Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
to break a firm	ورشکست شدن یک شرکت
Other Matches
busts	ورشکست شدن ورشکست کردن
bust	ورشکست شدن ورشکست کردن
busted	ورشکست شدن ورشکست کردن
busting	ورشکست شدن ورشکست کردن
broke	ورشکست
stone broke	کاملا ورشکست
fails	ورشکست شدن
failed	ورشکست شدن
go bankrupt	ورشکست شدن
fail	ورشکست شدن
to go up	ورشکست خوردن
bankrupts	ورشکست کردن وشدن
bankrupting	ورشکست کردن وشدن
bankrupted	ورشکست کردن وشدن
to stop payment	درمانده یا ورشکست شدن
bankrupt	ورشکست کردن وشدن
smashes	پرس کردن ورشکست شدن
smash	پرس کردن ورشکست شدن
take a bath <idiom>	ویرانی تجارت ،ورشکست شدن
to declare oneself bankrupt	خود را ورشکست اعلان کردن
letterhead	مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterheads	مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation	شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
limited company	شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
constituent company	شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
international finance corporation	شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company	شرکت مادر شرکت مرکزی
privates	رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private	رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
outsource	به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
dragger	شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
component	اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components	اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless	شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
house	1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed	1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses	1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
to go to the wall	درتنگی یافشارواقع شدن ورشکست شدن
business group	شرکت سهامی [شرکت]
body corporate	شرکت شرکت سهامی
army component	نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
component command	قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
partnerships	شرکت
partnership	شرکت
company	شرکت
companies	شرکت
participation	شرکت
associations	شرکت
businesses	شرکت
business	شرکت
consociation	شرکت
concern	شرکت
concerns	شرکت
corporations	شرکت
enterprises	شرکت
enterprise	شرکت
corporation	شرکت
association	شرکت
EIS	ول شرکت
cahoot	شرکت
firm	شرکت
contributions	شرکت
houses	شرکت
housed	شرکت
contribution	شرکت
incorporation	شرکت
fellowsh	شرکت
house	شرکت
handing	شرکت
firmer	شرکت
hand	شرکت
firms	شرکت
firmest	شرکت
company law	قوانین شرکت
participative	شرکت کننده
participable	شرکت بردار
participable	شرکت کردنی
proportional liability partnership	شرکت نسبی
cooperative society	شرکت تعاونی
corporately	بصورت شرکت
corporate appraisal	ارزیابی شرکت
private company	شرکت خصوصی
commercial firm	شرکت تجارتی
private corporation	شرکت خصوصی
contribute	شرکت کردن
subsidiary	شرکت تابعه
subsidiaries	شرکت تابعه
society	شرکت کمیته
societies	شرکت کمیته
commercial company	شرکت تجاری
proprietary company	شرکت خصوصی
contributes	شرکت کردن
cooperative company	شرکت تعاونی
contributed	شرکت کردن
tandy corporation	شرکت Tandy
stand-ins	شرکت کردن
stand-in	شرکت کردن
cooperative	شرکت تعاونی
compulsory partnership	شرکت قهری
stand in	شرکت کردن
company union	اتحادیه شرکت
company secretary	منشی شرکت
take a hand at	شرکت کردن در
company network	شبکه شرکت
company seal	مهر شرکت
shipping agent	شرکت حمل
shipping company	شرکت کشتیرانی
sit out	شرکت نداشتن در
stock company	شرکت سهامی
mutual company	شرکت تعاونی
principals	شرکت اصلی
principal	شرکت اصلی
subsidiary company	شرکت فرعی
partook	شرکت کردن
contributing	شرکت کردن
participates	شرکت کردن
associativity	شرکت پذیری
artieles of association	شرکت ناور
article of association	اساسنامه شرکت
article of a company	اساسنامه شرکت
invalidation of company	بطلان شرکت
inveluntary partnership	شرکت قهری
joint stock	شرکت سهامی
joint stock company	شرکت سهامی
aiding and abetting	شرکت در جرم
affiliated company	شرکت وابسته
acting company	شرکت عامل
intel corporation	شرکت اینتل
associated company	شرکت وابسته
house flag	پرچم شرکت
holding company	شرکت مالک
holding company	شرکت مرکزی
go into	شرکت کردن در
pall bearer	شرکت میکند
giant corporation	شرکت بزرگ
general partnership	شرکت تضامنی
branch of a company	شعبه شرکت
associative	شرکت پذیر
insurance company	شرکت بیمه
memorandom of association	اساسنامه شرکت
memorandum of association	اساسنامه شرکت
employer's liability insurance company	شرکت بیمه
joint-stock companies	شرکت سهامی
private enterprise	شرکت خصوصی
parent company	شرکت مادر
parent company	شرکت اصلی
certificate of incorporation	شرکت نامه
champerty	شرکت در دعوا
civil partnership	شرکت مدنی
dissolution of a company	انحلال شرکت
datapro	یک شرکت تحقیقاتی
corporativism	شرکت گرایی
joint-stock company	شرکت سهامی
parcenary	شرکت مشاع
microsoft corporation	شرکت مایکروسافت
ncr corporation	شرکت NCR
electric company	شرکت برق
economic unit	خانوار شرکت
articles of assosiation	اساسنامه شرکت
doctor to the company	پزشک شرکت
participating	شرکت کننده
dissolution of partner ship	فسخ شرکت
winding up of a company	انحلال شرکت
corporatism	شرکت گرایی
parcenary	شرکت در ارث
founders	موسس شرکت
corporations	شرکت سهامی
corporation	شرکت سهامی
share [in]	شرکت [سهم] [در]
assists	شرکت جستن
assisting	شرکت جستن
assisted	شرکت جستن
assist	شرکت جستن
a stand-alone company	یک شرکت مستقل
unity	وحدت شرکت
foundering	موسس شرکت
foundered	موسس شرکت
founder	موسس شرکت
businesses	شرکت تجاری
business	شرکت تجاری
entry	شرکت کننده
equity	حق صاحبان شرکت
equities	حق صاحبان شرکت
partnerships	شرکت تضامنی
complicity	شرکت در جرم
managers	یس بخش در شرکت
manager	یس بخش در شرکت
accession	شرکت در مالکیت
partnership	شرکت تضامنی
liquidation	تصفیه شرکت
to take part [in]	شرکت داشتن [در]
voluntary partnership	شرکت اختیاری
contributors	شرکت کننده
to play at	شرکت کردن در
to sit out	شرکت نداشتن در
participants	شرکت کننده
sit in on <idiom>	شرکت درجلسه
participant	شرکت کننده
play ball with someone <idiom>	شرکت منصفانه
airlines	شرکت هواپیمایی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com