Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 173 (9 milliseconds)
English
Persian
loanword
واژه عاریه
Search result with all words
loan
عاریه واژه عاریه
loaning
عاریه واژه عاریه
loans
عاریه واژه عاریه
Other Matches
portmanteaux
واژه مرکب از دو واژه
portmanteaus
واژه مرکب از دو واژه
portmanteau
واژه مرکب از دو واژه
second hand
عاریه
free loan of non fungible things
عاریه
second hands
عاریه
lending
عاریه
lends
عاریه دادن
anonyme
نام عاریه
borrows
عاریه گرفتن
borrowed
عاریه گرفتن
borrow
عاریه گرفتن
borrowed plumes
پیرایه عاریه
have the lend of
عاریه گرفتن
guaranteed loan
عاریه مضمونه
lend
عاریه دادن
lendable
عاریه دادنی
loaner
عاریه دهنده
anonym
نام عاریه
nom de guerre
اسم عاریه تخلص
borrower
عاریه گیرنده مقترض
loaning
عاریه وام دادن
borrowers
عاریه گیرنده مقترض
loans
عاریه وام دادن
loan
عاریه وام دادن
loan
عاریه دادن قرض کردن
lending library
کتابخانهای که کتاب عاریه میدهد
lending libraries
کتابخانهای که کتاب عاریه میدهد
loans
عاریه دادن قرض کردن
loaning
عاریه دادن قرض کردن
to plume oneself on something
برای چیز جزئی یا عاریه بالیدن
Borrowed garments never fit well .
<proverb>
لباس عاریه هرگز به خوبى اندازه نمى شود.
heap
مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
heaping
مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
heaps
مجموعهای از مکانهای ذخیره که یک برنامه میتواند جهت محاسبه به عاریه گرفته شود و سپس برگرداند
mosul
واژه
terming
واژه
neologism
نو واژه
termed
واژه
worded
واژه
term
واژه
neologisms
نو واژه
word
واژه
lexicology
واژه شناسی
word book
واژه نامه
lexicon
[dictionary]
واژه نامه
word deafness
واژه کری
glossary
واژه نامه
keyword
واژه کلیدی
dictionary
واژه نامه
intercalation
واژه افزایی
wordbook
واژه نامه
loanword
واژه بیگانه
the root of a word
ریشه واژه
stimulus word
واژه محرک
score out that word
ان واژه را خط بزنید
word order
ترتیب واژه ها
wordbook
واژه نامه
punctuation for reference
زیر واژه
buzz word
رمز واژه
buzz words
رمز واژه
philologist
واژه شناس
word count
واژه شماری
neolalia
واژه تراشی
glossaries
واژه نامه
neologism
واژه تراشی
word
واژه سخن
neologism
واژه جدید
neologisms
واژه تراشی
cognate
واژه هم ریشه
pejorative
واژه تحقیری
glossary
واژه نامه
word blindness
واژه کوری
word-blindness
واژه کوری
neologisms
واژه جدید
synonyms
واژه مترادف
synonyms
واژه هم معنی
worded
واژه سخن
dissylable
واژه دوهجائی
synonym
واژه هم معنی
coinage
ابداع واژه
synonym
واژه مترادف
paronym
واژه هم ریشه
word association test
ازمون تداعی واژه ها
lexicon
واژه نامه دیکسیونر
word span test
ازمون فراخنای واژه ها
prandial
واژه شوخی امیز
word choice test
ازمون واژه گزینی
word building test
ازمون واژه سازی
wordage
کلمات واژه بندی
syncopation
کوتاه سازی واژه
wordprocessing program
برنامه واژه پردازی
lexicons
واژه نامه دیکسیونر
pentasyllable
واژه پنج هجائی
homely
[British E]
<adj.>
بیمزه
[واژه تحقیری]
english words
واژه ها یا لغات انگلیسی
octosyllable
واژه هشت هجائی
logomachy
بازی واژه پردازی
homely
[British E]
<adj.>
خفه
[واژه تحقیری]
an inseparable prefix
سر واژه جدا نشدنی
homely
[British E]
<adj.>
سنگین
[واژه تحقیری]
dictionary sort
ترتیب واژه نامهای
this word means a dog
این واژه یعنی سگ
that word is obsolescent
ان واژه کم کم دارد مهجور
teragram
واژه چهار حرفی
septisyllable
واژه هفت هجائی
score out that word
روی ان واژه خط بکشید
polysllable
واژه جند هجائی
post fix
در پایان واژه چسباندن
spicery
انباری ادویه
[واژه قدیمی]
a word with a pejorative connotation
واژه ای با معنای ضمنی منفی
God bless
[you]
!
