Total search result: 201 (9 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
hydrometeor |
وجود بخاراب در هوا |
|
|
Other Matches |
|
watervapor |
بخاراب |
enclave economices |
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند |
individuation |
وجود |
existence |
وجود |
being |
وجود |
personality |
وجود |
personalities |
وجود |
existences |
وجود |
neer do well or well |
پی وجود |
In spite of . Despite . Notwithstanding . |
با وجود |
in spite |
با وجود |
presence |
وجود |
entity |
وجود |
entities |
وجود |
despite |
با وجود |
regardless |
با وجود علیرغم |
d. of constitution |
نازکی وجود |
to be there |
وجود داشتن |
in spite of that |
با وجود این |
individuality |
وجود فردی |
nonetheless |
بااین وجود |
systems |
اصول وجود |
system |
اصول وجود |
body and soul <idiom> |
با تمام وجود |
viruses |
وجود دارد |
preexistence |
تقدم وجود |
exist |
وجود داشتن |
begetter |
وجود اور |
from the bottom of one's heart <idiom> |
از اعماق وجود |
non ego |
غیر وجود |
d. constitution |
وجود نازک |
Despite the fact that… |
با وجود اینکه |
drink hail |
گوارای وجود |
essence |
وجود ماهیت |
self assertiveness |
ابراز وجود |
exists |
وجود داشتن |
existed |
وجود داشتن |
virus |
وجود دارد |
universe |
عالم وجود |
pantheist |
معتقدبوحدت وجود |
none the less |
با وجود این |
reality |
اصالت وجود |
realities |
اصالت وجود |
quality |
وجود خصوصیت |
be |
وجود داشتن |
person |
وجود ذات |
persons |
وجود ذات |
pre existence |
تقدم وجود |
fact |
وجود مسلم |
facts |
وجود مسلم |
qualities |
وجود خصوصیت |
objectives |
دارای وجود خارجی |
atheism |
انکار وجود خدا |
and there an end. |
و پایان وجود دارد. |
cosmology |
نظام عالم وجود |
preexist |
قبلا وجود داشتن |
animalization |
وجود مواد حیوانی |
for all that |
با وجود همه اینها |
hematuria |
وجود خون در ادرار |
hemoglobinuria |
وجود هموگلوبین درادرار |
pantheistic |
مبنی بر وحدت وجود |
in the face of such odds |
با وجود این تفاوت |
numen |
وجود الهی خدا |
cosmos |
نظام عالم وجود |
oxaluria |
وجود جوهر ترشک |
objective |
دارای وجود خارجی |
nevertheless |
با این وجود علیرغم |
know nothing |
منکر وجود خدا |
pantheism |
ایین وحدت وجود |
neer do well or well |
ادم بی وجود یا بی خاصیت |
cosmologies |
نظام عالم وجود |
begetting |
سبب وجود شدن |
begets |
سبب وجود شدن |
beget |
سبب وجود شدن |
preexistent |
دارای تقدم در وجود |
put one's foot down <idiom> |
با تمام وجود اعتراض کردن |
converge |
تقارب خطوط وجود تشابه |
trichotomy |
تقسیم وجود انسان به سه قسمت |
phosphaturia |
وجود فوسفات زیاد در پیشاب |
Is there electricity? |
آیا برق وجود دارد؟ |
I love her with my whole being . |
با تمام وجود دوستش دارم |
warehouse refusal |
اعلام عدم وجود درانبار |
She was a fine woman ( person ) . |
وجود بسیار نازنینی بود |
water exists in three phases |
اب درسه نمود وجود دارد |
There is a mountain of difficulties . |
کوهی از مشکلات وجود دارد |
cosmogonic |
وابسته به خلقت عالم وجود |
Is there drinking water? |
آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟ |
react |
تغییر به علت وجود یک ماده |
fetches |
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد |
fetched |
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد |
groove |
[فاصله ای که بین هر رج وجود دارد.] |
give someone a good run for her money <idiom> |
رقابت شدید به وجود آوردن |
converging |
تقارب خطوط وجود تشابه |
converges |
تقارب خطوط وجود تشابه |
fetch |
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد |
reacted |
تغییر به علت وجود یک ماده |
reacting |
تغییر به علت وجود یک ماده |
reacts |
تغییر به علت وجود یک ماده |
Is there a television? |
آیا تلویزیون وجود دارد؟ |
pantheism |
همه خدایی وحدت وجود |
agnostics |
عرفای منکر وجود خدا |
agnostic |
عرفای منکر وجود خدا |
converged |
تقارب خطوط وجود تشابه |
There is no such number. |
همچنین شماره تلفنی وجود ندارد. |
unitarianism |
وحدت گرایی اعتقاد بوحدت وجود |
objectiveness |
با داشتن وجود خارجی بطورواقعی یاخارجی |
There's an exception to every rule. |
برای هر قانونی استثنائی وجود دارد. |
to not be [any] the wiser <idiom> |
ملتفت نشدن [با وجود نشانه ها و توضیحات] |
To put ones heart and soul into a job . |
باتمام وجود کاری را انجام دادن |
Is there heating? |
آیا سیستم حرارتی وجود دارد؟ |
There's no reason for concern. |
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد. |
Such a thing does not exist at all . |
چنین چیزی اصلا" وجود ندارد |
You are needed . They need you . |
وجود شما مورد نیاز است |
syupersubstantial |
مافق وجود یا جوهر مادی روحی |
There is nothing to worry about. |
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد. |
substantialize |
دارای وجود خارجی کردن یاشدن |
radiological survey |
بررسی میزان وجود تشعشع اتمی |
Is there air conditioning? |
آیا تهویه مطبوع وجود دارد؟ |
in nature |
همه جا دارای وجود خارجی یا طبیعی |
lactosuria |
وجود ماده قندی شیر درپیشاب |
cosmologist |
دانشمند ومحقق درعلم عالم وجود |
homogamy |
وجود گلبرگهای مشابه ومتجانس در گیاه |
logos |
اصل یا منشاء عقل عالم وجود |
androgyny |
وجود دو حالت زنانگی ومردانگی توام |
factionalism |
اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی |
albinism |
عدم وجود رنگ دانه در بدن |
There is one physician for every 260 inhabitants. |
برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد. |
There are not many amusements in this town. |
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد |
Racial prejudice prevails in some countries. |
دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد |
xanthoma |
وجود لکههای زرد غیرمنظم در زیر پوست |
transient |
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد |
transients |
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد |
