English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
burglaries ورود بخانهای درشب بقصدارتکاب جرم
burglary ورود بخانهای درشب بقصدارتکاب جرم
Other Matches
at dark درشب
vespertinal پروازکننده درشب
nocturnal واقع شونده درشب
vespertine پروازکننده درشب شب پره
Santa Claus شخص موهومی که کودکان گمان میبرند درشب عیدمیلادمسیح میاید
burglarious مرتکب یا وابسته به عمل واردشدن به خانهای درشب بقصد ارتکاب جرم
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
ingression ورود
inning ورود
introgression ورود
introit ورود
right of entry حق ورود
entrancing ورود
entry ورود
ingress ورود
infare ورود
entrance ورود
re entry ورود
re-entry ورود
importing ورود
imported ورود
admitance ورود
import ورود
appulse ورود
inductions ورود
induction ورود
entrances ورود
entranced ورود
entree ورود
arr ورود
accession ورود
air inclusion ورود هوا
arrivals ورود
arrival ورود
entrance fees حق ورود
entrance fee حق ورود
importation ورود
cost to entry هزینه ورود
data import ورود داده
data insertion ورود داده ها
landfall ورود بخشکی
free entrance ورود مجانی
due in در شرف ورود
capital inflow ورود سرمایه
landfalls ورود بخشکی
house warming جشن ورود
arrival rate نرخ ورود
house-warmings جشن ورود
house-warming جشن ورود
acetylation ورود ریشهء
approach ramp فرازای ورود
input of current ورود جریان
ease of entry سهولت ورود
on arrival هنگام ورود
intervance of third party ورود ثالث
intrant ورود رسمی
landding ورود بخشکی
landfall n ورود بخشکی
log in sequrity ایمنی ورود
port of entry بندرمحل ورود
receipt statement اعلامیه ورود
reebtry ورود مجدد
inlet time زمان ورود
initation ورود بعضویت
energy intake ورود انرژی
entering angle زاویه ورود
arrival hall سالن ورود
entree اجازهء ورود
entry point نقطه ورود
entry side جهت ورود
fifo به ترتیب ورود
first in first out بترتیب ورود
first in first out به ترتیب ورود
forcible entry ورود عدوانی
when entering هنگام ورود
arrival hall سالن ورود
inlets ورود دخول
admittance ورود دخول
landing ورود به خشکی
entry ورود راهرو
landing ورود بخشکی
homecoming ورود بخانه
token اجازه ورود
token بلیط ورود
tokens اجازه ورود
tokens بلیط ورود
homecomings ورود بخانه
advent ظهور و ورود
importing مفهوم ورود
tardiness تاخیر ورود
inlet ورود دخول
landings ورود به خشکی
influxes ورود هجوم
import مفهوم ورود
admission اجازهء ورود
imported مفهوم ورود
landings ورود بخشکی
admissions اجازهء ورود
influx ورود هجوم
hails اعلام ورود کردن
raiding ورود ناگهانی پلیس
hailing اعلام ورود کردن
raid ورود ناگهانی پلیس
estimated time of arrival زمان تقریبی ورود
raids ورود ناگهانی پلیس
entrance ورودیه اجازه ورود
raided ورود ناگهانی پلیس
entrancing ورودیه اجازه ورود
entrances حق ورود دروازهء دخول
entrances ورودیه اجازه ورود
entranced حق ورود دروازهء دخول
entranced ورودیه اجازه ورود
entrance حق ورود دروازهء دخول
fifo خروج به ترتیب ورود
entry plan طرح ورود به بندر
freedom of entry and exit ازادی ورود و خروج
gold import point نقطه ورود طلا
nonjoinder عدم ورود در دعوا
subroutine reentry ورود جمله به زیرروال
law of prior entry قانون تقدم ورود
last in first out به ترتیب عکس ورود
last in first out بترتیب عکس ورود
exhaust gas admission اگزوز ورود گاز
gate وسایل ورود ورودیه
search warrant حکم بازرسی و ورود
ingress حق دخول اجازه ورود
hail اعلام ورود کردن
school readiness امادگی ورود به مدرسه
inflow of foreign funds ورود وجوه خارجی
infare مهمانی بمناسبت ورود
hailed اعلام ورود کردن
inflow of labor جریان ورود کارگر
search warrants حکم بازرسی و ورود
entrancing حق ورود دروازهء دخول
gangplank تخته ورود به ناو
visas اجازه ورود به کشوربیگانه
gates وسایل ورود ورودیه
barrier to entry منع ورود به صنعت
let someone through اجازه ورود دادن
lifo به ترتیب عکس ورود
visa اجازه ورود به کشوربیگانه
clearance inwards مجوز ورود کشتی
gangplanks تخته ورود به ناو
bust [colloquial] ورود ناگهانی پلیس
round-up ورود ناگهانی پلیس
coast in point نقطه ورود به ساحل
police raid ورود ناگهانی پلیس
house-warming جشن ورود بخانه تازه
time table جدول زمانی ورود و عزیمت
rje ورود برنامه ازراه دورEntry ob
house warming جشن ورود بخانه تازه
we watched for his arrival منتظر ورود او شدیم یا بودیم
gangway محل ورود و خروج از ناو
street inlet دریچه ورود فاضلاب سطحی
gangways محل ورود و خروج از ناو
house-warmings جشن ورود بخانه تازه
clearance inwards اعلامیه ورود کشتی به گمرک
docl pass گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
clearance inwards ورود کشتی به محوطه گمرک
sign-on ورود به سیستم [رایانه شناسی]
free entry ورود ازاد بنگاهها به صنعت
to announce one's arrival ورود خود را اعلام کردن
customs entry افهار یا اعلام ورود به گمرک
dead on arrival مرحوم هنگام ورود [بیماری در آمبولانس]
snug down امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
single sign-on ورود یگانه به سیستم [رایانه شناسی]
check in نام نویسی کردن مراسم ورود
demurred ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
check-ins نام نویسی کردن مراسم ورود
demurs ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
to refuse somebody entry [admission] اجازه ندادن ورود کسی [به کشوری]
Upon his arrival , he delinered a speech . به محض ورود نطقی ایراد کرد
Open to the publice. ورود برای عموم آزاد است
demurring ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
prep schools دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
prep school دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
velocity stacks لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
demur ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
immediate روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
port of entry مرز ورود کالا یا فرد به کشور
postulancy تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
entry شرطبندی روی اسب معین ورود به اب
scenarios دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
pound breach هتک حرز یا ورود غیرقانونی به چراگاه
scenario دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
check-in نام نویسی کردن مراسم ورود
pickets اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
the open door ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
input لیست دستورات که به صورت ورود انجام می شوند.
picket اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
picketed اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
admission is free to all ورود برای همه یا همگان آزاد است
eta arrival of time estimated زمان تقریبی ورود
inputted لیست دستورات که به صورت ورود انجام می شوند.
to take off one رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
valve دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی
open general license اجازه ورود کالاهایی که دارای محدودیتی نمیباشند
pratique اجازه مقامات بندری جهت ورود کشتی
valves دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com