English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (8 milliseconds)
English Persian
finance ministry وزارت دارایی
ministry of f. وزارت دارایی
Search result with all words
chancery مقام وزارت دارایی دفتر مهردار سلطنتی
The ministry of economic affairs and finance وزارت امور اقتصاد و دارایی
Other Matches
economizing صرفه جویی در دارایی حداکثر استفاده را از دارایی موجود کردن
foreign attachment توقیف دارایی شخص بیگانه یاغائب ازمحل دارایی
he inherited a large fortune دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
financing رسته دارایی دارایی
finance رسته دارایی دارایی
finances رسته دارایی دارایی
financed رسته دارایی دارایی
judge advocate general رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
portfolios وزارت
ministry وزارت
ministries وزارت
ministration وزارت
portfolio وزارت
department وزارت
departments وزارت
finance ministry وزارت دارائی
under-secretaries معاون وزارت
department of the enterior وزارت کشور
department of war وزارت جنگ
ministry of information وزارت اطلاعات
department of defense وزارت جنگ
board of trade وزارت بازرگانی
ministry of justice وزارت عدلیه
department of defense وزارت دفاع
department of the navy وزارت دریاداری
ministry of education وزارت فرهنگ
ministry education وزارت فرهنگ
war office وزارت جنگ
department وزارت خانه
departments وزارت خانه
ministry of the interior وزارت داخله
ministry of the interior وزارت کشور
Home Office وزارت داخله
Home Office وزارت کشور
india office وزارت هند
department of state وزارت خارجه
ministry of war وزارت جنگ
ministry of justice وزارت دادگستری
war department وزارت جنگ
interior ministry وزارت کشور
interior ministry وزارت داخله
Ministry of Information . وزارت اطلاعات
under-secretary معاون وزارت
war department وزارت دفاع
vizierate مقام وزارت
viziership مقام وزارت
portejeuille کیف وزارت
the foreign office وزارت خارجه
Department of the Interior [American E] دفتر وزارت کشور
affiliation with the department of defen زیرامر وزارت جنگ
ministry of national defence وزارت پدافند ملی
board of trade وزارت اقتصاد وبازرگانی
Home Office [British E] دفتر وزارت کشور
Department of the Interior [American E] دفتر وزارت داخله
Home Office [British E] دفتر وزارت داخله
department of the army وزارت نیروی زمینی
affiliation with the department of defen مامور به وزارت جنگ
State Department وزارت امور خارجه
ministry of foreign affairs وزارت امور خارجه
State Department وزارت برون مرز
Foreign Office وزارت امور خارجه
ministry of industry وزارت پیشه و هنر
The foreign ministry. the ministry of foreign affairs. وزارت امور خارجه
ministry of national economy وزارت اقتصاد ملی
ministry of national defence وزارت دفاع ملی
departmental intelligence اطلاعات وزارت خانهای
minisity of roads and highways وزارت طرق وشوارع
minisity of roads and highways وزارت راه وشاهراه
legation ایلچی گری وزارت مختار
legations ایلچی گری وزارت مختار
Ministry of Labor and Social Affairs . وزارت کار ؟ امور اجتماعی
ministerialist هواه خواه وزارت وقت
department of state وزارت خارجه ایالات متحده امریکا
defense subsistence supply center مرکز اماد زیستی وزارت دفاع
patent medicines داروی دارای جواز وزارت بهداری
patent medicine داروی دارای جواز وزارت بهداری
f.b.i یکی از ادارات وزارت دادگستری ایالات متحده
pursed دارایی
finances دارایی
asset دارایی
means دارایی
portfolios دارایی
possession دارایی
finance دارایی
holding دارایی
financed دارایی
financing دارایی
purses دارایی
pursing دارایی
property دارایی
fortunes دارایی
purse دارایی
fortune دارایی
estate دارایی
estates دارایی
portfolio دارایی
wealth دارایی
money bag دارایی دولت
property tax مالیات دارایی
fortunes دارایی ثروت
liabilities and assets بدهی و دارایی
Chancellor of the Exchequer وزیر دارایی
personal chattels دارایی منقول
thing اسباب دارایی
personal state دارایی منقول
assets and equities دارایی ودیون
inventory دفتر دارایی
fortune دارایی ثروت
assets مایملک دارایی
