English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
hemoglobinuria وجود هموگلوبین درادرار
Other Matches
hemoglobin هموگلوبین
haematuria وجودخون درادرار
glucosuria وجودقند درادرار
hemolysis ازاد شدن هموگلوبین ازگویچه سرخ
glycosuria ماده قندی درادرار
enclave economices اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
personalities وجود
personality وجود
in spite با وجود
In spite of . Despite . Notwithstanding . با وجود
existences وجود
being وجود
presence وجود
entity وجود
entities وجود
neer do well or well پی وجود
existence وجود
individuation وجود
despite با وجود
exist وجود داشتن
virus وجود دارد
nonetheless بااین وجود
individuality وجود فردی
viruses وجود دارد
regardless با وجود علیرغم
system اصول وجود
systems اصول وجود
universe عالم وجود
existed وجود داشتن
exists وجود داشتن
d. constitution وجود نازک
begetter وجود اور
self assertiveness ابراز وجود
in spite of that با وجود این
non ego غیر وجود
none the less با وجود این
pantheist معتقدبوحدت وجود
pre existence تقدم وجود
preexistence تقدم وجود
Despite the fact that… با وجود اینکه
essence وجود ماهیت
from the bottom of one's heart <idiom> از اعماق وجود
drink hail گوارای وجود
quality وجود خصوصیت
reality اصالت وجود
realities اصالت وجود
facts وجود مسلم
fact وجود مسلم
d. of constitution نازکی وجود
qualities وجود خصوصیت
person وجود ذات
body and soul <idiom> با تمام وجود
be وجود داشتن
to be there وجود داشتن
persons وجود ذات
nevertheless با این وجود علیرغم
preexist قبلا وجود داشتن
numen وجود الهی خدا
preexistent دارای تقدم در وجود
neer do well or well ادم بی وجود یا بی خاصیت
oxaluria وجود جوهر ترشک
know nothing منکر وجود خدا
for all that با وجود همه اینها
hematuria وجود خون در ادرار
cosmology نظام عالم وجود
pantheistic مبنی بر وحدت وجود
hydrometeor وجود بخاراب در هوا
in the face of such odds با وجود این تفاوت
animalization وجود مواد حیوانی
cosmologies نظام عالم وجود
begetting سبب وجود شدن
objectives دارای وجود خارجی
beget سبب وجود شدن
atheism انکار وجود خدا
begets سبب وجود شدن
objective دارای وجود خارجی
and there an end. و پایان وجود دارد.
cosmos نظام عالم وجود
pantheism ایین وحدت وجود
give someone a good run for her money <idiom> رقابت شدید به وجود آوردن
trichotomy تقسیم وجود انسان به سه قسمت
warehouse refusal اعلام عدم وجود درانبار
water exists in three phases اب درسه نمود وجود دارد
There is a mountain of difficulties . کوهی از مشکلات وجود دارد
phosphaturia وجود فوسفات زیاد در پیشاب
She was a fine woman ( person ) . وجود بسیار نازنینی بود
I love her with my whole being . با تمام وجود دوستش دارم
groove [فاصله ای که بین هر رج وجود دارد.]
put one's foot down <idiom> با تمام وجود اعتراض کردن
Is there electricity? آیا برق وجود دارد؟
converged تقارب خطوط وجود تشابه
Is there drinking water? آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
Is there a television? آیا تلویزیون وجود دارد؟
agnostics عرفای منکر وجود خدا
converges تقارب خطوط وجود تشابه
converging تقارب خطوط وجود تشابه
cosmogonic وابسته به خلقت عالم وجود
agnostic عرفای منکر وجود خدا
pantheism همه خدایی وحدت وجود
reacts تغییر به علت وجود یک ماده
react تغییر به علت وجود یک ماده
reacting تغییر به علت وجود یک ماده
reacted تغییر به علت وجود یک ماده
fetch مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
converge تقارب خطوط وجود تشابه
fetched مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
fetches مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
factionalism اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
logos اصل یا منشاء عقل عالم وجود
objectiveness با داشتن وجود خارجی بطورواقعی یاخارجی
syupersubstantial مافق وجود یا جوهر مادی روحی
unitarianism وحدت گرایی اعتقاد بوحدت وجود
radiological survey بررسی میزان وجود تشعشع اتمی
You are needed . They need you . وجود شما مورد نیاز است
Such a thing does not exist at all . چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
substantialize دارای وجود خارجی کردن یاشدن
Is there air conditioning? آیا تهویه مطبوع وجود دارد؟
Is there heating? آیا سیستم حرارتی وجود دارد؟
There is nothing to worry about. دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
cosmologist دانشمند ومحقق درعلم عالم وجود
There's an exception to every rule. برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
homogamy وجود گلبرگهای مشابه ومتجانس در گیاه
There is no such number. همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
in nature همه جا دارای وجود خارجی یا طبیعی
androgyny وجود دو حالت زنانگی ومردانگی توام
To put ones heart and soul into a job . باتمام وجود کاری را انجام دادن
There's no reason for concern. دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
lactosuria وجود ماده قندی شیر درپیشاب
albinism عدم وجود رنگ دانه در بدن
to not be [any] the wiser <idiom> ملتفت نشدن [با وجود نشانه ها و توضیحات]
Racial prejudice prevails in some countries. دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
However hard he tried ... با این وجود که او [مرد] سخت تلاش کرد ...
