Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (27 milliseconds)
English
Persian
drone
وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
droned
وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
drones
وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
droning
وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
Other Matches
uniforms
یکنواخت یکنواخت کردن
uniform
یکنواخت یکنواخت کردن
buzzed
وزوز کردن
buzzes
وزوز کردن
buzzing
وزوز کردن
hums
وزوز کردن
bumb
وزوز کردن
bombinate
وزوز کردن
bole
وزوز کردن
buzz
وزوز کردن
bumbles
وزوز کردن
hummed
وزوز کردن
hum
وزوز کردن
bumbled
وزوز کردن
bumble
وزوز کردن
zoomed
با صدای وزوز حرکت کردن
zooms
با صدای وزوز حرکت کردن
zoom
با صدای وزوز حرکت کردن
distortion
تق تق صدا دادن وزوز کردن دستگاه
zoom
وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
zoomed
وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
zooms
وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
distortions
تق تق صدا دادن وزوز کردن دستگاه
standardize
یکنواخت کردن
standardises
یکنواخت کردن
harmonised
یکنواخت کردن
standardizing
یکنواخت کردن
level out
یکنواخت کردن
standardised
یکنواخت کردن
standardizes
یکنواخت کردن
standardising
یکنواخت کردن
harmonized
یکنواخت کردن
standardization
یکنواخت کردن
harmonises
یکنواخت کردن
harmonising
یکنواخت کردن
harmonizing
یکنواخت کردن
harmonizes
یکنواخت کردن
harmonize
یکنواخت کردن
trim
یکنواخت کردن با قیچی
man power leveling
یکنواخت کردن نیروی انسانی
equalising
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalises
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalized
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizing
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizes
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalize
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalised
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
pave
[صاف کردن و یکنواخت سازی لبه یا انتهای فرش با قیچی]
capacitor intel filter
شبکهای متشکل از یک خازن و یک سلف بمنظور یکنواخت کردن خروجی موج داررکتیفایر
raster graphics
روش مرتب کردن و نمایش داده بصورت سطرهای افقی از یک شبکه یکنواخت یاسلولهای تصویر
hums
وزوز
fizzle
وزوز
hummed
وزوز
droning
وزوز
drone
وزوز
droned
وزوز
zippy
پر از وزوز
drones
وزوز
hum
وزوز
conformal projection
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
buzzed
وزوز ورور
buzz
وزوز ورور
buzzes
وزوز ورور
buzzing
وزوز ورور
intercarrier buzz
وزوز مخلوط
whir
صدای وزوز
sass
بابی احترامی صحبت کردن با گستاخانه سخن گفتن با بیشرمانه گفتگو کردن
grid hum
صدای وزوز شبکه
to answer in the a
اری گفتن بله گفتن
greets
درود گفتن تبریک گفتن
greet
درود گفتن تبریک گفتن
greeted
درود گفتن تبریک گفتن
ranten
لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
ranted
لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
ranting
لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
rants
لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
complements
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complementing
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complemented
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complement
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
rant
لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
declares
افهار کردن گفتن
come out with
<idiom>
بیان کردن ،گفتن
declaring
افهار کردن گفتن
declare
افهار کردن گفتن
turn thumbs down
<idiom>
رد کردن،نپذیرفتن ،نه گفتن
have it
<idiom>
گفتن ،ادعا کردن
rumour
شایعه گفتن و یا پخش کردن
rumoured
شایعه گفتن و یا پخش کردن
rumours
شایعه گفتن و یا پخش کردن
hallucinating
هذیان گفتن اشتباه کردن
hallucinates
هذیان گفتن اشتباه کردن
citing
اتخاذ سند کردن گفتن
hallucinated
هذیان گفتن اشتباه کردن
hallucinate
هذیان گفتن اشتباه کردن
cited
اتخاذ سند کردن گفتن
lecturing
سخنرانی کردن خطابه گفتن
rumors
شایعه گفتن و یا پخش کردن
gratulate
تبریک گفتن سلام کردن
lectures
سخنرانی کردن خطابه گفتن
lectured
سخنرانی کردن خطابه گفتن
lecture
سخنرانی کردن خطابه گفتن
cites
اتخاذ سند کردن گفتن
rumored
شایعه گفتن و یا پخش کردن
abdicating
تفویض کردن ترک گفتن
abdicates
تفویض کردن ترک گفتن
abdicated
تفویض کردن ترک گفتن
abdicate
تفویض کردن ترک گفتن
cite
اتخاذ سند کردن گفتن
enunciating
اعلام کردن صریحا گفتن
enunciated
اعلام کردن صریحا گفتن
rumor
شایعه گفتن و یا پخش کردن
tongues
گفتن دارای زبانه کردن
welcoming
خوشامد گفتن پذیرایی کردن
welcome
خوشامد گفتن پذیرایی کردن
welcomes
خوشامد گفتن پذیرایی کردن
enouce
بیان کردن بصراحت گفتن
enunciate
اعلام کردن صریحا گفتن
iterate
دوباره گفتن بازگو کردن
enunciates
اعلام کردن صریحا گفتن
welcomed
خوشامد گفتن پذیرایی کردن
affirming
بطور قطع گفتن تصدیق کردن
affirmed
بطور قطع گفتن تصدیق کردن
jaber
وراجی کردن تند و ناشمرده گفتن
to mince matters
از گفتن راستی فرو گذار کردن
Easier said than done .