equity دارایی شرکاء
to take an inventory of صورت دارایی
the furniture of ones pocket دارایی جیب
equities دارایی شرکاء
temporality دارایی دینوی
private property دارایی شخصی
personalty دارایی شخصی
intendant پیشکار دارایی
cham cell or of the e. وزیر دارایی
hereditament دارایی غیرمنقول
weals ثروت دارایی
current asset دارایی جاری
finance office اداره دارایی
finance officer افسر دارایی
circulating asset دارایی جاری
circulating asset دارایی در گردش
financial agency اداره دارایی
weal ثروت دارایی
capital goods دارایی ثابت
possession دارایی متصرفات
installation property دارایی قسمت
Chancellors of the Exchequer وزیر دارایی
hab داشتن دارایی
current assets دارایی جاری
finance قسمت مالی یا دارایی
personal chattels دارایی شخصی منقول
paraphernal وابسته به دارایی شخصی زن
private property دارایی شخصی بلامعارض
property book دفتر دارایی یکان
disinvestment خرج دارایی بی چیزی
draw up inventory تنظیم صورت دارایی
immovable دارایی غیر منقول
belonging متعلقات واموال دارایی
holding دراختیار داشتن دارایی
real account حساب دارایی غیرمنقول
real property دارایی غیر منقول
jointure دارایی مشترک زن و شوهر
dedicated assets دارایی وقف شده
capital account حساب دارایی وسرمایه
church warden متصدی دارایی کلیسا
to come into a property دارایی را بدست اوردن
hotch سرجمع کردن دارایی
financing قسمت مالی یا دارایی
hereditaments دارایی غیر منقول
finances قسمت مالی یا دارایی
financed قسمت مالی یا دارایی
inventory صورت دارایی موجودی
personal property دارایی شخصی منقول
installation property book دفتر دارایی قسمت یا یکان
to sell up a debtor دارایی بدهکاری راگروکشیدن وفروختن
inventory reconciliation تطابق موجودی با دارایی یکان
inventorial مربوط به دفتر دارایی فهرستی
impropriator تفریط کننده دارایی کلیسا
state of in her itance ملک یا دارایی قابل توارث
contents of a vessel دارایی یامحتویات فرف مظروف
realty دارایی غیرمنقول و نمائات و منضمات ان
realty دارایی غیر منقول ملک
benefical owner of an estate مالک بهره برداریک دارایی
appreciations افزایش ارزش دارایی و موجودی
appreciation افزایش ارزش دارایی و موجودی
assets ابزار تجهیزات مایملک و دارایی
chattel مال منقول دارایی شخصی
heir in tail وارث دارایی حبس شده
adventitious property دارایی که بطورغیر مستقیم به ارث برسد
capitalization unit هزینهای که صرف دارایی ثابت میشود
all that property تمام ان دارایی یامال داازدست دادم
heirlooms دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
financed علم دارایی تهیه پول کردن
i parted from تمام ان دارایی یا مال را ازدست دادم
sell up a debtor دارایی بدهکاری را گرو کشیدن و فروختن
finance علم دارایی تهیه پول کردن
heirloom دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
finances علم دارایی تهیه پول کردن
financing علم دارایی تهیه پول کردن
jus mariti حق مرد نسبت به دارایی منقول زنش
minister resident صاحبمنصب عالیرتبهای که به منظورخاص و جهت امر معینی باعنوان وزارت در کشورخارجی اقامت می گزیند
ticket of leave سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
hotchpot سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
insured کسی که زندگی و دارایی اش بیمه شده باشد
impropriation دادنی دارایی کلیسا و مانند ان بغیر روحانیون
capital assets دارایی طویل المده اعم ازمالی واعتباری
capitalized expense در ضمن اصل دارایی نیز منظور میشود
to make a f. دارایی یاثروت بهم زدن متمول شدن
an insolvent estate دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
onerous property دارایی یا ملکی که مستلزم انجام تعهد یا التزامی است
parapherna بخشی از دارایی زن که جزوجهیزیه نبود بلکه در اختیارخود زن بود
dowager بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
dowagers بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
levy a sum on a person's property به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
current liability اقلامی از بدهی که پرداخت انها از محل دارایی جاری باشد
asset جمع دارایی شخص که بایستی بابت دیون او پرداخت گردد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com