English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (17 milliseconds)
English Persian
upsetter واژگون کننده
Search result with all words
tipper کج کننده واژگون کننده
Other Matches
capsizes واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsizing واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsized واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsize واژگون کردن کشتی واژگون شدن
overturning واژگون
topsy turvy واژگون
upside down واژگون
topsy-turvy واژگون
subversive واژگون
subversives واژگون
subverting واژگون ساختن
purling واژگون شدن
upsetting واژگون کردن
turn over واژگون شدگی
purls واژگون شدن
purled واژگون شدن
purl واژگون شدن
upsets واژگون کردن
upset واژگون کردن
subvert واژگون ساختن
eversion واژگون سازی
eversible واژگون شدنی
subverts واژگون ساختن
subverted واژگون ساختن
to turn turtle واژگون شدن
to keel over واژگون کردن
overturned واژگون سازی
converse واژگون وارونه
overturns واژگون سازی
rock the boat <idiom> واژگون کردن
conversed واژگون وارونه
overturned واژگون کردن
overturn واژگون سازی
overturn واژگون کردن
overset واژگون ساختن
converses واژگون وارونه
conversing واژگون وارونه
overturns واژگون کردن
inverting انحراف سخن واژگون
toppling برگشتن واژگون کردن
topples برگشتن واژگون کردن
invert انحراف سخن واژگون
toppled برگشتن واژگون کردن
topple برگشتن واژگون کردن
capsize واژگون کردن قایق
capsizing واژگون کردن قایق
capsized واژگون کردن قایق
inverts انحراف سخن واژگون
overturned واژگون کردن برانداختن
overturn واژگون کردن برانداختن
overturns واژگون کردن برانداختن
reversals واژگون سازی واژگونی
capsizes واژگون کردن قایق
keel واژگون شدن افتادن
reversal واژگون سازی واژگونی
keels واژگون شدن افتادن
subverts درون واژگون سازی کردن
turn turtle واژگون شدن ناو یا قایق
subverting درون واژگون سازی کردن
to turn over واژگون کردن کارکردن دراوردن
subverted درون واژگون سازی کردن
subvert درون واژگون سازی کردن
inside out <idiom> داخل به خارج برگشتن ،واژگون شدن
upset _ واژگونی واژگون سازی اشفتگی اضطراب
irreversibly چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
ballast هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
reversing نقض کردن واژگون کردن
reverse نقض کردن واژگون کردن
reversed نقض کردن واژگون کردن
reverses نقض کردن واژگون کردن
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
filleting پر کننده
repudiationist رد کننده
skittish رم کننده
surfy کف کننده
mumbler من من کننده
filleted پر کننده
refutatory رد کننده
fillet پر کننده
crusher له کننده
mitigatory کم کننده
thinner کم کننده
renunciant رد کننده
swooner غش کننده
abjurer or abjuror کننده
deletive حک کننده
hoppers لی لی کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com