<proverb>
گفتن سهل تر از عمل کردن است .
affirms
بطور قطع گفتن تصدیق کردن
asynchronous
ارسال داده با استفاده از سیگنال hadshaking به جای سیگنال ساعت برای یکنواخت کردن باسهای داده
taunt
دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
taunted
دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
taunting
دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
taunts
دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
to be rude to any one
به کسی بی احترامی کردن کسیرا ناسزا گفتن
to wheeze out
باخس خس گفتن با سینه تنگ ادا کردن
to speak one's mind
اندیشه خود را اشکار کردن رک سخن گفتن
sputtered
تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputter
تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputters
تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
gig
ماشین خارزنی
[این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
straight from the shoulder
<idiom>
راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
dogmatize
امرانه افهار عقیده کردن مقتدرانه سخن گفتن
cant
باناله سخن گفتن بالهجه مخصوصی صحبت کردن
monotonous
یکنواخت
steady
یکنواخت
monotone
یکنواخت
steadied
یکنواخت
steadiest
یکنواخت
steadies
یکنواخت
smoothly
یکنواخت
same
یکنواخت
steadying
یکنواخت
uniform
یکنواخت
monotonic
یکنواخت
uniforms
یکنواخت
to recount something to someone
[formal]
برای کسی چیزی را تعریف کردن
[یکایک گفتن]
[بازگفتن]
droning
سخن یکنواخت
uniformly
بطور یکنواخت
uniform sand
ماسه یکنواخت
uniform flow
جریان یکنواخت
uniform field
میدان یکنواخت
invariable
یکنواخت نامتغیر
uniform distribution
توزیع یکنواخت
solid-shade dyeing
رنگرزی یکنواخت
sing-song
صدایمصنوعی و یکنواخت
continuous current
جریان یکنواخت
sing-songs
شعر یکنواخت
drone
سخن یکنواخت
sing-songs
صدایمصنوعی و یکنواخت
level tone
اهنگ یکنواخت
droned
سخن یکنواخت
sing-song
شعر یکنواخت
monotonously
بطور یکنواخت
drones
سخن یکنواخت
flat rate
نرخ یکنواخت
standardization
یکنواخت سازی
uniform aggregate
مصالح ریزدانه یکنواخت
standards
همگون یکنواخت یکجور
flat
یکنواخت پایین دست
standard
همگون یکنواخت یکجور
flattest
یکنواخت پایین دست
uniformly distributed load
بار گسترده یکنواخت
uniformly distribution load
بار گسترده یکنواخت
equilibrium
یکنواخت شدن رنگینه ها
drab
یکنواخت وخسته کننده
level colour
رنگ یکدست یا یکنواخت
drabber
یکنواخت وخسته کننده
drabbest
یکنواخت وخسته کننده
power line filter
یکنواخت کننده برق
steadily
بطور پیوسته و یکنواخت
continuous duty
کار مداوم یکنواخت
to level off
یکنواخت شدن
[ناحیه ای]
singsong
بطور یکنواخت یا یک وزن خواندن
monotone
صدای یکنواخت تکرار هماهنگ
uninterrupted duty
کار مداوم غیر یکنواخت
sing-song
دادن آهنگ مصنوعی و یکنواخت به صدا
sing-songs
دادن آهنگ مصنوعی و یکنواخت به صدا
to get into a rut
یکنواخت تکراری و خسته کننده شدن
[کاری]
despotic network
شبکهای که بایک ساعت یکنواخت و کنترل میشود
asynchronous
اتصال به کامپیوتر برای دستیابی غیر یکنواخت به داده
corona discharge
تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com