خدا حافظ
[واژه کهنه]
lexicography
فرهنگ نویسی واژه نگاری
glossaries
واژه نامه ضمیمه کتاب
glossary
واژه نامه ضمیمه کتاب
slang
واژه عامیانه وغیر ادبی
neology
استعمال واژه یااصطلاح جدید
malaprop
کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
periphrasis
استعمال واژه ها وعبارات زائد
rebus
نشاندادن واژه ها بصورت مصور
nomenclature
فهرست واژه ها و اصطلاحات یک علم یا یک فن
dictionaries
کتاب لغت واژه نامه
purism
واژه یا اصطلاح اصیل وصحیح
dictionary
کتاب لغت واژه نامه
loans
قرض دادن عاریه دادن
loan
قرض دادن عاریه دادن
loaning
قرض دادن عاریه دادن
lend
عاریه دادن اجاره دادن
lends
عاریه دادن اجاره دادن
lexigraphy
یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
bawdry
زنا
[دین]
[حقوق]
[واژه قدیمی]
How do you pronounce
[say]
that
[this]
word?
این واژه چه جور تلفظ می شود؟
cantoria
[واژه ای ایتالیایی برای گالری یا تریبون]
catch-phrases
واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
catch-phrase
واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
homely
[British E]
<adj.>
عادی و خسته کننده
[واژه تحقیری]
parathesis
پیوند دو واژه بی انکه تغییری درانهاروی دهد
alinik design
واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی
sanshifter
واژه توهین امیز برای نفردونده جلویی
anglo-chinois
[واژه فرانسوی برای چشم انداز باغ]
Genius Loci
نابغه
[واژه لاتین در معماری یا محوطه سازی]
to inspan oxen
این واژه را در افریقای جنوبی بکار می برند
kpsi
[واژه مخفف معادل تعداد گره در هر اینچ مربع]
is intervocalic
حرف Pدر واژه میان دو صداواقع شده است
logogram
واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
logograph
واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
this word occurs in gulistan p
این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
to purify the person language
زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
split infinitives
مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
the word is sanctioned by use
کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
poetaster is pejorative word
شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
worid
کلمه لغت لفظ الفاظ واژه سخن گفتار حرف
split infinitive
مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
paragram
جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
Chrismon
[حرف اول اسم مقدس از سه واژه ی یونانی به نام مسیح]
Cinquecento
[واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.]
Pronoia
واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد
electrographic architecture
[واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
fullwrite professional
یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
backwater
محل راکد
[عقب افتاده]
[عقب مانده]
[واژه تحقیری]
philological
وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
Royal Bokhara
فرش سلطنتی بخاراتی
[این واژه تجاری به فرش های ترکمنی با کیفیت بالا اطلاق می شود.]
philology
زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
the propriety of a term
درستی یک لفظ یا یک اصطلاح مناسبت یک واژه یا لفظ
mafrash
مفرش
[واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
anastylosis
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
singular
واژه مفرد صیغه مفرد
kikalak design
طرح قوچ
[در ترکی این واژه به معنای شاخ قوچ می باشد. این طرح در فرش های ترکیه بکار رفته و بصورت قرینه در چهار طرف نقطه مرکزی بافته می شود.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com