Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (7 milliseconds)
English
Persian
surrender
واگذاری صرفنظر
surrendered
واگذاری صرفنظر
surrenders
واگذاری صرفنظر
Search result with all words
cession
صرفنظر کردن از چیزی وواگذار کردن ان واگذاری
Other Matches
transferring
واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transfers
واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transfer
واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
irregardless
صرفنظر از
no matter
<idiom>
صرفنظر
regardless
صرفنظر از
irrespective
صرفنظر از
dispensable
صرفنظر کردنی
waives
صرفنظر کردن از
call off
صرفنظر کردن
waive
صرفنظر کردن از
waiver
صرفنظر اغماض
waived
صرفنظر کردن از
waiver
فسخ صرفنظر
cession of a right
از حقی صرفنظر کردن
withdraw
صرفنظر کردن بازگیری
To give up (overlook)something.
از چیزی صرفنظر کردن
forget
فراموشی صرفنظر کردن
forgets
فراموشی صرفنظر کردن
withdrawals
صرفنظر کردن بازگیری
withdrawal
صرفنظر کردن بازگیری
withdraws
صرفنظر کردن بازگیری
waiver
بار قابل صرفنظر
back down
از ادعایی صرفنظر کردن
adside from
صرفنظر از اینکه گذشته از این
waive one's claim
از ادعای خود صرفنظر کردن
settlement by abandonment
تسویه در نتیجه صرفنظر شدن از مطالبات
nose gear
قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
cession
واگذاری
transfer
واگذاری
relinguishment
واگذاری
surrenders
واگذاری
transferring
واگذاری
surrendered
واگذاری
surrender
واگذاری
transfers
واگذاری
bailment
واگذاری
consignation
واگذاری
abandoment
واگذاری
abaloenation
واگذاری
devolvement
واگذاری
assigment
واگذاری
transter
واگذاری
abalienate
واگذاری
leaving
واگذاری
resignation
واگذاری
resignations
واگذاری
conveyances
واگذاری
conveyance
واگذاری
surrendering
واگذاری
resigns
واگذاری
leave
واگذاری
resign
واگذاری
concessions
واگذاری
condescension
واگذاری
assignment
واگذاری
devolution
واگذاری
transference
واگذاری
concession
واگذاری
assignments
واگذاری
instrument of assignment
سند واگذاری
infeudation
واگذاری به تیول
feoffment
واگذاری تیول
voluntary assignment
واگذاری اختیاری
estate in joint tenancy
واگذاری مشاع
distribution of forces
واگذاری نیروها
demission
واگذاری استعفاء
remittance
وجه واگذاری
assignment of contract
واگذاری قرارداد
quiet enjoyment
واگذاری مطلق
sector
منطقه واگذاری
sectors
منطقه واگذاری
transferable credit
اعتبارقابل واگذاری
target allocation
واگذاری هدف
retrocession
واگذاری مجد د
abandonment
واگذاری دل کندن
assignable credit
اغتبارقابل واگذاری
submission
واگذاری تفویض
assignment
واگذاری اسناد
transfer
واگذاری تحویل
abandon
واگذاری رهاسازی
bail
واگذاری انتقال
abandoning
واگذاری رهاسازی
transfer
واگذاری نقل
abandons
واگذاری رهاسازی
transfers
واگذاری نقل
transfers
واگذاری تحویل
transferring
واگذاری تحویل
remittances
وجه واگذاری
transferring
واگذاری نقل
assignments
واگذاری اسناد
apportionment
واگذاری اعتبار
remittances
واگذاری وجه
remittance
واگذاری وجه
dead freight
کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
troop basis
مبنای واگذاری یکان
apportionment
واگذاری سهمیه بودجه
transfers
سند انتقال یا واگذاری
release documents against
واگذاری اسناد در مقابل
ration method
سبک واگذاری جیره
vested in interest
واگذاری حق انتفاع موجل
policy of d.
سیاست واگذاری اوضاع
deed of assignment
سند واگذاری اختیارات
transfer
سند انتقال یا واگذاری
assignations
قرار ملاقات واگذاری
assignation
قرار ملاقات واگذاری
transferring
سند انتقال یا واگذاری
weapons assignment
واگذاری جنگ افزار
vest
واگذاری حقی یامالی به دیگری
vests
واگذاری حقی یامالی به دیگری
releases
ازاد سازی رهایی واگذاری
released
ازاد سازی رهایی واگذاری
release
ازاد سازی رهایی واگذاری
grant
امتیاز اجازه واگذاری رسمی
vested in possession
واگذاری مال تحت تصرف
self surrender
واگذاری خود تسلیم به اراده
granted
امتیاز اجازه واگذاری رسمی
air defense sector
منطقه واگذاری شده پدافندهوایی
grants
امتیاز اجازه واگذاری رسمی
leases
واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
lease
واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
coning angle
زاویه بین محور طولی تیغه ها و سطح مار بر نوک تیغه ها صرفنظر از خمش تیغه ها
leases
نوشتهای برای واگذاری یک قطعه در یک زمانی به جای پرداخت قیمت
lease
نوشتهای برای واگذاری یک قطعه در یک زمانی به جای پرداخت قیمت
grants
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grant
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
granted
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
pass up
رد کردن صرفنظر کردن
tail
واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tails
واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tailed
واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tasking
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
enfeoffment
واگذاری ملک یاتیول ملک
n-key rollover
[این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
assignation
[of something]
[to something]
واگذاری
[به چیزی]
[از چیزی]
assignment
[of something]
[to something]
واگذاری
[به چیزی]
[از چیزی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com