Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 73 (5 milliseconds)
English
Persian
resist temptation
وسوسه نشدن
Other Matches
to show f.
تسلیم نشدن رام نشدن
temptation
وسوسه
temptations
وسوسه
tempter
وسوسه گر
tempting
وسوسه انگیز
tantalizing
وسوسه انگیز
tantalizingly
وسوسه انگیز
temptress
وسوسه آفرین
seductress
وسوسه آفرین
humorously
از روی وسوسه
baiter
تطمیع و وسوسه کننده
come-on
اشارهی وسوسه آمیز
come-ons
اشارهی وسوسه آمیز
suggestive
دلالت کننده وسوسه امیز
temptable
فریفته شدنی وسوسه پذیر
solicited
بیرون کشیدن وسوسه کردن
soliciting
بیرون کشیدن وسوسه کردن
solicits
بیرون کشیدن وسوسه کردن
solicit
بیرون کشیدن وسوسه کردن
put up to
<idiom>
وسوسه کردن کسی برای انجام چیزی
apprehensiveness
هراس وسوسه- زود فهمی سرعت انتقال
have half a mind
<idiom>
احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
vamp
بالبداهه گفتن و یا ساختن وسوسه و از راه بدرکردن
to miss fire
کامیاب نشدن
hold the line
<idiom>
تسلیم نشدن
to go wrong
موفق نشدن
to get out of the way
مانه نشدن
to miss plant
سبز نشدن
to put by
تسلیم نشدن
unsay
گفته نشدن
fall short (of one's expectations)
<idiom>
موفق نشدن
to keep up one's spirits
دلسرد نشدن
to fall through
موفق نشدن
excluding
شامل نشدن
disallows
قائل نشدن
disallowing
قائل نشدن
disallowed
قائل نشدن
disallow
قائل نشدن
keep one's head
دست پاچه نشدن
excludes
شامل نشدن یا جداشدن
to not be
[any]
the wiser
<idiom>
باز هم متوجه نشدن
to keep cold
دست پاچه نشدن
take off (time)
<idiom>
سرکار حاضر نشدن
exclusion
عمل شامل نشدن
to keep ones he
دست پاچه نشدن
keep cold
دست پاچه نشدن
exclude
شامل نشدن یا جداشدن
to keep ones hair on
دست پاچه نشدن
keep one's hair on
دست پاچه نشدن
to keep one's hair on
دست پاچه نشدن
underdraw
کشیده نشدن زه تا اخر
to collapse
موفق نشدن
[مذاکره یا فرضیه]
To stick to the main topic ( issue ).
از موضوع اصلی خارج نشدن
to meet with a repulse
پذیرفته نشدن پاسخ رد شنیدن
expostfacto
عطف به ماسبق نشدن قانون
blackout
پخش نشدن مسابقه ازتلویزیون
to f. in the pan
باوجودجوشش وکوشش موفق نشدن
blackouts
پخش نشدن مسابقه ازتلویزیون
to not be
[any]
the wiser
<idiom>
ملتفت نشدن
[با وجود نشانه ها و توضیحات]
throw up one's hands
<idiom>
توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
leakages
مقدارمالیاتی که به علت خرج نشدن درامد در کشور
impenitence
سر سختی زیاد در گناهکاری پشیمان نشدن از گناه
To keep one s distmce from some one .
از کسی فاصله گرفتن ( زیاد صمیمی نشدن )
leakage
مقدارمالیاتی که به علت خرج نشدن درامد در کشور
fail
عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
failed
عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fails
عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
ratchet effect
اثر چرخش دهنده مصرف بالا و استانداردبالای زندگی باسانی عوض نشدن
miss
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
lanolin
لانولین
[ماده چربی موجود در سطح الیاف پشم که در صورت شسته نشدن حالت انعطاف پذیری و درخشندگی به فرش های پشمی می بخشد.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com