English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
artificial suporters وسایل محافظتی
Search result with all words
athletic suporters وسایل محافظتی ورزشکار
Other Matches
protective محافظتی
beach gear وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
prevention of stripping ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
cpu سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
tackled درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovers جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovering جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
excess property وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channelled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
computation of replacement factors محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
red concept جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
cryptoancillary equipment وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
landing aids وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic issue items وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
kits جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
accouterment وسایل
furniture وسایل
assets وسایل
plant وسایل
facilities وسایل
plants وسایل
media وسایل
means وسایل
fitment وسایل نصب
installs از کارانداختن وسایل
salvage وسایل اسقاطی
means استطاعت وسایل
salvaged وسایل اسقاطی
erosion فرسایش وسایل
mnemonics وسایل یادیار
installing از کارانداختن وسایل
install از کارانداختن وسایل
salvages وسایل اسقاطی
scuba diving غواصی با وسایل
sonic equipment وسایل اوازی
fitments وسایل نصب
salvaging وسایل اسقاطی
bedding وسایل خواب
utensil وسایل اسباب
utensils وسایل اسباب
mess kit وسایل غذاخوری
pool equipment وسایل تعمیرگاه
push botton وسایل خودکار
rigging warrant فهرست وسایل
scuba diver غواص با وسایل
sonic equipment وسایل اوایی
tentage وسایل چادر
tentage وسایل چادرزنی
tentage وسایل چادرها
test equipment وسایل ازمایش
tools of research وسایل تحقیقات
war material وسایل جنگی
essential elements وسایل ضروری
utility وسایل رفاهی
mess gear وسایل غذاخوری
means of production وسایل تولید
check out equipment وسایل ازمایشگاهی
accessory equipment وسایل یدکی
artificial aids وسایل کمکی
auxiliary equipment وسایل یدکی
auxiliary equipment وسایل کمکی
building plant وسایل ساختمان
cable accessory وسایل کابل
captured material وسایل اغتنامی
chaffing gear وسایل ضد ساییدگی
chaffing gear وسایل ضد سایش
communication channels وسایل ارتباطی
cryptodevice وسایل رمز
cryptomaterial وسایل رمز
dust collection equipment وسایل گردگیری
fabricator سازنده وسایل
Home appliances وسایل خانگی
loading facilities وسایل بارگیری
sundry items وسایل متفرقه
attachment وسایل وابسته
layouts ترتیب وسایل
layout ترتیب وسایل
furtherance تهیه وسایل
subsistence وسایل زیست
wracks قفسه مهمات و وسایل
tackle وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
condensation trail مجموعه وسایل انجماد
coupler plug دوشاخه وسایل الکتریکی
clamping fixture وسایل قید و بست
clamping device وسایل قید و بست
check out equipment وسایل بازدید محل
care and handling مراقبت و دستکاری وسایل
spin ماهیگیری با وسایل چرخان
spins ماهیگیری با وسایل چرخان
caddy حامل وسایل بازیگر
smoker وسایل رفاهی ناو
wracked قفسه مهمات و وسایل
cryptodevice وسایل رمز کردن
high lift device وسایل برای زیاد
hi fi وسایل ایجاد صدا
gun bag کیسه وسایل توپ
tackles وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
gripping appliance وسایل بست و مهارکنندگی
tackling وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
golf bag کیف وسایل گلف
rack قفسه مهمات و وسایل
racked قفسه مهمات و وسایل
drawing instrument وسایل رسم فنی
demolition kit جعبه وسایل تخریب
deck load وسایل روی پل کشتی
racks قفسه مهمات و وسایل
smokers وسایل رفاهی ناو
light armor وسایل زرهی سبک
salvage اوراق کردن وسایل
salvaged اوراق کردن وسایل
salvages اوراق کردن وسایل
salvaging اوراق کردن وسایل
drawing instrument وسایل نقشه کشی
bank مجموعهای از وسایل مشابه
banks مجموعهای از وسایل مشابه
gates وسایل ورود ورودیه
gate وسایل ورود ورودیه
plugs ورودی که به وسایل مختلف
plugging ورودی که به وسایل مختلف
plug ورودی که به وسایل مختلف
pictorial وسایل تصویری یا تصویرنهایی
gadgetry وسایل کوچک مکانیکی
mass media وسایل ارتباط جمعی
characteristics مشخصات ومختصات وسایل
authentication equipment وسایل تعیین نشانی
authentication equipment وسایل تعیین معرف
attack size استعداد وسایل درگیر در تک
attachment plug دوشاخه وسایل برقی
assembly order دستور مونتاژ وسایل
aircraft arresting complex وسایل مهار هواپیما
aids to navigation وسایل کمک ناوبری
apparatus اسباب و وسایل ژیمناستیک
processes و وسایل کنترل و پشتیبانی
process و وسایل کنترل و پشتیبانی
accommodations منزل وسایل راحتی
accommodation منزل وسایل راحتی
splint وسایل شکسته بندی
tackled وسایل ماهیگیری یا کمانگیری
gimmickry وسایل اغفال یا تقلب
gasman مکانیک وسایل گازسوز
unaccommodated بدون وسایل راحتی
gasmen مکانیک وسایل گازسوز
utensil plug دو شاخه وسایل برقی
two pin plug دو شاخه وسایل برقی
twin plug دو شاخه وسایل برقی
fractures مو برداشتن قطعات و وسایل
stockage وسایل موجودی در انبار
servicae life عمر خدمتی وسایل
mounting سوار کردن وسایل
salvage group گروه بازیابی وسایل
incommunicado بدون وسایل ارتباط
trade something in <idiom> تعویض وسایل کهنه
provisions وسایل لازم توشه ها
incoming traffic جاده وسایل که می آیند
place setting وسایل میز غذاخوری
place settings وسایل میز غذاخوری
Other means of transport سایر وسایل نقلیه
sail locker انبار وسایل ملوانی
caddied حامل وسایل بازیگر
means are not a وسایل فراهم نیست
caddies حامل وسایل بازیگر
caddying حامل وسایل بازیگر
aid کمک وسایل کمکی
pararaft وسایل نجات چتربازی
communication مراوده وسایل ارتباطی
fractured مو برداشتن قطعات و وسایل
fracture مو برداشتن قطعات و وسایل
aiding کمک وسایل کمکی
on hand وسایل موجود درانبار
aided کمک وسایل کمکی
caddie حامل وسایل بازیگر
motorsports ورزشهای با وسایل موتوری
pool equipment وسایل پارک موتوری
mess gear وسایل نظافت نهارخوری
fracturing مو برداشتن قطعات و وسایل
penetration aids وسایل تولید نفوذ
individual reserves وسایل ذخیره انفرادی
materiel readiness امادگی رزمی وسایل
navigational aids وسایل کمک ناوبری
excess listing لیست وسایل انفرادی مازاد
personnel کارکنان یاخدمه وسایل جنگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com