English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (8 milliseconds)
English Persian
allotment واگذارسهمیه تخصیص نیروها
allotments واگذارسهمیه تخصیص نیروها
Other Matches
force tabs نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
dynamic storage allocation تخصیص انباره پویا تخصیص حافظه پویا
polygon of forces بس گوشه نیروها
polygon of forces کثیرالاضلاع نیروها
dynamics مجموعه نیروها
attrition فرسایش نیروها
system of forces دستگاه نیروها
resolution of forces تجزیه نیروها
distribution of forces واگذاری نیروها
triangle of forces مثلث نیروها
funicular زنجیر نیروها
funicular بس گوشه نیروها
funiculars زنجیر نیروها
funiculars بس گوشه نیروها
all arms کلیه نیروها
composition of forces ترکیب نیروها
distribution of forces تقسیم نیروها
triangle of forces سه گوشه نیروها
entireforce تمام قوا یا نیروها
main attack تلاش اصلی نیروها
commitments به کاربردن نیروها اجرا
commitment به کاربردن نیروها اجرا
main effort تلاش اصلی نیروها
committing بکار بردن نیروها
commit بکار بردن نیروها
redistribution of force تقسیم مجدد نیروها
statics دانش پایداری نیروها
committed بکار بردن نیروها
total mobilization بسیج کامل نیروها
commits بکار بردن نیروها
parallelogram of forces متوازی الاضلاع نیروها
mobilization exercise تمرین بسیج نیروها
redeployment دوباره مستقرکردن نیروها
build up نیروی کمکی تقویت نیروها
build-ups نیروی کمکی تقویت نیروها
port of debarkation بندرپیاده شدن کالا یا نیروها
landing forces نیروها پیاده شونده به ساحل
build-up نیروی کمکی تقویت نیروها
mechanical powers نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
employment کاربرد نیروها یا جنگ افزارها استفاده از
build up بالا بردن توان رزمی نیروها
build-up بالا بردن توان رزمی نیروها
build-ups بالا بردن توان رزمی نیروها
ingross تحریر کردن جمع اوری نیروها
committing وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
commits وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
committed وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
commit وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
transfer area در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
target array نمودار گرافیک نیروها و تاسیسات و وضعیت دشمن در منطقه هدف
transfer berth دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
pantheism فرضیهای که خدا را مرکب ازکلیه نیروها و پدیدههای طبیعی میداند
dedication تخصیص
admensuration تخصیص
admeasurement تخصیص
designations تخصیص
designation تخصیص
recognition تخصیص
appropriation تخصیص
earmark تخصیص
earmarks تخصیص
allotments تخصیص
allocation تخصیص
allocations تخصیص
allotment تخصیص
dedications تخصیص
devotion تخصیص
attribution تخصیص
consecration تخصیص
storage allocation تخصیص حافظه
appropriation تخصیص وجه
design تخصیص دادن
bequeath تخصیص دادن به
allocator تخصیص دهنده
bequeaths تخصیص دادن به
bequeathed تخصیص دادن به
allotment تخصیص توزیع
storage allocation تخصیص انباره
designs تخصیص دادن
resource allocation تخصیص منابع
reallocation تخصیص مجدد
dynamic allocation تخصیص پویا
bequeathing تخصیص دادن به
static allocation تخصیص ایستا
cost allocation تخصیص هزینه
allotments تخصیص توزیع
capital appropiation تخصیص سرمایه
budgetary appropriations تخصیص بودجه
allocation of resources تخصیص منابع
allocation function تابع تخصیص
allocate تخصیص دادن
assign تخصیص دادن
allocates تخصیص دادن
allocate تخصیص دادن
allot تخصیص دادن
to earmark something for something تخصیص دادن
aside تخصیص دادن
asides تخصیص دادن
allot تخصیص دادن
assignment تخصیص اسناد
allotting تخصیص دادن
allotted تخصیص دادن
assignments تخصیص اسناد
assignability تخصیص دادنی
designing تخصیص دادن
allots تخصیص دادن
denominate تخصیص دادن به
allocating تخصیص دادن
aerodynamics شاخهای از علوم در موردتولید نیروها در اثر حرکت سطوح و اشکال مختلف درهوا یا سایر گازها
giving رساندن تخصیص دادن
give رساندن تخصیص دادن
gives رساندن تخصیص دادن
allocated <adj.> <past-p.> تخصیص داده شده
assigned <adj.> <past-p.> تخصیص داده شده
static storage allocation تخصیص انباره ایستا
allotted <adj.> <past-p.> تخصیص داده شده
specifiable قابل تعیین یا تخصیص
attached <adj.> <past-p.> تخصیص داده شده
optimum allocation of resources تخصیص مطلوب منابع
allocated تخصیص داده شده
designate تخصیص دادن برگزیدن
assignable قابل تعیین و تخصیص
designatory وابسته به تخصیص و تعیین
appropriation limitation محدودیت تخصیص اعتبار
designates تخصیص دادن برگزیدن
efficient allocation of resources تخصیص کارای منابع
designating تخصیص دادن برگزیدن
misallocation of resources تخصیص نادرست منابع
consecrating ویژه کردن تخصیص دادن
sanctifies تصدیق کردن تخصیص دادن
sanctify تصدیق کردن تخصیص دادن
sanctifying تصدیق کردن تخصیص دادن
apportions تقسیم کردن تخصیص دادن
apportioned تقسیم کردن تخصیص دادن
manpower loading chart نمودار تخصیص نیروی انسانی
consecrates ویژه کردن تخصیص دادن
preassigned قبلا تخصیص داده شده
file allocation table جدول تخصیص جای فایل
apportioning تقسیم کردن تخصیص دادن
consecrate ویژه کردن تخصیص دادن
sancify برای امرمقدسی تخصیص دادن
apportion تقسیم کردن تخصیص دادن
set aside باطل کردن تخصیص دادن
appropriation language شرح جزئیات بودجه و منظوراز تخصیص ان
assignment of space تخصیص جا برای انبار کردن اماد
ejection خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
customs of the services مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
socialized بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socializing بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialised بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialises بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialising بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialize بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socializes بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
mobilization reserves ذخیرههای مربوط به بسیج نیروها امادهای بسیج
lady chapel کلیسا یا محراب کلیسایی که به مریم باکره تخصیص داده شده
deployment operating base پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
designate انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designating انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designates انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
earmarked stock موجودی تخصیص یافته موجودی اختصاصی
assigned نسبت دادن تخصیص دادن
assign نسبت دادن تخصیص دادن
assigns نسبت دادن تخصیص دادن
assigning نسبت دادن تخصیص دادن
allotment advice پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
subvention اعانه تخصیص اعانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com