Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (14 milliseconds)
English
Persian
drawing instrument
وسایل رسم فنی
Search result with all words
attachment
وسایل وابسته
enhance
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhance
واسط استاندارد CPU و وسایل جانبی مثل درایوهای دیسک
enhanced
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhanced
واسط استاندارد CPU و وسایل جانبی مثل درایوهای دیسک
enhances
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhances
واسط استاندارد CPU و وسایل جانبی مثل درایوهای دیسک
enhancing
تسهیل کردن فراهم کردن وسایل اجرا
enhancing
واسط استاندارد CPU و وسایل جانبی مثل درایوهای دیسک
hard
یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
harder
یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
hardest
یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
poll
سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
polled
سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
polls
سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
mesh
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
meshes
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
meshing
که هر وسیله مستقیما به وسایل دیگر در شبکه متصل است
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
integrated
ای که حاوی گرده وسایل جانبی است که با هم سیستم کامپیوتری را تشکیل می دهند
condition
1-وضعیت یک مدار یا وسیله یا ثبات 2-وسایل مورد نیاز برای وقوع یک عمل
cable
وسیله بررسی امیدانس که به کابلهای غیر استاندارد اجازه استفاده در وسایل خاص میدهد
cabled
وسیله بررسی امیدانس که به کابلهای غیر استاندارد اجازه استفاده در وسایل خاص میدهد
floppy discs
ترکیب وسایل سخت افزاری و نرم افزاری که عملیات خواندن / نوشتن را در دیسک درایوی کامپیوتر کنترل میکند
floppy disk
ترکیب وسایل سخت افزاری و نرم افزاری که عملیات خواندن / نوشتن را در دیسک درایوی کامپیوتر کنترل میکند
floppy disks
ترکیب وسایل سخت افزاری و نرم افزاری که عملیات خواندن / نوشتن را در دیسک درایوی کامپیوتر کنترل میکند
highway
اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه و وسایل جانبی منتقل میکند
highway
باس ای که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه و وسایل خارجی منتقل میکند
highways
اتصالات فیزیکی که داده آدرس را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه و وسایل جانبی منتقل میکند
highways
باس ای که سیگنالهای داده را به صورت موازی بین واحد پردازش مرکزی و حافظه و وسایل خارجی منتقل میکند
rack
قفسه مهمات و وسایل
rack
فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
racked
قفسه مهمات و وسایل
racked
فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
racks
قفسه مهمات و وسایل
racks
فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
wracked
قفسه مهمات و وسایل
wracked
فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
wracks
قفسه مهمات و وسایل
wracks
فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
allocation
برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
allocations
برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
charge
مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
charges
مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
flow
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
imperialism
سیاست مبتنی بر استفاده از وسایل سیاسی برای بسط قدرت اقتصادی درخارج از محدوده کشورامپریالیستی
layout
ترتیب وسایل
layouts
ترتیب وسایل
graphics
ترمینال مخصوص با نمایش گرافیکی با resoleetion بالا و صفحه گرافیکی و سایر وسایل ورودی
equipment
تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
equipment
وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
fan
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
map
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
flexible
استفاده از ماشین CNC , ربات یا سایر وسایل خودکار در تولید
queue
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queued
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queueing
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queues
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
manifest
فهرست بارها لیست وسایل
manifested
فهرست بارها لیست وسایل
manifesting
فهرست بارها لیست وسایل
manifests
فهرست بارها لیست وسایل
facilities
وسایل
subsistence
وسایل زیست
hangover
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangovers
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
furtherance
تهیه وسایل
image
[دو جدول تصویر که وسایل و فرآیندهای ورودی و خروجی را کنترل میکند.]
