Total search result: 203 (17 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
tape |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
taped |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
tapes |
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی |
|
|
Other Matches |
|
turning movement |
حرکت دورانی |
concentric running |
حرکت دورانی |
concentricity |
حرکت دورانی |
vertical envelopement |
حرکت دورانی قائم |
evolution |
چرخش حرکت دورانی |
concentricity test |
ازمایش حرکت دورانی |
mouses |
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن |
mouse |
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن |
relative |
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است |
rocked |
حرکت دورانی بال به دور بدنه |
rocks |
حرکت دورانی بال به دور بدنه |
rock |
حرکت دورانی بال به دور بدنه |
vortex flow |
جریان سیال با حرکت ترتیبی دورانی و انتقالی |
circulation |
حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه |
circulations |
حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه |
coffee grinders |
حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین |
expansion bearing |
تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود |
coffee grinder |
حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین |
scanner |
وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست |
scanners |
وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست |
differential ailerons |
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است |
crawlers |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
crawler |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
kelly |
قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید |
sculled |
حرکت قایق در اب به وسیله پارو |
sculls |
حرکت قایق در اب به وسیله پارو |
scull |
حرکت قایق در اب به وسیله پارو |
motors |
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده |
mounts |
شروع حرکت روی وسیله ژیمناستیک |
motored |
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده |
mount |
شروع حرکت روی وسیله ژیمناستیک |
motor- |
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده |
motor |
موتوری خودرویی وسیله به حرکت دراورنده |
wave |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
waved |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
waves |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
waving |
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه |
feinted |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feint |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feinting |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
feints |
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف |
mouses |
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید |
mouse |
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید |
route order |
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه |
rail borne vehicle |
وسیله نقلیهای که روی ریل حرکت میکند |
trackball |
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند |
cruise |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
cruised |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
cruises |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
cruising |
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی |
stroked |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
stroke |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
fish tailing |
حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت] |
strokes |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
stroking |
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا |
move off the ball |
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ |
paddle |
وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد |
paddles |
وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد |
paddled |
وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد |
paddling |
وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد |
golf car |
وسیله باطری دار برای حرکت دو بازیگر در زمین گلف |
transfers |
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت |
transferring |
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت |
counter clockwise |
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت |
compound motion |
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی |
transfer |
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت |
mechanical mouse |
وسیله چاپ که با حرکت دادن آن روی سطح صاف ایجاد میشود |
penning |
وسیله جانبی که قلم را روی کاغذ حرکت میدهد طبق یک ورودی |
pens |
وسیله جانبی که قلم را روی کاغذ حرکت میدهد طبق یک ورودی |
deflector |
صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت |
penned |
وسیله جانبی که قلم را روی کاغذ حرکت میدهد طبق یک ورودی |
pen |
وسیله جانبی که قلم را روی کاغذ حرکت میدهد طبق یک ورودی |
paddle |
وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد |
paddles |
وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد |
paddled |
وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد |
paddling |
وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد |
aberration |
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد |
dragged |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
drag |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
drags |
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه |
momentum |
سرعت حرکت شتاب حرکت |
technical escort |
پرسنل فنی متخصصی که همراه یک وسیله برای نصب یا اموزش یا کار انداختن ان حرکت می کنند |
polar motion |
وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی |
pointing device |
وسیله ورودی که محل نشانه گر را روی صفحه کنترل میکند طبق حرکت آن توسط کاربر |
angle of depression |
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله |
sag wagon |
وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند |
cluster mill |
فرزی که متشکل از دو نوردمتحرک کوچک که هر کدام ازانها به وسیله یک جفت نوردبزرگ حائل و به حرکت درمی اید |
skull |
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب |
skulls |
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب |
moving havens |
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی |
mouses |
وسیله ورودی کوچک دستی که روی سطح صاف حرکت میکند تا محل نشانه گر در صفحه را مشخص کند |
mouse |
وسیله ورودی کوچک دستی که روی سطح صاف حرکت میکند تا محل نشانه گر در صفحه را مشخص کند |
travelling overwatch |
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش |
node |
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت |
bounding overwatch |
حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور |
nodes |
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت |
quadrature encoding |
سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند |
stabile |
بدون حرکت بی حرکت |
spinning wheel |
چرخ ریسندگی [این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.] |
flatbed |
وسیلهای با شیشه مسط ح که کار هنری روی آن قرار می گیرد نوک اسکن زیر شیشه حرکت میکند و تصویر را به فایل گرافیکی تبدیل میکند |
aerodynamics |
مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا |
moment of momentum |
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت |
rate of march |
سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی |
angular momentum |
اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت |
cylinder |
1-گروه شیارها روی دیسک . 2-شیارها روی یک وسیله چند دیسکه که بدون حرکت نوک خواندن / نوشتن قابل دستیابی است |
cylinders |
1-گروه شیارها روی دیسک . 2-شیارها روی یک وسیله چند دیسکه که بدون حرکت نوک خواندن / نوشتن قابل دستیابی است |
convoy schedule |
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی |
raster |
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط |
roll in point |
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما |
hamilton's equations of motion |
معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت |
incremental computer |
وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود |
axle stub |
اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی |
power traverse |
مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت |
k day |
روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان |
convoy route |
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی |
move on |
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن |
line haul |
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری |
cores |
وسیله تبدیل اشعه به انرژی الکتریکی |
core |
وسیله تبدیل اشعه به انرژی الکتریکی |
loudspeaker |
وسیله الکترومغناطیسی که سیگنالهای الکتریکی را به صوتی تبدیل میکند |
traversed |
حرکت |
haviour |
حرکت |
traverse |
حرکت |
traveled |
حرکت |
scrolling |
حرکت |
ambulation |
حرکت |
gestured |
حرکت |
agoing |
در حرکت |
traverses |
حرکت |
stir |
حرکت |
frozen |
بی حرکت |
circulation |
حرکت |
circulations |
حرکت |
immobile |
بی حرکت |
motion |
حرکت |
traversing |
حرکت |
shifted |
حرکت |
stirred |
حرکت |
animation |
حرکت |
patted |
بی حرکت |
pats |
بی حرکت |
moved |
حرکت |
pat |
بی حرکت |
stirrings |
حرکت |
sedentary |
بی حرکت |
move |
حرکت |
movement |
حرکت |
running |
در حرکت |
animations |
حرکت |
locomotion |
حرکت |
gesture |
حرکت |
stirs |
حرکت |
maneuver |
حرکت |
otiose |
بی حرکت |
patting |
بی حرکت |
on the move |
در حرکت |
oi |
در حرکت |
moveless |
بی حرکت |
still |
بی حرکت |
stiller |
بی حرکت |
stillest |
بی حرکت |
gesturing |
حرکت |
stills |
بی حرکت |
moves |
حرکت |
progresses |
حرکت |
motions |
حرکت |
motionless |
بی حرکت |
afloat |
در حرکت |
agog |
در حرکت |
shifts |
حرکت |
shift |
حرکت |
demeanour |
حرکت |
demeanor |
حرکت |
behaviour |
حرکت |
travels |
حرکت |
stock-still |
بی حرکت |
vapid |
بی حرکت |
progressed |
حرکت |
progress |
حرکت |
hold still <idiom> |
بی حرکت |
square move |
حرکت |
departures |
حرکت |
departure |
حرکت |
progressing |
حرکت |
behaviuor |
حرکت |
behavior |
حرکت |
vowel point |
حرکت |
travel |
حرکت |
motioning |
حرکت |
stock still |
بی حرکت |
stirabout |
حرکت |
stationary |
بی حرکت |
as you were |
حرکت از نو |
statist |
بی حرکت |
geste |
حرکت |
motioned |
حرکت |
gest |
حرکت |
animal |
حس و حرکت |
inert |
بی حرکت |
animals |
حس و حرکت |