Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English
Persian
admission is free to all
ورود برای همه یا همگان آزاد است
Other Matches
Open to the publice.
ورود برای عموم آزاد است
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
freedom
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedoms
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
clicked
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
click
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicks
دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
public
همگان
generals
همگان
general
همگان
prep schools
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
prep school
دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
folkway
عرف همگان
the open door
ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
public
آزاد برای استفاده همگانی , ساخته شده برای استفاده همگانی
device
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
devices
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
integrated
روش سازمانی برای بازیابی و ورود داده با بیشترین کارایی
plaiting
[نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
re entry vehicle
نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
hand-held
کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
letters patent
نامهای است که به وسایل مختلفه به مردم عرضه میشود تا ازمضمون ان همگان اگاه شوند
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
formed
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
form
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
forms
1-متن چاپ شده با فضای خالی که اطلاعات می توانند وارد شوند. 2-نمایش گرافیکی که مشابه حالت چاپ موجود است و برای ورود داده به پایگاه داده است
freelance
آزاد
free-standing
آزاد
off duty
<idiom>
دروقت آزاد
let loose
<idiom>
آزاد گذاشتن
freelancer
پیشه ور آزاد
dial tone
بوق آزاد
dial tones
بوق آزاد
freer
آزاد کننده
freewheeling
آزاد چرخی
freewheeling
آزاد چرخ
knotless
بافت شل و آزاد
On the free market .
دربازار آزاد
In the open air.
در هوای آزاد.
out in the world
در دنیای آزاد
GIVE WAY
سبقت آزاد
freewheeling
دارای چرخک آزاد
vacancy
موقعیت شغلی آزاد
outdoorsy
<adj.>
عاشق هوای آزاد
absolute
آزاد از قیود فکری
algebraic language
زبان با مفاد آزاد
To emancipate a slave.
برده ای را آزاد کردن
To release someone. To set someone free
کسی را آزاد کردن .
supplier at arm's length
فروشنده آزاد
[اقتصاد]
drawing tools
خط و رسم آزاد است
advisory control
کنترل آزاد هواپیما
to retain a freelancer
استخدام کردن پیشه ور آزاد
fixie bicycle
[fixie , one-gear bike without brakes]
دوچرخه تک دنده
[با چرخ آزاد]
freewheel
[overrunning clutch ]
چرخ آزاد
[فناوری مکانیک]
Free pree (trade,port).
مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
glasnost
سیاست بحث آزاد مطالب و مسائل
independent
آزاد یا کنترل شده توسط کسی
To stand at attention(ease).
بحالت آماده باش ( آزاد ) ایستادن ( ؟ رآمدن )
fixed-gear bicycle
دوچرخه دنده ثابت
[بدون چرخ آزاد]
Freemason
[استاد کار بنای آزاد در اتحادیه معماران]
clear
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearer
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
click
نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
clears
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clearest
آزاد کردن خط ارتباطی وقتی ارسال تمام شده است
clicks
نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
clicked
نگه داشتن و آزاد کردن کلیدی از صفحه کلید یا mouse
blast
آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
blasts
آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
deallocate
آزاد کردن منبعی که به یک کار یا فرآیند یا رسانه جانبی اختصاص داده شده است
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
contention
سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
contentions
سیستم کنترل ارتباطی که در آن وسیله باید منتظر زمان آزاد پیش از ارسال داده شود
importing
ورود
imported
ورود
re-entry
ورود
introit
ورود
arrival
ورود
introgression
ورود
inning
ورود
entrance fee
حق ورود
arrivals
ورود
re entry
ورود
accession
ورود
import
ورود
ingress
ورود
right of entry
حق ورود
induction
ورود
infare
ورود
entrances
ورود
entranced
ورود
entrance
ورود
importation
ورود
appulse
ورود
arr
ورود
entree
ورود
inductions
ورود
ingression
ورود
entry
ورود
admitance
ورود
entrance fees
حق ورود
entrancing
ورود
air inclusion
ورود هوا
lazy lines
سفیدک
[رشته تارهای نخ پود که در پشت فرش آزاد بوده و جزء گره قرار نگرفته اند.]
landfall
ورود بخشکی
input of current
ورود جریان
initation
ورود بعضویت
inlets
ورود دخول
inlet time
زمان ورود
landfalls
ورود بخشکی
intervance of third party
ورود ثالث
port of entry
بندرمحل ورود
admission
اجازهء ورود
admissions
اجازهء ورود
when entering
هنگام ورود
landing
ورود بخشکی
receipt statement
اعلامیه ورود
reebtry
ورود مجدد
advent
ظهور و ورود
homecomings
ورود بخانه
homecoming
ورود بخانه
admittance
ورود دخول
tokens
بلیط ورود
tokens
اجازه ورود
token
بلیط ورود
token
اجازه ورود
influxes
ورود هجوم
influx
ورود هجوم
tardiness
تاخیر ورود
intrant
ورود رسمی
import
مفهوم ورود
inlet
ورود دخول
landding
ورود بخشکی
landfall n
ورود بخشکی
log in sequrity
ایمنی ورود
landings
ورود به خشکی
landings
ورود بخشکی
landing
ورود به خشکی
free entrance
ورود مجانی
importing
مفهوم ورود
imported
مفهوم ورود
arrival hall
سالن ورود
entry
ورود راهرو
on arrival
هنگام ورود
entry point
نقطه ورود
first in first out
بترتیب ورود
forcible entry
ورود عدوانی
arrival hall
سالن ورود
arrival rate
نرخ ورود
acetylation
ورود ریشهء
approach ramp
فرازای ورود
first in first out
به ترتیب ورود
data import
ورود داده
data insertion
ورود داده ها
house warming
جشن ورود
house-warmings
جشن ورود
due in
در شرف ورود
entree
اجازهء ورود
cost to entry
هزینه ورود
ease of entry
سهولت ورود
house-warming
جشن ورود
fifo
به ترتیب ورود
energy intake
ورود انرژی
entry side
جهت ورود
capital inflow
ورود سرمایه
entering angle
زاویه ورود
inflow of labor
جریان ورود کارگر
estimated time of arrival
زمان تقریبی ورود
lifo
به ترتیب عکس ورود
entrancing
ورودیه اجازه ورود
entrancing
حق ورود دروازهء دخول
visas
اجازه ورود به کشوربیگانه
visa
اجازه ورود به کشوربیگانه
inflow of foreign funds
ورود وجوه خارجی
last in first out
بترتیب عکس ورود
last in first out
به ترتیب عکس ورود
infare
مهمانی بمناسبت ورود
school readiness
امادگی ورود به مدرسه
bust
[colloquial]
ورود ناگهانی پلیس
round-up
ورود ناگهانی پلیس
police raid
ورود ناگهانی پلیس
fifo
خروج به ترتیب ورود
gangplanks
تخته ورود به ناو
nonjoinder
عدم ورود در دعوا
gangplank
تخته ورود به ناو
gold import point
نقطه ورود طلا
search warrant
حکم بازرسی و ورود
freedom of entry and exit
ازادی ورود و خروج
search warrants
حکم بازرسی و ورود
ingress
حق دخول اجازه ورود
entrances
حق ورود دروازهء دخول
entrances
ورودیه اجازه ورود
hails
اعلام ورود کردن
hailing
اعلام ورود کردن
let someone through
اجازه ورود دادن
entry plan
طرح ورود به بندر
hailed
اعلام ورود کردن
hail
اعلام ورود کردن
law of prior entry
قانون تقدم ورود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com