Total search result: 201 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
muniment |
وسیله دفاع لوازم |
|
|
Other Matches |
|
mountings |
لوازم نصب شده روی وسیله |
accessory |
لوازم یدکی لوازم اضافی |
protectionism |
دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید |
briefed |
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن |
briefest |
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن |
brief |
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن |
briefer |
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن |
samisch variation |
واریاسیون زمیش در دفاع هندی شاه در دفاع نیمزوهندی شطرنج |
russian defence |
دفاع پتروف نام قدیمی دفاع اسلاو |
schleman defence |
دفاع شلیمان در روی لوپز دفاع یانیش |
chain |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
chains |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
sensor |
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده |
fet |
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت |
defense |
دفاع وزارت دفاع |
one on one |
دفاع یارگری دفاع تک به تک |
self defense |
دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود |
crawler |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
crawlers |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
asynchronous |
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند |
contention |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
contentions |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
loop |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
loops |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
looped |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
peripheral |
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی |
furnishings |
لوازم |
fixing |
لوازم |
dixings |
لوازم |
serviced |
لوازم |
accessories |
لوازم |
fitting |
لوازم |
service |
لوازم |
fitments |
لوازم |
tackles |
لوازم |
fitment |
لوازم |
equipment |
لوازم |
fittings |
لوازم |
tackle |
لوازم |
tackled |
لوازم |
fixings |
لوازم |
tackling |
لوازم |
equipments |
لوازم |
estovers |
لوازم |
needments |
لوازم |
apparatus |
لوازم |
connectivity |
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات |
device |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
devices |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
built-in |
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است |
simulating |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
simulates |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
simulate |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
daisy chain |
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر |
tie down |
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن |
rigs |
لوازم لباس |
travelling outfit |
لوازم سفر |
throwing apparatus |
لوازم پرتاب |
rig |
لوازم لباس |
photographic accessories |
لوازم عکاسی |
hairstyling accessories |
لوازم آرایشمو |
firing accessories |
لوازم احتراق |
plumbing tools |
لوازم لولهکشیخانه |
tool tether |
لوازم مورداحتیاج |
kit |
بسته لوازم |
camping equipment |
لوازم مخصوصاردو |
rigged |
لوازم لباس |
accessories |
لوازم یدکی |
tackle |
لوازم کار |
kitchen stuff |
لوازم اشپزخانه |
kits |
بسته لوازم |
photography |
لوازم عکاسی |
illuminating fixture |
لوازم روشنایی |
paraphernalia |
اسباب لوازم |
gear |
اسباب لوازم |
geared |
اسباب لوازم |
stationery |
لوازم التحریر |
tackled |
لوازم کار |
maintenance materials |
لوازم تعمیرات |
tackles |
لوازم کار |
bedding |
لوازم تختواب |
tackling |
لوازم کار |
sanitary ware |
لوازم بهداشتی |
utensil |
لوازم اشپزخانه |
utensils |
لوازم اشپزخانه |
outfit |
لوازم فنی |
fire-irons |
لوازم بخاری |
fittings |
لوازم قایق |
fittings |
لوازم ثابت |
gears |
اسباب لوازم |
accessory |
لوازم یدکی |
accessory |
لوازم کمکی |
personal effects |
لوازم شخصی |
outfits |
لوازم فنی |
Home appliances |
لوازم خانگی |
accessory |
لوازم فرعی |
immersion proof |
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب |
trainer |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
trainers |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
daisy chain |
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت |
spare parts list |
فهرست لوازم یدکی |
stationers |
فروشنده لوازم التحریر |
drawing materials |
لوازم نقشه کشی |
spares stock |
موجودی لوازم یدکی |
stationer |
فروشنده لوازم التحریر |
dressing case |
جعبه لوازم ارایش |
drilling fixture |
لوازم مته کاری |
table ware |
لوازم میز یا سفره |
swimming things |
لوازم شنا [حمام] |
bathing things |
لوازم شنا [حمام] |
equipage |
اسباب و لوازم جنگی |
bathing gear |
لوازم شنا [حمام] |
tableware |
لوازم میز یا سفره |
desk accessory |
لوازم رومیزی یا روزمره |
fire irons |
لوازم پای بخاری |
duffle bag |
کیسه لوازم شخصی |
accessory box |
جعبه لوازم یدکی |
bathing clothes |
لوازم شنا [حمام] |
fixture |
لوازم نصب کردنی |
outfitters |
فروشنده لوازم شکار |
outfitter |
فروشنده لوازم شکار |
upholstery |
اثاثه یا لوازم داخلی |
accessory pouch |
کیسه کوچک لوازم |
motorcar accessories |
لوازم اضافی اتومبیل |
communication |
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود |
lasers |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
laser |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
plotters |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
plotter |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
sanitate |
دارای لوازم بهداشتی کردن |
duffle |
لوازم واثاثه قابل حمل |
toiletry |
لوازم ارایش اسباب توالت |
duffel |
لوازم واثاثه قابل حمل |
dinner set |
لوازم و فرف شام یا ناهار |
fixtures |
لوازم برقی و لوله کشی |
deadlined equipment |
لوازم و تجهیزات از کار افتاده |
outputs |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
output |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
manifest destiny |
لوازم قهری بسط وتوسعه نژادی |
pantries |
شربت خانه مخصوص لوازم سفره |
pantry |
شربت خانه مخصوص لوازم سفره |
stock in trade |
لوازم وابزار کار فوت وفن |
device |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
devices |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
bedclothes |
لوازم رختخواب مثل ملافه ولحاف و پتو |
tote road |
جاده مخصوص حمل لوازم وذخایر به محلی |
Personal effects are duty-free. |
لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است |
I expended all my capital on equipment. |
تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم |
communication |
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت |
astigmatizer |
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب |
dual capable |
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد |
from pillar to post |
ازیک وسیله به وسیله دیگر |
handshake |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
handshaking |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
handshakes |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
interserviceable |
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی |
tackling |
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن |
tackle |
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن |
tackled |
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن |
tackles |
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن |
cycle |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
cycled |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
cycles |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
demand |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
demanded |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
demands |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
touches |
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله |
touch |
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله |
dangerous goods by road agreement |
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است |
tranship |
نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری |
phases |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
phased |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
phase |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
accessory objects |
لوازم اضافی جهت زینت بخشیدن به بافت مثل مروارید و پولک و غیره |
antiwithdrawal device |
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره |
devices |
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله |
device |
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله |
radar prediction |
بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار |
fasted |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fasts |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fast |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
fastest |
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند |
synchronous |
ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است |
concentrator |
وسیله ابتدایی شبکه که حاوی توپولوژی منط قی است و گره ها متصل اند ولی هر بازوی ستاره به عنوان حلقه فیریکی به وسیله ستاره وصل است |
dropped |
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری |
dropping |
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری |
drops |
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری |
drop |
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری |
transhipment |
انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر |
tracked vehicle |
وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش |
radar tracking |
تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار |
transhipment |
انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر |
interfaces |
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط |
interface |
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط |
defence |
دفاع |
uncovered |
بی دفاع |
block |
دفاع |
defenses |
دفاع |
blocked |
دفاع |
defends |
دفاع |