English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
intramolecular واقع در مولکولهای بدن یاماده
Other Matches
electron deficient molecules مولکولهای با کمبود الکترون
free molecule flow جریان مولکولهای ازاد
light scattering by air molecules پراکندگی نورتوسط مولکولهای هوا
vapor pressure فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
intercostal واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
to lie east and west واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
in reality در واقع
post mortem پس از واقع
indeed در واقع
situates واقع در
situated or situate واقع
As it were در واقع
substantially در واقع
situate واقع در
postmortem پس از واقع
bestead واقع
situating واقع در
initialed واقع در اغاز
situated واقع در جایگزین
realist واقع بین
realist واقع گرا
subjacent واقع در زیر
procephalic واقع در جلو سر
realists واقع بین
realists واقع گرا
sincipital واقع در جلوی سر
situated or situate واقع شده
initials واقع در اغاز
initialling واقع در اغاز
shipside واقع در کنارکشتی
precordial واقع در پیش دل
sinisteral واقع درسمت چپ
postern واقع درعقب
initial واقع در اغاز
hinders واقع درعقب
initialing واقع در اغاز
simultaneous with each other با هم واقع شونده
initialled واقع در اغاز
situated واقع شده در
osculant واقع شونده
intradermal واقع در زیرپوست
extreme position واقع درمنتهاالیه
intervascular واقع در میان رگ ها
alpha lyrae نسر واقع
axile واقع درمحور
capsulate واقع درکپسول
centric واقع درمرکز
dereism واقع گریزی
initiatory واقع در اول
dichasial واقع در دو طرف
hypodermal واقع در زیرپوست
haemal واقع درسوی دل
flight from reality واقع گریزی
intradermic واقع در زیرپوست
intralogical واقع در حدودمنطق
intramontane واقع در کوهستان
lumbar واقع در کمر
located inside تو واقع شده
limitrophe واقع در مرز
life like واقع نما
realistic واقع بین
realistic واقع گرایانه
realistically واقع بین
realistically واقع گرایانه
it lies on the east of در خاور واقع
trumped up خلاف واقع
trumped-up خلاف واقع
extraception واقع نگری
hindering واقع درعقب
sets واقع شده
setting up واقع شده
covenant واقع شود
covenants واقع شود
vertical واقع در نوک
vega نسر واقع
vanward واقع درجلو
transpontine واقع در انسوی پل
objectivity واقع بینی
yonder واقع درانجا
to come to pass واقع شدن
set واقع شده
untrue خلاف واقع
mean واقع دروسط
meaner واقع دروسط
lie واقع شدن
lied واقع شدن
lies واقع شدن
meanest واقع دروسط
realism واقع بینی
realism واقع گرایی
realism واقع گرائی
to take place واقع شدن
take place واقع شدن
occurs واقع شدن
nether واقع در زیر
nether واقع در پایین
sublunar واقع در زیرقمر
occurring واقع شدن
occurred واقع شدن
onshore واقع در ساحل
occur واقع شدن
hinder واقع درعقب
down to earth واقع بین
hindered واقع درعقب
down-to-earth واقع بین
superjacent واقع درفوق
interdental واقع در میان دو دندان
situated to the right واقع دردست راست
intercolumnar واقع در میان دو ستون
intercililary واقع در میان ابروها
interdigital واقع در میان انگشتان
interdigitate واقع در میان انگشتان
interjacent در میان واقع شونده
sublunary واقع در زیر ماه
intermaxillary واقع در میان ارواره ها
intermontane واقع در میان دو کوه
intermundane واقع در میان دو جهان
intermural واقع در میان دیوارها
interplanetary واقع در بین سیارات
intercensal واقع در میان دو سرشماری
intercellular واقع در میان یاخته ها
hypogeal واقع در شکم خاک
hypogastric واقع در زیر شکم
to keep one's feet on the ground <idiom> واقع بین ماندن
half way واقع در نیمه راه
haemal واقع درسوی چپ سینه
first world واقع دراروپای غربی
subcartilaginous واقع در زیر غضروف
hypogeous واقع در شکم خاک
interaxial واقع در میان دو کوه
interaxal واقع در میان دو کوه
southwest واقع در جنوب غربی
interamnian واقع در میان دو رودخانه
interfacial واقع در میان دورو
southwestern واقع در جنوب غربی
hypogynous واقع در زیر تخمدان
intra uterine واقع در درون زهدان
interscapular واقع در میان دو کتف
subocular واقع درزیر چشم
supraclavicular واقع دربالای ترقوه
subsacral واقع درزیراستخوان خاجی
ventral واقع بر روی شکم
superlunar واقع دربالای ماه
lobar واقع در قسمتهای ریه
prehepatic واقع در جلو جگر
mid most واقع در عین وسط
superlunary واقع بر بالای ماه
midmost واقع در عین وسط
midship واقع درمیان کشتی
moral realism واقع نگری اخلاقی
nodal واقع درنزدیک گره
to suffer wrong مظلوم واقع شدن
pantropic واقع در مناطق حاره
pantropical واقع در مناطق حاره
surfacer جسم واقع در سطح
postcardinal واقع در پشت قلب
left handed واقع در سمت چپ ناشی
laterad واقع درخط افقی
interseptal واقع در میان جدارها
subsolar واقع در نواحی گرمسیر
interseptal واقع در میان پره ها
intertribal واقع در میان قبیله ها
interurban واقع در میان شهرها
middlemost واقع در عین وسط
sublingual واقع درزیر زبان
intervertebral واقع در میان مهره ها
intracellular واقع در درون سلول
premedian واقع در نیمه قدامی
premedial واقع در نیمه قدامی
precostal واقع در پیش دنده ها
suboceanic واقع درعمق اقیانوس
pre ocular واقع در جلو چشم
intratelluric واقع در درون زمین
pragmatics فعال واقع بین
it never occurred again دیگر واقع نشد
to come in useful سودمند واقع شدن
mediating درمیان واقع شدن
work موثر واقع شدن
cislunar واقع درجو قمر
citied واقع شده در شهر
mural واقع برروی دیوار
murals واقع برروی دیوار
worked موثر واقع شدن
terminal واقع در نوک پایان
critical واقع درمرحله انتقال
right-hand واقع در دست راست
ciecumoral واقع درگرداگرد دهن
caudel وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
intermediate در میان واقع شونده
mediates درمیان واقع شدن
acceptableness مقبول واقع شدن
mediated درمیان واقع شدن
become entitled to مصداق ..... واقع شدن
mediate درمیان واقع شدن
terminals واقع در نوک پایان
above مافوق واقع دربالا
caudate وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
nocturnal واقع شونده درشب
pragmatic فعال واقع بین
left-hand واقع در سمت چپی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com