Total search result: 203 (12 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
delayed action |
وسیله با عمل تاخیری تاخیری |
|
|
Search result with all words |
|
dormant |
وسیله تاخیری |
delay release sinker |
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری |
Other Matches |
|
delayed contact |
چاشنی با تماس تاخیری سیستم پیش تنظیم تاخیری |
delay line storage |
یک دستگاه ذخیره که شامل یک خط تاخیری و وسیلهای برای درج مجدد اطلاعات بدرون خط تاخیری میباشد |
dormant |
عامل تاخیری مین دریایی چاشنی تاخیری |
retardative |
تاخیری |
retardatory |
تاخیری |
dilatory |
تاخیری |
delay line |
خط تاخیری |
delaying action |
عملیات تاخیری |
delaying action |
عمل تاخیری |
fuze delay |
ماسوره تاخیری |
nickel celay line |
خط تاخیری نیکلی |
delayed action |
با ماسوره تاخیری |
delays |
عملیات تاخیری |
delaying |
عملیات تاخیری |
retarding effect |
اثر تاخیری |
delay action |
عمل تاخیری |
delay element |
عنصر تاخیری |
delay arming |
مکانیسم تاخیری |
time-lag fuse |
فیوز تاخیری |
delay fuze |
ماسوره تاخیری |
delay line register |
ثبات با خط تاخیری |
delay action voltage |
ولتاژ تاخیری |
delay position |
موضع تاخیری |
delay action fuse |
فیوز تاخیری |
delay action |
عملیات تاخیری |
delay distortion |
اعوجاج تاخیری |
delay |
عملیات تاخیری |
lagging current |
شدت تاخیری |
time delay relay |
رله تاخیری |
mercury delay line |
خط تاخیری جیوهای |
sonic delay line |
خط تاخیری صوتی |
delayed elastic response |
واکنش ارتجاعی تاخیری |
magnetic aftereffect |
اثر تاخیری مغناطیسی |
magnetic creeping |
اثر تاخیری مغناطیسی |
delay equalizer |
متعادل کننده تاخیری |
delay arming |
مسلح کننده تاخیری |
soluble washer |
ضامن تاخیری مین دریایی |
delay position |
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری |
sit on a lead |
بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد |
sit on the ball |
بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد |
delayed opening |
سیستم پرتاب چتر با باز شدن تاخیری سیستم تاخیر در بازشدن چتر |
chains |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
chain |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
sensor |
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده |
fet |
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت |
crawler |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
crawlers |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
asynchronous |
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند |
peripheral |
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی |
contention |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
looped |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
loops |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
contentions |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
loop |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
connectivity |
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات |
devices |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
built-in |
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است |
device |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
simulates |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
tie down |
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن |
daisy chain |
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر |
simulating |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
simulate |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
trainer |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
immersion proof |
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب |
trainers |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
daisy chain |
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت |
communication |
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود |
laser |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
lasers |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
plotter |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
plotters |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
output |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
outputs |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
device |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
devices |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
communication |
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت |
dual capable |
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد |
astigmatizer |
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب |
from pillar to post |
ازیک وسیله به وسیله دیگر |
handshake |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
handshakes |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
handshaking |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
interserviceable |
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی |
cycled |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
cycle |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
cycles |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
touches |
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله |
touch |
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله |
demand |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
demanded |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
demands |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
dangerous goods by road agreement |
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است |
phased |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
tranship |
نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری |
phases |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
phase |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
radar prediction |
بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار |
device |
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله |
antiwithdrawal device |
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره |
devices |
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله |
fast |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fasts |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fasted |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fastest |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
synchronous |
ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است |
concentrator |
وسیله ابتدایی شبکه که حاوی توپولوژی منط قی است و گره ها متصل اند ولی هر بازوی ستاره به عنوان حلقه فیریکی به وسیله ستاره وصل است |
transhipment |
انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر |
radar tracking |
تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار |
transhipment |
انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر |
tracked vehicle |
وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش |
interfaces |
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط |
interface |
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط |
chartering |
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی |
charter |
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی |
chartered |
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی |
charters |
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی |
radar locating |
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار |
search jammer |
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت |
input/output |
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود |
torsionmeter |
وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو |
corrector |
وسیله تصحیح کننده ماسوره وسیله تصحیح ماسوره |
devices |
وسیله |
resourc |
وسیله |
instrumentality |
وسیله |
bare handed |
بی وسیله |
by means of |
به وسیله |
shiftless |
بی وسیله |
appliances |
وسیله |
appliance |
وسیله |
factor |
وسیله |
per saltum |
بی وسیله |
make do |
وسیله |
R/W head |
وسیله |
factors |
وسیله |
instrumentally |
با وسیله |
whereby |
به وسیله ان |
timing device |
وسیله |
mediums |
وسیله |
medium |
وسیله |
instrument |
وسیله |
tool |
وسیله |
facility |
وسیله |
means |
وسیله |
inducements |
وسیله |
makeshift |
وسیله |
resource |
وسیله |
device |
وسیله |
utensil |
وسیله |
utensils |
وسیله |
inducement |
وسیله |
accessory |
وسیله یدکی |
thereby |
بدان وسیله |
recourse |
وسیله توسل |
hereby |
بدین وسیله |
transports |
وسیله نقلیه |
transporting |
وسیله نقلیه |
ends and means |
هدف و وسیله |
transported |
وسیله نقلیه |
escape mechanism |
وسیله فرار |
transport |
وسیله نقلیه |
ancillary equipment |
وسیله جانبی |
leverage |
وسیله نفوذ |
excitant |
وسیله القاء |
accessory |
وسیله جانبی |
desktrop accessory |
وسیله رومیزی |
appliances |
وسیله کاربندی |
appliances |
وسیله برقی |
input/output |
وسیله جانبی |
input |
وسیله ورودی |
facility |
امکان وسیله |
fillip |
وسیله تحریک |
instrumental variable |
متغیر وسیله |
instrumentalism |
وسیله گرایی |
fillips |
وسیله تحریک |
conveyances |
وسیله نقلیه |
media |
واسطه ها وسیله ها |
vibrators |
وسیله نوسان |
vibrators |
وسیله ارتعاش |
conveyance |
وسیله نقلیه |
vibrator |
وسیله نوسان |
vibrator |
وسیله ارتعاش |
scourge |
وسیله تنبیه |
inputted |
وسیله ورودی |
illuminator |
وسیله روشنایی |
ignitor |
وسیله انفجار |
cosmetics |
وسیله ارایش |
cosmetic |
وسیله ارایش |
appliance |
وسیله کاربندی |
device |
وسیله جانبی |
gudgeon |
وسیله تطمیع |
riches |
وسیله ثروتمندی |
instrument |
وسیله سند |
head cleaning device |
وسیله هد پاک کن |
items |
جنس وسیله |
item |
جنس وسیله |
hereto <adv.> |
بدین وسیله |
peripheral |
وسیله ورودی |
on this <adv.> |
بدین وسیله |
i/o |
وسیله جانبی |