Dictiornary-Farsi | وثیقه سپرده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 155 (8 milliseconds)

English	Persian
guarantee	وثیقه سپرده
guaranteed	وثیقه سپرده
guarantees	وثیقه سپرده


Search result with all words

loan on deposit	اعطای وام به وثیقه سپرده
Other Matches

depositor	صاحب سپرده سپرده گذار
purchase price variance	سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
trust fund	سپرده
guarantees	سپرده
deposit	: سپرده
fiduciary	سپرده
depositary	سپرده
guaranteed	سپرده
deposits	سپرده
deposits	: سپرده
deposit	سپرده
guarantee	سپرده
appropriation title	عنوان سپرده
fixed term deposit	سپرده ثابت
depositery	نگهدارنده سپرده
quasi deposit	شبه سپرده
demand deposit	سپرده دیداری
certificate of deposit	گواهی سپرده
bank deposit	سپرده بانکی
trust fund	سپرده امانی
trust fund	وجوه سپرده
appropriation refund	بازپرداخت سپرده
deposit ratio	نسبت سپرده
fiduciary	امانتی سپرده
idle deposit	سپرده راکد
deposit accounts	حساب سپرده
deposit account	حساب سپرده
legal deposit	سپرده قانونی
money on d.	پول سپرده
money on deposit	پول سپرده
idle deposit	سپرده بلااستفاده
recognizance	سپرده التزامی
guarantee fund	سپرده تضمینی
demand deposit	سپرده جاری
foreign deposit	سپرده خارجی
open allotment	حساب سپرده باز
appropriation receipt	رسید سپرده قانونی
deposit slip	اعلامیه پرداخت سپرده
depositary for a fund	سپرده برای یک صندوق
certificate of deposits	گواهی نامه سپرده
banking deposit account	حساب سپرده بانکی
certificate of deposit	گواهی پول سپرده
depositery	محل نگهداری سپرده
appropriation reimbur sement	تامین سپرده یاوثیقه
pawns	وثیقه
bail	وثیقه
security	وثیقه
pawning	وثیقه
guaranty	وثیقه
impignorate	وثیقه
gage	وثیقه
naminum	وثیقه
redeem of pledge	فک وثیقه
pawned	وثیقه
guarantee	وثیقه
warranty	وثیقه
pledge [archaic] [guaranty]	وثیقه
pledges	وثیقه
guaranty	وثیقه
guarantee	وثیقه
pledging	وثیقه
guaranteed	وثیقه
guarantees	وثیقه
earnest	وثیقه
collateral	وثیقه
pledge	وثیقه
pledged	وثیقه
warranties	وثیقه
hostage	وثیقه
warranty	وثیقه
hostages	وثیقه
pawn	وثیقه
surety	وثیقه
sureties	وثیقه
deposit multiplier	ضریب بهم فزاینده سپرده
Money entrusted to my care .	پولی که با مانت نزد من سپرده شد
lienee	وثیقه گذار
right of lien	حق تصرف وثیقه
cautioned	هوشیاری وثیقه
lien	حق تصرف وثیقه
caution	هوشیاری وثیقه
pawn	گروگان وثیقه
lienor	وثیقه گیر
pawns	گروگان وثیقه
premiums	وثیقه حق بیمه
pledgor	وثیقه گذار
pledger	وثیقه دهنده
pledgee	وثیقه گیر
pledgee	وثیقه گیرنده
guaranteed	کفالت وثیقه
pawning	گروگان وثیقه
guarantee	کفالت وثیقه
premium	وثیقه حق بیمه
secured creditor	طلبکار با وثیقه
pledge	وثیقه ضمانت
guarantees	کفالت وثیقه
foreclosure	بازداشت وثیقه
pledges	وثیقه ضمانت
surety	گرو وثیقه
earnest	وثیقه بیعانه
assurance	ضمانت وثیقه
sureties	گرو وثیقه
assurances	ضمانت وثیقه
foreclosure	ضبط وثیقه
cautioning	هوشیاری وثیقه
to give security	وثیقه دادن
guaranty	وثیقه گرو
cautions	هوشیاری وثیقه
pawned	گروگان وثیقه
gage	وثیقه گذاردن
pledging	وثیقه ضمانت
pledged	وثیقه ضمانت
cash security	وثیقه نقدی
army deposit fund	سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
unsecured creditor	طلبکار بدون وثیقه
pledging	گرو گذاشتن وثیقه
pledging	مال مورد وثیقه
pledges	گرو گذاشتن وثیقه
good performance bond guarntee	وثیقه انجام تعهد
pledges	مال مورد وثیقه
pledge	گرو گذاشتن وثیقه
pledged	گرو گذاشتن وثیقه
in security for	یعنوان وثیقه درمقابل
pledged	مال مورد وثیقه
pledge	مال مورد وثیقه
demand deposit	سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
lien	حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
pass book	برای صاحب سپرده نگاه میدارد دفترنسیه دکاندار
nursling or nurse	کودکی به دست دایه یا پرستار سپرده شده است
inspectorates	رسد بانی بخشی که بدست رسدبانی سپرده شده باشد
inspectorate	رسد بانی بخشی که بدست رسدبانی سپرده شده باشد
hypothecate	وثیقه قرار دادن رهن گذاردن
bondable	قابل تبدیل به اوراق قرضه وثیقه پذیر
debt collection for realisation	property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
collateral	عین مرهونه مال گرویی وثیقه انجام تعهد
bondholder	دارای صاحب سهام قرضه دارنده وثیقه یاکفالت
pawn broker	کسی که کارش دادن وامهای کوچک و گرفتن وثیقه است
hypothecate	در CL به معاملاتی اطلاق میشود که ضمن ان وثیقه دین در اختیارمدیون باقی می ماند
escrow	موافقت نامه بین دونفرکه بامانت نزدشخص ثالثی سپرده شودوتاحصول شرایط بخصوص بدون اعتبارباشد
My grandparents are six feet under. <idiom>	پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
upfront payment	پول بیعانه [پیش بها] [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
escrow	سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
fixed capital	سپرده ثابت اموال ثابت یکان
foreclose	فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclosing	فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
forecloses	فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclosed	فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
committed <adj.> <past-p.>	سپرده شده [داده شده]
consigned <adj.> <past-p.>	سپرده شده [داده شده]
forwarded <adj.> <past-p.>	سپرده شده [داده شده]
delivered <adj.> <past-p.>	سپرده شده [داده شده]