Total search result: 201 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
limit gage |
وسیله سنجش تلرانس |
|
|
Other Matches |
|
meter |
وسیله سنجش |
meters |
وسیله سنجش |
rain gage |
وسیله سنجش میزان بارندگی |
ceilometer |
وسیله سنجش ارتفاع ابر |
measuring technique |
متد سنجش اسلوب سنجش فن سنجش فن اندازه گیری |
pyrometer |
وسیله سنجش درجه حرارت هوا در بالن |
tolerance |
تلرانس |
tolerances |
تلرانس |
size tolerance |
تلرانس اندازه |
limit indicator |
نشاندهنده تلرانس |
scalar |
توضیح دادنی بوسیله عددی بر روی ترازو قابل سنجش با ترازو سنجش مدرج |
ppi gauge |
معیار سنجش استاندارد بار معیار سنجش ابعاد استانداردبستههای پستی |
chains |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
chain |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
sensor |
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده |
fet |
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت |
crawlers |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
crawler |
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده |
asynchronous |
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند |
loops |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
looped |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
loop |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
contentions |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
contention |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
peripheral |
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی |
connectivity |
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات |
devices |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
device |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
built-in |
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است |
simulating |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
simulates |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
simulate |
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها |
tie down |
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن |
daisy chain |
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر |
trainer |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
immersion proof |
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب |
trainers |
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی |
daisy chain |
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت |
communication |
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود |
lasers |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
laser |
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند |
plotter |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
plotters |
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده |
output |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
outputs |
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی |
devices |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
device |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
pondering |
سنجش |
assessments |
سنجش |
measure |
سنجش |
evalution |
سنجش |
assessment |
سنجش |
appraisals |
سنجش |
poneration |
سنجش |
measurment |
سنجش |
degress of comparison |
سنجش |
pondered |
سنجش |
assay |
سنجش |
ponders |
سنجش |
assays |
سنجش |
g |
سنجش |
ponderingly |
با سنجش |
ponderation |
سنجش |
ponder |
سنجش |
scaling |
سنجش |
scalar |
سنجش |
measurements |
سنجش |
deliberation |
سنجش |
evaluations |
سنجش |
measurement |
سنجش |
deliberations |
سنجش |
evaluation |
سنجش |
appraisal |
سنجش |
communication |
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت |
astigmatizer |
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب |
dual capable |
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد |
from pillar to post |
ازیک وسیله به وسیله دیگر |
measuring point |
نقطه سنجش |
measuring diaphragm |
ممبران سنجش |
depth measurement |
سنجش گودی |
ponderability |
سنجش پذیری |
measuring cable |
کابل سنجش |
measuring diaphragm |
دیافراگم سنجش |
datum line |
خط مبنای سنجش |
measuring current |
جریان سنجش |
measuring circuit |
مدار سنجش |
measuring coil |
بوبین سنجش |
ponderable |
قابل سنجش |
delib erator |
سنجش کننده |
surveyor's chain |
زنچیر سنجش |
ratings |
سنجش توان |
comparative measurement |
سنجش قیاسی |
market appraisal |
سنجش بازار |
measuring junction |
محل سنجش |
measuring junction |
نقطه سنجش |
measuring generator |
مولد سنجش |
rating |
سنجش توان |
measuring period |
مدت سنجش |
measuring period |
دوره سنجش |
sociometry |
سنجش افکاراجتماعی |
measuring frequency |
فرکانس سنجش |
emergency measure |
سنجش اضطراری |
measuring error |
خطای سنجش |
clocked |
با سنجش زمان |
measuring method |
اسلوب سنجش |
comparative measurement |
سنجش مقایسهای |
voltage measuring |
سنجش ولتاژ |
comparisons |
تطبیق سنجش |
pulmometry |
سنجش گنجایش شش |
incommensurable |
سنجش ناپذیر |
measuring voltage |
فشار سنجش |
indirect measurement |
سنجش غیرمستقیم |
volumetric analysis |
سنجش حجمی |
measurable |
سنجش پذیر |
biometrics |
زیست سنجش |
measuring technique |
روش سنجش |
measuring technique |
تکنیک سنجش |
measuring thermocouple |
ترموکوپل سنجش |
measuring thermocouple |
عنصرحرارتی سنجش |
measuring transductor |
ترانسدوکتور سنجش |
voltage measuring |
سنجش فشارالکتریکی |
measuring unit |
عضو سنجش |
precision measurment |
سنجش دقیق |
high accuracy measurement |
سنجش دقیق |
comparison |
تطبیق سنجش |
colorimetry |
سنجش رنگ |
measuring unit |
واحد سنجش |
measuring system |
سیستم سنجش |
measuring switch |
کلید سنجش |
graduated steel straight edge |
شینه سنجش |
method of measurment |
روش سنجش |
metage |
حق سنجش قپانداری |
measuring relay |
رله سنجش |
measuring rectifier |
یکسوکننده سنجش |
measuring range |
ناحیه ی سنجش |
measuring range |
حیطه سنجش |
measuring position |
محل سنجش |
font metric |
سنجش فونت |
measuring sensitivity |
حساسیت سنجش |
assay |
ازمایش سنجش |
frequency measurement |
سنجش فرکانس |
assays |
ازمایش سنجش |
measurment |
سنجش اندازه |
accuracy to gage |
دقت سنجش |
handshakes |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
handshaking |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
handshake |
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است . |
interserviceable |
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی |
cycle |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
cycled |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
cycles |
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود |
measuring thermocouple |
زوج فلزحرارتی سنجش |
measure |
مقایسه کردن سنجش |
photomrtry |
سنجش شدت روشنایی |
thermal resolution |
حداقل سنجش حرارت |
mile |
مقیاس سنجش مسافت |
calipers |
پرگار برای سنجش |
milage |
سنجش برحسب میل |
aerometry |
سنجش غلظت هوا |
instrumentation |
کاربرد وسائل سنجش |
imponderability |
عدم قابلیت سنجش |
miles |
مقیاس سنجش مسافت |
optical measuring system |
سیستم سنجش نوری |
mileage |
سنجش برحسب میل |
coductivity cell |
پیل سنجش رسانندگی |
assays |
عیار گرفتن سنجش |
assay |
عیار گرفتن سنجش |
clocked input |
ورودی با سنجش زمان |
clocked flip flop |
الاکلنگ با سنجش زمان |
scruple |
واحد سنجش چیزجزئی |
tangible benefits |
سودهای قابل سنجش |
means test |
سنجش استطاعت مالی |
means tests |
سنجش استطاعت مالی |
bel |
یگان سنجش صوت |
pixing the coin |
سنجش عیار سکه |
the estimative faculty |
قوه سنجش یا براورد |
acre |
برای سنجش زمین |
acres |
برای سنجش زمین |
insulation measurement |
سنجش و ازمایش ایزولاسیون |
barometry |
سنجش فشار هوا |
quantifiable |
قابل سنجش یا تعیین |
eudiometry |
سنجش اکسیژن هوا |
perimetry |
سنجش میدان دید |
pulmometer |
الت سنجش گنجایش شش |
precision measuring equipment |
تجهیزات سنجش دقیق |
dangerous goods by road agreement |
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است |
touches |
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله |
touch |
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله |
demands |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
demanded |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
demand |
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد |
phased |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
phases |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
tranship |
نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری |
phase |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
transit compass |
الت سنجش گوشههای افقی |
pyrometer |
الت سنجش گرمای زیاد |
piezometer |
دستگاه سنجش شدت انفجار |
vinometer |
الت سنجش الکل شراب |
ergograph |
دستگاه سنجش قدرت کارعضلانی |