکنفری
stractural cell
سلول ساختاری
gonium
سلول نطفه
celluloid
مانند سلول
cleaves
شکافتن سلول
gametangium
سلول جنسی
active cell
سلول فعال
syncytium
سلول چند هسته ایی
mononuclear
سلول یک هستهای
cellulous
سلول دار
cellule
سلول کوچک
cellulated
سلول دار
accumulator cell
سلول اکومولاتور
solar cell
سلول خورشیدی
solar cells
سلول خورشیدی
binary cell
سلول دودویی
wards
سلول زندان
ward
سلول زندان
memory cell
سلول حافظه
lymph cell
سلول لنف
cellular
سلول دار
nerve cell
سلول عصبی
odontoblast
سلول دندانی
data cell
سلول داده
locular
سلول دار
pixel
سلول تصویر
photoelectric cell
سلول فتوالکتریک
photoelectric cell
سلول فتوالکتریکی
photoconductive cell
سلول فوتورسانا
photo cell
سلول فتوالکتریک
phagocytosis
سلول خواری
scarlet sage
سلول اتشی
barrier layer cell
سلول لایه سدی
endoderm
لیف درخت یا سلول
half cell reaction
واکنش نیم سلول
cataplasia
تغییرات قهقهرایی در سلول
interneural
وابسته به سلول عصب
progamete
سلول مولد تخمچه
karyoplasm
پرتوپلاسم هسته سلول
interneuron
وابسته به سلول عصب
ectoclast
پوسته خارجی سلول
phagocyte
سلول بیگانه خوار
spermatogonium
سلول موجد تخم
cellulosic
ساخته شده از سلول
primitive cell
سلول واحد ابتدایی
ideal galvanic cell
سلول گالوانیکی ایده ال
gonocyte
سلول تولید کننده
half cell potential
پتانسیل نیم سلول
karyokinesis
تقسیم غیرمستقیم هسته سلول
engram
تحولات دائمی هسته سلول
eletric eye
سلول فوتوالکتریک چشم الکتریکی
end centered unit cell
سلول واحد دو وجهی متقابل پر
engramme
تحولات دائمی هسته سلول
macrogamete
سلول جنسی ماده بزرگتر
light sensitive cell
سلول حساس در برابر نور
loculus
سلول یا حفره تخمدان مرکب
endosarc
قسمت درونی سفیده سلول
ovum
سلول نطفه ماده تخمک
microphage
سلول میکروب خوار کوچک
acrosome
برجستگی قدامی سلول جنسی نر
lysis
زوال وفساد سلول وغیره
enclosure
سلول تارکان دنیا
[دین]
lysate
محصول زوال وفساد تدریجی سلول
gonogenesis
کمال و بلوغ سلول نطفه یاجرثومه
photovoltaic cell
سلول خورشیدی
[الکترونیک مهندسی برق]
gametogenesis
ایجاد سلول جنسی قابل لقاح
chromatolysis
تجزیه وتحلیل مواد رنگی سلول
biont
واحد مستقل موجود زنده سلول
solar cell
سلول خورشیدی
[الکترونیک مهندسی برق]
guard cell
یکی از دو سلول لوبیایی شکلی که منافذ
nucleolus
هستک گرد میان هسته سلول
fibrocyte
سلول دوکی شکل بافت همبندی
unipotent
دارای قدرت رویش در یک جهت یا بصورت یک سلول
histogram
نمایش طرز انتشار وفواصل وارتفاع سلول ها از هم
haplosis
تقلیل تعدادکروموزوم ها درنتیجه تقسیم بدو سلول منفرد
gametocyte
سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
mitosis
تقسیم هسته سلول بدوقسمت بدون کم شدن کرموزم ها
gametophore
سلول تغییر یافته و منشعب جنسی قابل لقاح
meiosis
تغییرات متوالی هسته که منتهی به تشکیل سلول جدیدمیگردد
zero condition
حالت یک سلول مغناطیسی زمانی که صفر را نمایش میدهد
gamete
سلول جنسی بالغ قابل تکثیر انگل مالاریا
germ layer
یکی از طبقات سلول ابتدایی جنین پس از تکمیل مرحله گاسترولا
histochemistry
علمی که درباره پدیدههای شیمیایی سلول وبافت بحث میکند
gastraea
رویان کیسهای شکل ابتدایی که از دوقشر سلول تشکیل یافته
gastrea
رویان کیسهای شکل ابتدایی که از دو قشر سلول تشکیل یافته
bit mapped screen
pixel یک صفحه نمایش که در ان هر سلول تصویری میتوانددر ارتباط با مکانی از حافظه
unbalanced cell
سلول باطری نیکل کادنیم که بیش از سلولهای دیگر تخلیه شده است
lymphoblast
سلولی که تبدیل بذره سفید یابیرنگ بلغم یاخلط میگردد سلول نرسیده لنفی
kil
مقبره این کلمه بصورت پیشوند وپسوند نیزبکاررفته وبمعنی >حجره و سلول ونهر<است
photovoltaic cell
مبدلی که مانند سلول فتوالکتریک تابشهای الکترومگنتیک را با طول موجهای مرئی و نزدیک ان به الکتریسیته تبدیل میکند
insides
درون
inhaul line
درون کش
internally
از درون
inly
از درون
inbound
به درون
inward
درون
endogenous
درون زا
reentrant
درون رو
inside
درون
in the recesses of the heart
در درون دل
endocarp
درون بر
interiorly
از درون
cores
درون
interiors
درون
core
درون
interior
درون
abintra
از درون
ben
درون
intercontinental
درون بری
subversion
درون واژگونی
intrastate
درون ایالتی
throughout
از درون وبیرون
intrapsychic
درون روانی
introverts
درون گرا
intramuscular
درون عضلانی
intrafusal
درون دوکی
input
درون گذاشت
input
درون داد
inputted
درون گذاشت
introvert
درون گرا
inwards or inward
سوی درون
intrastate
درون کشوری
intrauterine
درون رحمی
interstitial
درون شبکهای
ingrowing
درون رویان
introflexion
سوی درون
endopsychic
درون روانی
online
درون خطی
ingression
درون روی
intracellular
درون یاختهای
introversion
درون گرایی
influent
درون ریز
intracranial
درون جمجمهای
intradermal
درون پوستی
intradermic
درون پوستی
ataraxia
ارامش درون
inputted
درون داد
talent
درون داشت
talents
درون داشت
intravenous
درون وریدی
intravenously
درون وریدی
intramolecular
درون ذرهای
located inside
در درون قرارگرفته
inland
درون کشور
interiors
درونی درون
idiotropic
درون نگر
innate
درون زاد
interior
درونی درون
autochthonous
درون خیز
inborn
درون زاد
introspection
درون نگری
talented
درون داشت
inbreeding
درون همسری
introjection
درون فکنی
immigration
درون کوچی
introspective
درون نگرانه
introspective
درون نگر
intraindividual
درون فردی
intrapersonal
درون فردی
intramuscular
درون ماهیچهای
intramolecular
درون مولکولی
interpolation
درون یابی
interpolation
درون گیری
interpolations
درون یابی
interpolations
درون گیری
introspection
درون گرایی
entrancing
درون رفت
endogenous
درون زاد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com