Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (10 milliseconds)
English
Persian
admittance
ورود دخول
inlet
ورود دخول
inlets
ورود دخول
Search result with all words
entrance
حق ورود دروازهء دخول
entranced
حق ورود دروازهء دخول
entrances
حق ورود دروازهء دخول
entrancing
حق ورود دروازهء دخول
ingress
حق دخول اجازه ورود
Other Matches
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
intromission
دخول
introit
دخول
introgression
دخول
entry
دخول
admission
دخول
incoming
دخول
admissions
دخول
arrivals
دخول
arrival
دخول
penetration
دخول
admitance
دخول
infare
دخول
ingoing
دخول
ingress
دخول
intrusions
دخول
intrusion
دخول
entree
دخول
obtrusiveness
دخول ناخوانده
reebtry
دخول مجدد
reentrance
دخول مجدد
obtrusion
دخول ناخوانده
water tight
مانع دخول اب
entering through
مجرای دخول
insinuation
دخول غیرمستقیم
admitance
اجازهء دخول
consummation of marriage
دخول در زناشویی
entry condtion
شرط دخول
watertight
مانع دخول اب
entry instruction
دستورالعمل دخول
intravasation
دخول ابگونهای در
ingress and egress
دخول و خروج
entry side
جهت دخول
intrusiveness
دخول سرزده
key entry
دخول کلیدی
entry point
نقطه دخول
log in
دخول به سیستم
entry plan
طرح دخول به سر پل
log on
دخول به سیستم
login
دخول به سیستم
inclusion
دخول شمول
accession
دخول پیشرفت
access
اجازه دخول
accesses
اجازه دخول
accessed
اجازه دخول
accessing
اجازه دخول
impervious
مانع دخول
intrant
دخول رسمی وقانونی
passports
وسیله دخول کلید
enter
اجازه دخول دادن
entered
اجازه دخول دادن
inlets
خور راه دخول
inlet
خور راه دخول
keyboard enirv
دخول صفحه کلیدی
mattriculation
دخول در دانشکده یادانشگاه
enters
اجازه دخول دادن
let in
اجازه دخول دادن
insinuation
نفوذ دخول تدریجی
tight
مانع دخول هوا یا اب
tightest
مانع دخول هوا یا اب
to let in
اجازه دخول دادن
tighter
مانع دخول هوا یا اب
hilum
محل دخول رگ وپی
passport
وسیله دخول کلید
catch
بل گرفتن دخول پارو در اب
matriculation
دخول یا نام نویسی در دانشگاه
competition clause
شرط ممانعت از دخول دیگران
manholes
محل دخول استوانهای شکل
initiatory
دخولی وابسته به ایین دخول
manhole
محل دخول استوانهای شکل
intrusions
دخول سرزده و بدون اجازه
intrusion
دخول سرزده و بدون اجازه
introsusception
دخول بخشی از روده در بخش دیگر
intussusception
دخول بخشی از روده در بخش دیگر
reentry phase
مرحله دخول مجدد موشک درجو
this ticket admits one
با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
tightest
کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
tighter
کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
tight
کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
snorkel
لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
snorkels
لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
porte cochere
در بزرگ برای دخول گردونه هابحیاط خانه
initiatory rites
ایین دخول کسی در انجمنی بادستور ویژه
schnorkel
لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
lipotropic
موادی که سبب دخول چربی در واکنشهای بدن میگردند
drain joints
فاصله بین تنبوشههای زهکش به منظور دخول اب به تنبوشه ها
conscientious objectors
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
debuts
نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
debut
نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
conscientious objector
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
finishing schools
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing school
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
entry
ورود
ingress
ورود
appulse
ورود
ingression
ورود
arrivals
ورود
inning
ورود
right of entry
حق ورود
accession
ورود
infare
ورود
air inclusion
ورود هوا
entree
ورود
arr
ورود
re-entry
ورود
re entry
ورود
introgression
ورود
importing
ورود
induction
ورود
importation
ورود
introit
ورود
entranced
ورود
entrancing
ورود
entrances
ورود
inductions
ورود
entrance fee
حق ورود
admitance
ورود
entrance
ورود
imported
ورود
arrival
ورود
entrance fees
حق ورود
import
ورود
capital inflow
ورود سرمایه
energy intake
ورود انرژی
due in
در شرف ورود
ease of entry
سهولت ورود
entree
اجازهء ورود
entering angle
زاویه ورود
data import
ورود داده
data insertion
ورود داده ها
arrival hall
سالن ورود
cost to entry
هزینه ورود
entry point
نقطه ورود
landfall n
ورود بخشکی
landding
ورود بخشکی
log in sequrity
ایمنی ورود
port of entry
بندرمحل ورود
receipt statement
اعلامیه ورود
reebtry
ورود مجدد
when entering
هنگام ورود
arrival hall
سالن ورود
intrant
ورود رسمی
on arrival
هنگام ورود
entry side
جهت ورود
fifo
به ترتیب ورود
first in first out
بترتیب ورود
first in first out
به ترتیب ورود
forcible entry
ورود عدوانی
free entrance
ورود مجانی
initation
ورود بعضویت
inlet time
زمان ورود
input of current
ورود جریان
intervance of third party
ورود ثالث
tokens
اجازه ورود
house warming
جشن ورود
landings
ورود بخشکی
landfalls
ورود بخشکی
homecoming
ورود بخانه
homecomings
ورود بخانه
tardiness
تاخیر ورود
import
مفهوم ورود
imported
مفهوم ورود
importing
مفهوم ورود
advent
ظهور و ورود
landing
ورود بخشکی
landing
ورود به خشکی
token
اجازه ورود
token
بلیط ورود
landings
ورود به خشکی
tokens
بلیط ورود
landfall
ورود بخشکی
house-warmings
جشن ورود
arrival rate
نرخ ورود
approach ramp
فرازای ورود
admission
اجازهء ورود
influxes
ورود هجوم
influx
ورود هجوم
entry
ورود راهرو
house-warming
جشن ورود
acetylation
ورود ریشهء
admissions
اجازهء ورود
school readiness
امادگی ورود به مدرسه
subroutine reentry
ورود جمله به زیرروال
search warrant
حکم بازرسی و ورود
hail
اعلام ورود کردن
exhaust gas admission
اگزوز ورود گاز
last in first out
بترتیب عکس ورود
gangplank
تخته ورود به ناو
entrancing
ورودیه اجازه ورود
entrances
ورودیه اجازه ورود
search warrants
حکم بازرسی و ورود
hailed
اعلام ورود کردن
hailing
اعلام ورود کردن
nonjoinder
عدم ورود در دعوا
raid
ورود ناگهانی پلیس
lifo
به ترتیب عکس ورود
raided
ورود ناگهانی پلیس
law of prior entry
قانون تقدم ورود
last in first out
به ترتیب عکس ورود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com