English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 73 (2 milliseconds)
English Persian
resist temptation وسوسه نشدن
Other Matches
to show f. تسلیم نشدن رام نشدن
temptation وسوسه
temptations وسوسه
tempter وسوسه گر
tempting وسوسه انگیز
tantalizing وسوسه انگیز
tantalizingly وسوسه انگیز
temptress وسوسه آفرین
seductress وسوسه آفرین
humorously از روی وسوسه
baiter تطمیع و وسوسه کننده
come-on اشارهی وسوسه آمیز
come-ons اشارهی وسوسه آمیز
suggestive دلالت کننده وسوسه امیز
temptable فریفته شدنی وسوسه پذیر
solicited بیرون کشیدن وسوسه کردن
soliciting بیرون کشیدن وسوسه کردن
solicits بیرون کشیدن وسوسه کردن
solicit بیرون کشیدن وسوسه کردن
put up to <idiom> وسوسه کردن کسی برای انجام چیزی
apprehensiveness هراس وسوسه- زود فهمی سرعت انتقال
have half a mind <idiom> احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
vamp بالبداهه گفتن و یا ساختن وسوسه و از راه بدرکردن
to miss fire کامیاب نشدن
hold the line <idiom> تسلیم نشدن
to go wrong موفق نشدن
to get out of the way مانه نشدن
to miss plant سبز نشدن
to put by تسلیم نشدن
unsay گفته نشدن
fall short (of one's expectations) <idiom> موفق نشدن
to keep up one's spirits دلسرد نشدن
to fall through موفق نشدن
excluding شامل نشدن
disallows قائل نشدن
disallowing قائل نشدن
disallowed قائل نشدن
disallow قائل نشدن
keep one's head دست پاچه نشدن
excludes شامل نشدن یا جداشدن
to not be [any] the wiser <idiom> باز هم متوجه نشدن
to keep cold دست پاچه نشدن
take off (time) <idiom> سرکار حاضر نشدن
exclusion عمل شامل نشدن
to keep ones he دست پاچه نشدن
keep cold دست پاچه نشدن
exclude شامل نشدن یا جداشدن
to keep ones hair on دست پاچه نشدن
keep one's hair on دست پاچه نشدن
to keep one's hair on دست پاچه نشدن
underdraw کشیده نشدن زه تا اخر
to collapse موفق نشدن [مذاکره یا فرضیه]
To stick to the main topic ( issue ). از موضوع اصلی خارج نشدن
to meet with a repulse پذیرفته نشدن پاسخ رد شنیدن
expostfacto عطف به ماسبق نشدن قانون
blackout پخش نشدن مسابقه ازتلویزیون
to f. in the pan باوجودجوشش وکوشش موفق نشدن
blackouts پخش نشدن مسابقه ازتلویزیون
to not be [any] the wiser <idiom> ملتفت نشدن [با وجود نشانه ها و توضیحات]
throw up one's hands <idiom> توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
leakages مقدارمالیاتی که به علت خرج نشدن درامد در کشور
impenitence سر سختی زیاد در گناهکاری پشیمان نشدن از گناه
To keep one s distmce from some one . از کسی فاصله گرفتن ( زیاد صمیمی نشدن )
leakage مقدارمالیاتی که به علت خرج نشدن درامد در کشور
fail عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
failed عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fails عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
ratchet effect اثر چرخش دهنده مصرف بالا و استانداردبالای زندگی باسانی عوض نشدن
miss موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
lanolin لانولین [ماده چربی موجود در سطح الیاف پشم که در صورت شسته نشدن حالت انعطاف پذیری و درخشندگی به فرش های پشمی می بخشد.]
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com