English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
English Persian
reverse وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
reversed وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
reverses وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
reversing وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
Other Matches
polarities وضعیتی که ترمینالهای مثبت و منفی مختل شوند
polarity وضعیتی که ترمینالهای مثبت و منفی مختل شوند
The pros and cons ( of something ) . جنبه های موافق ومخالف ( مثبت ومنفی )
charge neutrality تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
positive قطب مثبت باطری الکتریسیته مثبت اری یا تصدیق می کنم
pin قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pinned قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pinning قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
microprocessor قط عات واحد پردازش مرکزی روی یک قطعه مجتمع مجزا که در صورت ترکیب با حافظه و قط عات ورودی /خروجی یک ریزکامپیوتر می سازد
microprocessors قط عات واحد پردازش مرکزی روی یک قطعه مجتمع مجزا که در صورت ترکیب با حافظه و قط عات ورودی /خروجی یک ریزکامپیوتر می سازد
segmentation تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
colony گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
On that side . درآن طرف
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
anti- ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
Simultaneously. In a jiffy. درآن واحد ( فورا")
positive externalities صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
communications terminal ترمینالهای ارتباطی
generator terminal ترمینالهای ژنراتور
battery clamp ترمینالهای باطری
input pair of terminals زوج ترمینالهای اولیه
harmonic motion اهنگ مرکبی که از ترکیب چند موج صوتی ساده تر ترکیب شده باشد
mixed ability کلاسی که درآن شاگردان سطح علمی وتوانائی متفاوتی دارند
round robin (meeting or discussion) <idiom> جلسهای که درآن شخص ازیک گروه شرکت کرده باشد
isomerous جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
isomer جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
water terminal ترمینالهای ابی اسکلههای کنار دریا
He has a negative attitude towards every thing . to oppose everything . اصلا" توی دهنش نه است ( بد بین ومنفی است )
lobation قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
replacing دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل
replaces دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل
replaced دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل
replace دستوری به کامپیوتربرای یافتن یک داده مشخص وقرار دادن چیزدیگری درآن محل
cad استفاده از کامپیوتر و ترمینالهای گرافیکی برای کمک به طراح درکارش
cads استفاده از کامپیوتر و ترمینالهای گرافیکی برای کمک به طراح درکارش
companion part لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
central ترمینالی که ارتباط بین کامپیوتر مرکز و ترمینالهای راه دور را برقرار میکند
databases بازیابی و بهنگام سازی محاورهای رکوردهای پایگاه داده با استفاده از ترمینالهای line-on
database بازیابی و بهنگام سازی محاورهای رکوردهای پایگاه داده با استفاده از ترمینالهای line-on
compositions ترکیب یکان ترکیب رزمی
composition ترکیب یکان ترکیب رزمی
automatic terminal information service ارسال مداوم اطلاعات غیرکنترلی ثبت شده در مناطق ترمینالهای دذارای ترافیک سنگین
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
symmetric difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
wide area network شبکهای که ترمینالهای مختلف آن دور هستند و از طریق رادیو , ماهواره و کابل بهم وصل اند
except تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
fasts قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fastest قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fast قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasted قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
positional parameter پارامتر وضعیتی
V format ساختار داده که درآن دکوردهای با طول مختلف ذخیره شده اند با یک مشخصات ابتدایی که طول آنها را نوشته است
to rehash something وضعیتی را بازدید کردن
toggle switch سویچ چند وضعیتی
to get into توی [وضعیتی] افتادن
to revisit the situation وضعیتی را بازدید کردن
to fall into توی [وضعیتی] افتادن
to be in a pickle <idiom> در وضعیتی دشوار بودن
segments قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
segment قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
electronic cottage مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
tandem وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
tandems وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
to languish پژولیدن [به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