images
دو جدول تصویر که وسایل و فرآیندهای ورودی و خروجی را کنترل میکند
stack
جمع اوری و منظم کردن وسایل
stack
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
stacked
جمع اوری و منظم کردن وسایل
stacked
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
stacks
جمع اوری و منظم کردن وسایل
stacks
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
media
وسایل
traffic
رفت و امد وسایل نقلیه
trafficked
رفت و امد وسایل نقلیه
trafficking
رفت و امد وسایل نقلیه
traffics
رفت و امد وسایل نقلیه
peripheral
1-وسایل جانبی که در کامپیوتر استفاده می شوند مثل چاپگر یا اسکنر. 2-
electronic
پردازش داده با استفاده از وسایل الکترونیکی و کامپیوتر
electronic
شخصی که متخصص کار روی وسایل الکترونیکی است
electronic
میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
furnish
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishes
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishing
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
incommunicado
بدون وسایل ارتباط
recoveries
بازیابی اخراجات جمع اوری وسایل
recovery
بازیابی اخراجات جمع اوری وسایل
provisions
وسایل لازم توشه ها
convoy
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoys
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
Other Matches
prevention of stripping
ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
cpu
سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackle
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
recover
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers
جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
mounting
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
excess property
وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channeled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
bios
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
dispersal lays
محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
red concept
جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
pioneer tools
وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
landing aids
وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
basic issue items
وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
kits
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit
جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
assets
وسایل
plant
وسایل
means
وسایل
plants
وسایل
furniture
وسایل
accouterment
وسایل
utensil
وسایل اسباب
auxiliary equipment
وسایل کمکی
bedding
وسایل خواب
auxiliary equipment
وسایل یدکی
accessory equipment
وسایل یدکی
artificial aids
وسایل کمکی
artificial suporters
وسایل محافظتی
mnemonics
وسایل یادیار
fabricator
سازنده وسایل
cryptodevice
وسایل رمز
cryptomaterial
وسایل رمز
communication channels
وسایل ارتباطی
check out equipment
وسایل ازمایشگاهی
utensils
وسایل اسباب
chaffing gear
وسایل ضد سایش
dust collection equipment
وسایل گردگیری
chaffing gear
وسایل ضد ساییدگی
captured material
وسایل اغتنامی
cable accessory
وسایل کابل
building plant
وسایل ساختمان
erosion
فرسایش وسایل
sundry items
وسایل متفرقه
fitments
وسایل نصب
fitment
وسایل نصب
tools of research
وسایل تحقیقات
test equipment
وسایل ازمایش
tentage
وسایل چادرها
tentage
وسایل چادرزنی
tentage
وسایل چادر
salvages
وسایل اسقاطی
sonic equipment
وسایل اوازی
salvaged
وسایل اسقاطی
war material
وسایل جنگی
means
استطاعت وسایل
utility
وسایل رفاهی
essential elements
وسایل ضروری
scuba diving
غواصی با وسایل
salvage
وسایل اسقاطی
sonic equipment
وسایل اوایی
push botton
وسایل خودکار
install
از کارانداختن وسایل
means of production
وسایل تولید
pool equipment
وسایل تعمیرگاه
rigging warrant
فهرست وسایل
salvaging
وسایل اسقاطی
installing
از کارانداختن وسایل
mess gear
وسایل غذاخوری
scuba diver
غواص با وسایل
installs
از کارانداختن وسایل
Home appliances
وسایل خانگی
loading facilities
وسایل بارگیری
mess kit
وسایل غذاخوری
apparatus
اسباب و وسایل ژیمناستیک
processes
و وسایل کنترل و پشتیبانی
