English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
hypogynous واقع در زیر تخمدان
Search result with all words
epigynous واقع بروی تخمدان برمادگی
Other Matches
intercostal واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
matrix or matrices تخمدان
acapsular بی تخمدان
ovarium تخمدان
ovisac تخمدان
drill box تخمدان
ovaries تخمدان
fruiting body تخمدان
ovary تخمدان
matrices شکم تخمدان
ovarial مربوط به تخمدان
pods تخمدان نیام
apple core تخمدان سیب
ovarian مربوط به تخمدان
ovariectomy تخمدان برداری
ovariotomy تخمدان شکافی
ovaritis التهاب تخمدان
spayed بی تخمدان کردن
spays بی تخمدان کردن
pod تخمدان نیام
gymnogynous برهنه تخمدان
spay بی تخمدان کردن
ootheca تخمدان سوسک هاگذان
inferior ovary تخمدان پایین افتاده
monostylous دارای یک ساقه تخمدان
encyst در کیسه یا تخمدان قرار دادن
loculus سلول یا حفره تخمدان مرکب
lodicule یکی از دو پایه غشاء نازک تخمدان گیاهان
legumen حبه لوبیا و باقلاو مانند انها تخمدان
to lie east and west واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
geld بی تخمدان کردن محروم کردن
substantially در واقع
in reality در واقع
indeed در واقع
situate واقع در
postmortem پس از واقع
situates واقع در
post mortem پس از واقع
bestead واقع
situated or situate واقع
situating واقع در
As it were در واقع
initialed واقع در اغاز
postern واقع درعقب
precordial واقع در پیش دل
initial واقع در اغاز
initialing واقع در اغاز
realists واقع بین
initials واقع در اغاز
situated واقع شده در
situated واقع در جایگزین
initialling واقع در اغاز
initialled واقع در اغاز
realist واقع بین
realist واقع گرا
haemal واقع درسوی دل
flight from reality واقع گریزی
initiatory واقع در اول
lumbar واقع در کمر
limitrophe واقع در مرز
dereism واقع گریزی
life like واقع نما
centric واقع درمرکز
intervascular واقع در میان رگ ها
hypodermal واقع در زیرپوست
intramontane واقع در کوهستان
intralogical واقع در حدودمنطق
it lies on the east of در خاور واقع
capsulate واقع درکپسول
intradermic واقع در زیرپوست
axile واقع درمحور
located inside تو واقع شده
dichasial واقع در دو طرف
extreme position واقع درمنتهاالیه
extraception واقع نگری
realistically واقع گرایانه
alpha lyrae نسر واقع
osculant واقع شونده
realistic واقع بین
realistic واقع گرایانه
realistically واقع بین
trumped up خلاف واقع
trumped-up خلاف واقع
intradermal واقع در زیرپوست
realism واقع بینی
setting up واقع شده
objectivity واقع بینی
nether واقع در زیر
take place واقع شدن
covenants واقع شود
covenant واقع شود
onshore واقع در ساحل
down to earth واقع بین
down-to-earth واقع بین
nether واقع در پایین
to take place واقع شدن
to come to pass واقع شدن
realism واقع گرائی
yonder واقع درانجا
vega نسر واقع
vanward واقع درجلو
transpontine واقع در انسوی پل
realism واقع گرایی
vertical واقع در نوک
superjacent واقع درفوق
sets واقع شده
hinders واقع درعقب
meaner واقع دروسط
subjacent واقع در زیر
mean واقع دروسط
untrue خلاف واقع
situated or situate واقع شده
sinisteral واقع درسمت چپ
sincipital واقع در جلوی سر
simultaneous with each other با هم واقع شونده
shipside واقع در کنارکشتی
procephalic واقع در جلو سر
realists واقع گرا
sublunar واقع در زیرقمر
meanest واقع دروسط
set واقع شده
occurred واقع شدن
occurring واقع شدن
lies واقع شدن
occur واقع شدن
lied واقع شدن
occurs واقع شدن
lie واقع شدن
hinder واقع درعقب
hindered واقع درعقب
hindering واقع درعقب
intermontane واقع در میان دو کوه
interscapular واقع در میان دو کتف
interplanetary واقع در بین سیارات
interseptal واقع در میان جدارها
interjacent در میان واقع شونده
to keep one's feet on the ground <idiom> واقع بین ماندن
intermaxillary واقع در میان ارواره ها
intermural واقع در میان دیوارها
intermundane واقع در میان دو جهان
interfacial واقع در میان دورو
hypogeal واقع در شکم خاک
pre ocular واقع در جلو چشم
hypogeous واقع در شکم خاک
intratelluric واقع در درون زمین
caudate وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
interamnian واقع در میان دو رودخانه
interaxal واقع در میان دو کوه
interaxial واقع در میان دو کوه
intercellular واقع در میان یاخته ها
intercensal واقع در میان دو سرشماری
intercililary واقع در میان ابروها
intercolumnar واقع در میان دو ستون
interdental واقع در میان دو دندان
interdigital واقع در میان انگشتان
interdigitate واقع در میان انگشتان
hypogastric واقع در زیر شکم
prehepatic واقع در جلو جگر
pantropical واقع در مناطق حاره
pantropic واقع در مناطق حاره
suboceanic واقع درعمق اقیانوس
subocular واقع درزیر چشم
subsacral واقع درزیراستخوان خاجی
superlunar واقع دربالای ماه
nodal واقع درنزدیک گره
superlunary واقع بر بالای ماه
postcardinal واقع در پشت قلب
sublunary واقع در زیر ماه
precostal واقع در پیش دنده ها
premedial واقع در نیمه قدامی
premedian واقع در نیمه قدامی
pragmatics فعال واقع بین
situated to the right واقع دردست راست
southwest واقع در جنوب غربی
southwestern واقع در جنوب غربی
sublingual واقع درزیر زبان
supraclavicular واقع دربالای ترقوه
surfacer جسم واقع در سطح
subcartilaginous واقع در زیر غضروف
it never occurred again دیگر واقع نشد
intracellular واقع در درون سلول
intra uterine واقع در درون زهدان
intervertebral واقع در میان مهره ها
midmost واقع در عین وسط
interurban واقع در میان شهرها
intertribal واقع در میان قبیله ها
laterad واقع درخط افقی
left handed واقع در سمت چپ ناشی
moral realism واقع نگری اخلاقی
midship واقع درمیان کشتی
middlemost واقع در عین وسط
mid most واقع در عین وسط
to suffer wrong مظلوم واقع شدن
lobar واقع در قسمتهای ریه
ventral واقع بر روی شکم
subsolar واقع در نواحی گرمسیر
interseptal واقع در میان پره ها
acceptableness مقبول واقع شدن
above مافوق واقع دربالا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com