dualism وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
resident ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
There are not many amusements in this town. دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
residents ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
Inquietude حس آشوبی که از وجود آسایش و سکون به دست می آید.
xanthoma وجود لکههای زرد غیرمنظم در زیر پوست
There is no reason to do something دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
transient آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
transients آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
There's no danger of that happening again. خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
Ah, what the heck! اه مهم نیست! [اه با وجود این کار را میکنم!]
Where theres will theres a way . <proverb> تا وقتى خواسته اى هست ,راهى هم وجود دارد .
There is one physician for every 260 inhabitants. برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
She loves him in spite lf sll his faults . با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد
cosmogony خلقت وپیدایش عالم وجود کیهان شناسی
anthropopathism اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
addressing دستیابی سریع به داده به علت وجود آن در فیلد آدرس
windage تنظیم حرکت تفنگ درهدفگیری هنگام وجود بادعرضی
reticle تار موئینی که در دوربین نقشه برداری وجود دارد
non striker توپزنی که با وجود ایستادن جلو میله ضربه نمیزند
deque یک صف دو سر که امکان درج و حذف را در هر دو انتهای لیست به وجود می اوردردیف
There are ine milion book (volumes)in this library. دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد
Is there a camp site near here? آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
Is there a camp site near here? آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
There is more to it than meets the eye. ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
The chances of a soloution are bleak. احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است
Trinity سه گانگی [معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد] [تثلیث]
crevice corrosion خوردگی ناشی از وجود ترک مویی یا درز در ساختمان یک قطعه
laid paper کاغذی که در متن اصلی ان خطوط موازی وجود داشته باشد
standards خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
standard خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
move of pattern [وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
I don't think there's any question about it. من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد.
There is no pleasure without pain . <proverb> هیچ کامیابى و لذتى بدون درد ورنج وجود ندارد .
notations قالب ریاضی که عملگها درون عملوندها توکار وجود دارند.
main ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
windage تنظیم کمان هنگام وجود بادعرضی برای دقت در هدفگیری
double coincidence of wants نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد
notation قالب ریاضی که عملگها درون عملوندها توکار وجود دارند.
It is all over between them . They are thru with each other . بین آنها چیزی باقی نمانده ( را بطه یا تماسی وجود ندارد )
Where the carcass is there the ravens will collect together. <proverb> هر کجا لاشه اى وجود دارد آنجا لاشخورها دور هم جمع مى شوند.
Dialer امکانی در ویندوز که در صورت وجود مودم متصل به PC شماره گیری میکند
escarpment پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
There are many difference between Persian and English . بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
natural rate hypothesis هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
escarpments پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
Berlin کالسکهی چهارچرخهای که در عقب آن رکابی برای ایستادن یک مستخدم وجود دارد
selects خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود.
output که نمیتواند با سرعت طبیعی پردازش کند به علت وجود رسانه جانبی کندتر
spooned طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spoon طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
outputs که نمیتواند با سرعت طبیعی پردازش کند به علت وجود رسانه جانبی کندتر
divided landing gear ارابه فرود ثابت که هیچ محور افقی بین چرخهای ان وجود ندارد
spoons طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
to reinvent the wheel <idiom> هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
Are there any antiquities here? آیا اینجا آثار باستانی [اشیا عتیقه و جاهای قدیمی] وجود دارد؟
spooning طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
select خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود.
selected خط تجزا روی یک قطعه که در صورت وجود سیگنال مانع از کار کردن آن میشود.
vaccine امکان نرم افزاری برای بررسی سیستم در مورد وجود ویروس و حذف آنها
vaccines امکان نرم افزاری برای بررسی سیستم در مورد وجود ویروس و حذف آنها
residents داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
DX پسوند پس از شماره مدل پردازنده intel برای بیان وجود واحد محاسبه اعشاری
resident داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
western european union ایتالیا المان غربی که در سال 5591 به وجود امدو بیشتر جنبه نظامی دارد
declarations نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها
declaration نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها
declarative statement نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com