process
و وسایل کنترل و پشتیبانی
smoker
وسایل رفاهی ناو
spins
ماهیگیری با وسایل چرخان
spin
ماهیگیری با وسایل چرخان
smokers
وسایل رفاهی ناو
characteristics
مشخصات ومختصات وسایل
mass media
وسایل ارتباط جمعی
check out equipment
وسایل بازدید محل
splint
وسایل شکسته بندی
plugs
ورودی که به وسایل مختلف
gates
وسایل ورود ورودیه
gadgetry
وسایل کوچک مکانیکی
plugging
ورودی که به وسایل مختلف
plug
ورودی که به وسایل مختلف
salvaging
اوراق کردن وسایل
salvages
اوراق کردن وسایل
accommodation
منزل وسایل راحتی
accommodations
منزل وسایل راحتی
bank
مجموعهای از وسایل مشابه
banks
مجموعهای از وسایل مشابه
salvaged
اوراق کردن وسایل
pictorial
وسایل تصویری یا تصویرنهایی
salvage
اوراق کردن وسایل
gate
وسایل ورود ورودیه
two pin plug
دو شاخه وسایل برقی
twin plug
دو شاخه وسایل برقی
fracturing
مو برداشتن قطعات و وسایل
stockage
وسایل موجودی در انبار
servicae life
عمر خدمتی وسایل
salvage group
گروه بازیابی وسایل
sail locker
انبار وسایل ملوانی
pool equipment
وسایل پارک موتوری
penetration aids
وسایل تولید نفوذ
pararaft
وسایل نجات چتربازی
on hand
وسایل موجود درانبار
navigational aids
وسایل کمک ناوبری
utensil plug
دو شاخه وسایل برقی
unaccommodated
بدون وسایل راحتی
incoming traffic
جاده وسایل که می آیند
Other means of transport
سایر وسایل نقلیه
trade something in
<idiom>
تعویض وسایل کهنه
gimmickry
وسایل اغفال یا تقلب
gasmen
مکانیک وسایل گازسوز
gasman
مکانیک وسایل گازسوز
motorsports
ورزشهای با وسایل موتوری
mess gear
وسایل نظافت نهارخوری
means are not a
وسایل فراهم نیست
condensation trail
مجموعه وسایل انجماد
clamping fixture
وسایل قید و بست
clamping device
وسایل قید و بست
care and handling
مراقبت و دستکاری وسایل
caddy
حامل وسایل بازیگر
authentication equipment
وسایل تعیین نشانی
authentication equipment
وسایل تعیین معرف
attack size
استعداد وسایل درگیر در تک
attachment plug
دوشاخه وسایل برقی
athletic suporters
وسایل محافظتی ورزشکار
assembly order
دستور مونتاژ وسایل
aircraft arresting complex
وسایل مهار هواپیما
coupler plug
دوشاخه وسایل الکتریکی
cryptodevice
وسایل رمز کردن
materiel readiness
امادگی رزمی وسایل
light armor
وسایل زرهی سبک
individual reserves
وسایل ذخیره انفرادی
high lift device
وسایل برای زیاد
hi fi
وسایل ایجاد صدا
gun bag
کیسه وسایل توپ
gripping appliance
وسایل بست و مهارکنندگی
golf bag
کیف وسایل گلف
drawing instrument
وسایل نقشه کشی
demolition kit
جعبه وسایل تخریب
deck load
وسایل روی پل کشتی
aids to navigation
وسایل کمک ناوبری
fracture
مو برداشتن قطعات و وسایل
mounting
سوار کردن وسایل
caddying
حامل وسایل بازیگر
fractured
مو برداشتن قطعات و وسایل
caddied
حامل وسایل بازیگر
aided
کمک وسایل کمکی
caddies
حامل وسایل بازیگر
tackle
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
tackled
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
tackles
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
tackling
وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
caddie
حامل وسایل بازیگر
fractures
مو برداشتن قطعات و وسایل
aid
کمک وسایل کمکی
place settings
وسایل میز غذاخوری
place setting
وسایل میز غذاخوری
communication
مراوده وسایل ارتباطی
aiding
کمک وسایل کمکی
camouflaged
پنهان کردن وسایل جنگی
provision
اذوقه تدارکات وسایل لازم
excess listing
لیست وسایل انفرادی مازاد
motor tool
ابزار و وسایل تعمیر اتومبیل
jettison
پرتاب وسایل ازناو به خارج
hoists
بلند کردن وسایل سنگین
camouflaging
پنهان کردن وسایل جنگی
jettisons
پرتاب وسایل ازناو به خارج
jettisoned
پرتاب وسایل ازناو به خارج
jettisoning
پرتاب وسایل ازناو به خارج
spares
اقلام اضافی وسایل یدکی
juryrig
سوار کردن موقت وسایل
camouflage
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages
پنهان کردن وسایل جنگی
personnel
کارکنان یاخدمه وسایل جنگی
quartermaster
فروشگاه وسایل سررشته داری
accomodation
وسایل آسایش واستراحت جا و مکان
adaptation kit
جعبه وسایل تطبیق دهنده
adapter
دوشاخهای که به وسایل با ورودیهای مختلف
center of buoyancy
مرکزتعادل اتصال وسایل شناور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com