English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
bedding وسایل خواب
Other Matches
somnambulist کسیکه در خواب راه میرود وابسته به راهروی درخواب خواب گرد
the early bird catches the worm <proverb> کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
night gown جامه خواب زنان و کودکان پیراهن خواب
narcolepsy حالت خواب الودگی ومیل شدیدبه خواب
hypnoid نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
hypnoidal نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
prevention of stripping ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
cpu سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
beach gear وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
mafrash مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
tackle درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recover جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
hypnagogic خواب اور خواب کننده
morpheus الهه خواب خواب پرور
somnific خواب اور خواب الود
dogsleep خواب زودبر خواب دروغی
hypnogogic خواب اور خواب کننده
dreamiest خواب مانند خواب الود
dreamy خواب مانند خواب الود
dreamier خواب مانند خواب الود
excess property وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channels واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
night dress جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
maps نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
dispersal lays محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
He is fast asleep. خواب خواب است
red concept جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
cryptoancillary equipment وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
landing aids وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
basics توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic issue items وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
kit جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
bedfellow هم خواب
sleepless بی خواب
post dormitum پس خواب
shut-eye خواب
noctambulism خواب
noctambulation خواب
bedfellows هم خواب
isocline هم خواب
floor gully کف خواب
naps خواب
napping خواب
watchfulness بی خواب
nap خواب
napped خواب
sleep خواب
asleep خواب
dreams خواب
dreaming خواب
sleeping خواب
dreamed خواب
sleeps خواب
dream خواب
narcosis خواب شیمیایی
lights out ساعت خواب
maya خواب و خیال
mesmerism خواب مغناطیسی
dreamt خواب دیدن
noctambulant در خواب راه رو
slumbered خواب سبک
narcitic خواب اور
night suit جامه خواب
night robe لباس خواب
night gown خواب جامه
slumber خواب سبک
narcolepsy حمله خواب
siestas خواب نیمروز
night clothes جامه خواب
slumbering خواب سبک
bedtime وقت خواب
sleepy خواب الود
predormitum پیش خواب
oversleeps خواب ماندن
profound sleep خواب سنگین
overslept خواب ماندن
bedtimes وقت خواب
pile خواب پارچه
piled خواب پارچه
opiate خواب اور
opiates خواب اور
oversleeping خواب ماندن
hypnotic تولیدکننده خواب
hypnotic خواب اور
soporific خواب اور
oneirocritic خواب تعبیر کن
soporific خواب الود
oversleep خواب ماندن
pajama لباس خواب
paradoxical sleep خواب تناقضی
somnolent خواب الود
parasomnia نابهنجاری خواب
silent hours ساعات خواب
slumbers خواب سبک
coved cornice قرنیز کف خواب
he is a او خواب است
hypersomnia خواب زدگی
drowsy خواب الود
drowsiest خواب الود
drowsier خواب الود
dozy خواب الود
hypnic خواب اور
hypnogenesis ایجاد خواب
hypnogenic خواب انگیز
hypnogenic zone ناحیه خواب زا
get off to sleep خواب رفتن
mummy bag کیسه خواب
footsack کیسه خواب
cataplexy خواب حیوانی
dogsleep خواب سبک
bed room اطاق خواب
dream reader خواب تعبیرکن
dreamful خواب مانند
drowsihead خواب الودگی
drowsihead سنگینی خواب
bed clothes جامه خواب
antihypnotic خواب شکن
an interpreter of dreams خواب تعبیر کن
doziest خواب الود
dozier خواب الود
hypnoid خواب گونه
hypnopompic بی خواب کننده
hypnosis خواب هیپنوتیزم
fluffs خواب پارچه
fluffing خواب پارچه
hypnopompic خواب زدا
fluffed خواب پارچه
hypnopompic خواب و بیدار
fluff خواب پارچه
hypnopompic hallucination توهم پس خواب
hypnos or nus رب النوع خواب
hypnagogic خواب اور
hypnosis خواب در اثرتلقین
hypnophobia خواب هراسی
plushy خواب دار
plushiest خواب دار
plushier خواب دار
siesta خواب نیمروز
hypnoidal خواب گونه
hypnolepsy حمله خواب
hypnologist خواب شناس
hypnology خواب شناسی
hypnosis خواب مصنوعی
interpretation of a dream تعبیر خواب
steeped in slumber مست خواب
nightlight چراغ خواب
nightlights چراغ خواب
nightshirt پیراهن خواب
nightshirts پیراهن خواب
dreamed خواب دیدن
wool-gathering خواب و خیال
Womens dreams go by contraries. خواب زن چپ است
watchful بی خواب دقیق
beauty sleep خواب اضافی
the new of dreams عالم خواب
to lull to sleep خواب کردن
to oversleep oneself خواب ماندن
to put to bed خواب کردن
to rock to sleep خواب کردن
to sleep fast خواب خوش
naps خواب نیمروز
napping خواب نیمروز
napped خواب نیمروز
nap خواب نیمروز
uprise از خواب برخاستن
to doze off به خواب رفتن
to fall asleep به خواب رفتن
sleeping room اطاق خواب
bedrooms اطاق خواب
bedroom اطاق خواب
sleeping pills قرص خواب
sleeping pill قرص خواب
sleeping sickness مرض خواب
nightclothes لباس خواب
nightdresses لباس خواب
nightdress لباس خواب
dressing gowns لباس خواب
drowsiness خواب الودگی
dream خواب دیدن
dorter اتاق خواب
dortour اتاق خواب
dreams خواب دیدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com