resident |
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد |
Ah, what the heck! |
اه مهم نیست! [اه با وجود این کار را میکنم!] |
There's no danger of that happening again. |
خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته. |
There is no reason to do something |
دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود. |
However hard he tried ... |
با این وجود که او [مرد] سخت تلاش کرد ... |
dualism |
وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر |
anthropopathism |
اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات |
Where theres will theres a way . <proverb> |
تا وقتى خواسته اى هست ,راهى هم وجود دارد . |
residents |
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد |
cosmogony |
خلقت وپیدایش عالم وجود کیهان شناسی |
She loves him in spite lf sll his faults . |
با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد |
Inquietude |
حس آشوبی که از وجود آسایش و سکون به دست می آید. |
There are ine milion book (volumes)in this library. |
دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد |
deque |
یک صف دو سر که امکان درج و حذف را در هر دو انتهای لیست به وجود می اوردردیف |
Is there a camp site near here? |
آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟ |
Is there a camp site near here? |
آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟ |
The chances of a soloution are bleak. |
احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است |
windage |
تنظیم حرکت تفنگ درهدفگیری هنگام وجود بادعرضی |
reticle |
تار موئینی که در دوربین نقشه برداری وجود دارد |
There is more to it than meets the eye. |
ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد. |
addressing |
دستیابی سریع به داده به علت وجود آن در فیلد آدرس |
non striker |
توپزنی که با وجود ایستادن جلو میله ضربه نمیزند |
Trinity |
سه گانگی [معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد] [تثلیث] |
main |
ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد |
double coincidence of wants |
نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد |
laid paper |
کاغذی که در متن اصلی ان خطوط موازی وجود داشته باشد |
There is no pleasure without pain . <proverb> |
هیچ کامیابى و لذتى بدون درد ورنج وجود ندارد . |
move of pattern |
[وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه] |
notations |
قالب ریاضی که عملگها درون عملوندها توکار وجود دارند. |
notation |
قالب ریاضی که عملگها درون عملوندها توکار وجود دارند. |
windage |
تنظیم کمان هنگام وجود بادعرضی برای دقت در هدفگیری |
standards |
خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد |
crevice corrosion |
خوردگی ناشی از وجود ترک مویی یا درز در ساختمان یک قطعه |
standard |
خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد |
I don't think there's any question about it. |
من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد. |
Where the carcass is there the ravens will collect together. <proverb> |
هر کجا لاشه اى وجود دارد آنجا لاشخورها دور هم جمع مى شوند. |
Berlin |
کالسکهی چهارچرخهای که در عقب آن رکابی برای ایستادن یک مستخدم وجود دارد |
escarpment |
پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است |
escarpments |
پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است |
It is all over between them . They are thru with each other . |
بین آنها چیزی باقی نمانده ( را بطه یا تماسی وجود ندارد ) |
natural rate hypothesis |
هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد |
There are many difference between Persian and English . |
بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد |
Dialer |
امکانی در ویندوز که در صورت وجود مودم متصل به PC شماره گیری میکند |
spoons |
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی |
Are there any antiquities here? |
آیا اینجا آثار باستانی [اشیا عتیقه و جاهای قدیمی] وجود دارد؟ |
spooning |
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی |
select |
خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود. |
selected |
خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود. |
selects |
خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود. |
outputs |
که نمیتواند با سرعت طبیعی پردازش کند به علت وجود رسانه جانبی کندتر |
spooned |
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی |
spoon |
طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی |
output |
که نمیتواند با سرعت طبیعی پردازش کند به علت وجود رسانه جانبی کندتر |
to reinvent the wheel <idiom> |
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته. |
divided landing gear |
ارابه فرود ثابت که هیچ محور افقی بین چرخهای ان وجود ندارد |
vaccine |
امکان نرم افزاری برای بررسی سیستم در مورد وجود ویروس و حذف آنها |
vaccines |
امکان نرم افزاری برای بررسی سیستم در مورد وجود ویروس و حذف آنها |
DX |
پسوند پس از شماره مدل پردازنده intel برای بیان وجود واحد محاسبه اعشاری |
microsoft word |
یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت microsoft به وجود امده است مایکروسافت ورد |
western european union |
ایتالیا المان غربی که در سال 5591 به وجود امدو بیشتر جنبه نظامی دارد |
declarations |
نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها |
resident |
داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد |
declarative statement |
نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها |
declaration |
نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها |
residents |
داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد |
Pronoia |
واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد |
erastianism |
سیستم فکری که وجود هرنوع منشاء الهی و اسمانی رابرای سلطنت و کلیسا نفی میکند |
sailwing |
هواپیمایی که بالهای ان تنهادرصورت وجود باد نسبی شکل و برش نمای یک ایرفویل را به خود میگیرند |