stating وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
states وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state- وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
stated وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
databases مجموعه پیچیده از فایل ها یا دادههای ذخیره شده به صورت ساخت یافته در یک حافظه بزرگ که توسط یک یا چند کاربر در ترمینالهای مختلف قابل دستیابی است
database مجموعه پیچیده از فایل ها یا دادههای ذخیره شده به صورت ساخت یافته در یک حافظه بزرگ که توسط یک یا چند کاربر در ترمینالهای مختلف قابل دستیابی است
to languish فاسد شدن [به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
to languish هرز رفتن [به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
toggle سویچ چند وضعیتی تغییر وضع دادن
toggles سویچ چند وضعیتی تغییر وضع دادن
lock up وضعیتی که در ان امکان انجام عمل دیگری نمیباشد
to languish ضایع شدن [به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند]
segments قطعه قطعه کردن
sectional قطعه قطعه بخشی
fragmenting قطعه قطعه کردن
fritter قطعه قطعه کردن
fragmentation قطعه قطعه شدن
fragments قطعه قطعه کردن
mainland قطعه اصلی قطعه
fritters قطعه قطعه کردن
fragment قطعه قطعه کردن
segment قطعه قطعه کردن
to handle something چیزی را تحت کنترل آوردن [وضعیتی یا گروهی از مردم]
spillage وضعیتی که داده بسیاری پردازش شوند و در بافر جا نشوند
spillages وضعیتی که داده بسیاری پردازش شوند و در بافر جا نشوند
poss مثبت
positive مثبت
justificatory مثبت
affirmatory مثبت
assertive مثبت
affirmative مثبت
declaratory مثبت
condition وضعیتی که پس از اعمال چندین خطا روی داده انجام میشود
double coincidence of wants نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد
congestion وضعیتی که در آن نیازهای ارتباطی یا فرآیند ها بیشتر از توانایی مستقیم باشد
positive element سازه مثبت
positive pole قطب مثبت
positive potential پتانسیل مثبت
positive reinforcement تقویت مثبت
yea رای مثبت
active balance مانده مثبت
anode الکترود مثبت
positivism مثبت گرایی
affirmative عبارت مثبت
affirmative اظهار مثبت
positive plate صفحه مثبت
positive modulation تحمیل مثبت
positive lead سیم مثبت
positive wire سیم مثبت
positive correlation همبستگی مثبت
aye رای مثبت
pro- جنبه مثبت
positive feedback بازخورد مثبت
plus افزودن به مثبت
anodes قطب مثبت
positive economics اقتصاد مثبت
positive electricity الکتریسیته مثبت
positive electricity برق مثبت
anode قطب مثبت
positive feedback واخوراند مثبت
anodes الکترود مثبت
positive conductor سیم مثبت
positive modulation پخش مثبت
active balance موازنه مثبت
cation یون مثبت
false positive مثبت کاذب
zincoid قطب مثبت
positive logic منطق مثبت
pro جنبه مثبت
positive acceleration شتاب مثبت
positive brush زغال مثبت
positive glow شعله مثبت
positive charge بار مثبت
positive column ستون مثبت
positive electrode الکترد مثبت
positivity مثبت بودن
nonposetive غیر مثبت
positive transference انتقال مثبت
hot-wires سیم مثبت
if so در صورت مثبت
positive transmission پخش مثبت
an a answer پاسخ مثبت
positive balance مانده مثبت
positively skewed چوله مثبت
assertion افهار مثبت
affirmatively بطور مثبت
hot-wiring سیم مثبت
posivite ray پرتو مثبت
positive transfer انتقال مثبت
positive slope شیب مثبت
positive sign علامت مثبت
positive side بخش مثبت
positive film فیلم مثبت
hot-wired سیم مثبت
hot wire سیم مثبت
positive relation رابطه مثبت
hot-wire سیم مثبت
positive skewness چولگی مثبت
positron ذره کوچک مثبت
look at the world through rose-colored glasses <idiom> خیلی مثبت بودن
anode قطب مثبت باطری
take down <idiom> مثبت وضبط صحبتها
positive cotton effect پدیده مثبت کاتن
positive integer عدد صحیح مثبت
cardinals عدد صحیح مثبت
cardinal عدد صحیح مثبت
averment افهار قطعی یا مثبت
positive feeder سیم تغذیه مثبت
positively محققا" بطور مثبت
positive definite matrix ماتریس همیشه مثبت
to answer in the a پاسخ مثبت دادن
crater in positive carbon گودی کربن مثبت
positive terminal قطب مدار مثبت
positive post قطب مدار مثبت
yea بلکه رای مثبت
factorial حاصلضرب اعدادصحیح مثبت
anodes قطب مثبت باطری
positive skewness عدم تقارن مثبت
yea-sayer گوینده [رای] مثبت
to yet had it طرف مثبت اکثریت را دارند
anodes ترمینال الکتریکی مثبت یک وسیله
amphoteric دارای برق مثبت و منفی
positive integer عدد صحیح مثبت [ریاضی]
hydrogen ion یون +H با بار الکتریکی مثبت
anode ترمینال الکتریکی مثبت یک وسیله
polar دارای الکتریسیته مثبت و منفی
anodize بصورت قطب مثبت در اوردن
steady state مدار یا وسیله یا برنامهای که در وضعیتی می ماند که هیچ عملی انجام نمیدهد ولی ورودی می پذیرد و..
anode glow شعله مثبت فضای روشن اند
array می باشند
arrays می باشند
the like of you باشند
unipolar سیگنالی که فقط از سط وح ولتاژ مثبت استفاده میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com