| Total search result: 201 (4 milliseconds) |
|
|
|
| English |
Persian |
| lock up |
وضعیتی که در ان امکان انجام عمل دیگری نمیباشد |
|
|
|
|
| Other Matches |
|
| What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed |
چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟ |
| qui facit per alium facit perse |
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است |
| limit state |
حالت خاص یک ساختمان که دیگر وفیفه خودرا انجام نمیدهد و یا شرایطی که برای ان طرح شده است جایز نمیباشد |
| condition |
وضعیتی که پس از اعمال چندین خطا روی داده انجام میشود |
| overflows |
وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند |
| overflow |
وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند |
| overflowed |
وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند |
| steady state |
مدار یا وسیله یا برنامهای که در وضعیتی می ماند که هیچ عملی انجام نمیدهد ولی ورودی می پذیرد و.. |
| pareto optimality |
حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری |
| nsfnet |
یک شبکه گسترده تهیه شده توسط دفتر محاسبات علمی پیشرفته در موسسه ملی علوم برای انجام عملیات غیرنظامی طراحی وزارت دفاع طراحی شد که بخاطردلایل امنیتی در دسترس عمومی نمیباشد |
| interface |
نرم افزاری که به برنامه ها و داده یک سیستم امکان اجرا در دیگری را میدهد |
| interfaces |
نرم افزاری که به برنامه ها و داده یک سیستم امکان اجرا در دیگری را میدهد |
| capability study |
مطالعه امکان انجام کار |
| would just as soon <idiom> |
توجیح انجام یک چیزدر مقابل دیگری |
| multiplied |
انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری |
| multiplying |
انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری |
| multiplies |
انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری |
| multiply |
انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری |
| farm out <idiom> |
شخص دیگری برای انجام کار |
| vga |
آداپتور نمایش VGA که به وسیله دیگری امکان دستیابی به اطلاعات و سیگنالهای زمانی آنرا میدهد |
| linking |
طرحی که به شما امکان درج داده از یک برنامه کاربردی به دیگری می دهید با کمک تابع OCE |
| script |
که به کاربر امکان انجام خودکار برنامه میدهد |
| emulating <adj.> <pres-p.> |
[رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن] |
| mimicking <adj.> <pres-p.> |
[رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن] |
| pantomiming <adj.> <pres-p.> |
[رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن] |
| emulating |
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن |
| emulates |
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن |
| emulated |
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن |
| emulate |
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن |
| NetBIOS |
که به برنامههای کاربردی امکان انجام عملیات ابتدایی روی شبکه میدهد. |
personal assistant |
فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد |
| fragmentation |
امکان نرم افزاری که عمل یکپارچه سازی دیسک سخت را انجام میدهد |
| play into someone's hands <idiom> |
(به کسی یاری وکمک رساندن)انجام کاری که به شخص دیگری سود برساند |
| modals |
1-مربوط به حالتها. 2-در ویندوز پنجرهای که نمایش داده می شوند و به کاربر امکان انجام کاری خارج از آن را نمیدهد |
| modal |
1-مربوط به حالتها. 2-در ویندوز پنجرهای که نمایش داده می شوند و به کاربر امکان انجام کاری خارج از آن را نمیدهد |
| objects |
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود |
| gateway |
1-وسیلهای که دو شبکه غیرمشابه را به هم وصل میکند. 2-وسیله ترجمه پروتکل نرم افزار که به کاربران امکان کار با یک شبکه و دستیابی به دیگری را میدهد |
| objecting |
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود |
| objected |
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود |
| gateways |
1-وسیلهای که دو شبکه غیرمشابه را به هم وصل میکند. 2-وسیله ترجمه پروتکل نرم افزار که به کاربران امکان کار با یک شبکه و دستیابی به دیگری را میدهد |
| direct objects |
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود |
| indirect objects |
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود |
| object |
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود |
reach out with an olive branch <idiom> |
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.] |
reach out with an olive branch |
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.] |
| prints |
چاپ خودکار تعدادی متن مختلف در صف با سرعت طبیعی چاپگر وقتی کامپیوتر کار دیگری انجام میدهد |
| printed |
چاپ خودکار تعدادی متن مختلف در صف با سرعت طبیعی چاپگر وقتی کامپیوتر کار دیگری انجام میدهد |
| print |
چاپ خودکار تعدادی متن مختلف در صف با سرعت طبیعی چاپگر وقتی کامپیوتر کار دیگری انجام میدهد |
| go to sleep |
اصطلاحی برای توقف کامیپوتریا عدم امکان انجام عملی توسط کامپیوتر به دلیل گرفتار شدن در یک حلقه نامحدود |
| outdoes |
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن |
| outdoing |
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن |
| outdo |
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن |
| search and replace |
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند |
| interlocks |
رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود |
| interlock |
رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود |
interlocking |
رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود |
| interlocked |
رسانه امنیتی که بخشی از ورودی است و به کلمه رمز نیاز دارد تا وسیله کار دیگری انجام دهد تا کار جاری تمام شود |
| open indent |
سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد |
| chop |
کنار گذاشتن دادهای که موردنیاز نمیباشد |
| fixed costs |
هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد |
| chopped |
کنار گذاشتن دادهای که موردنیاز نمیباشد |
| piracy |
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره |
| edlin |
در DOS-MS امکان سیستمی که به کاربر امکان می ددهد تغییرات را خط به خط در هر لحظه بر فایل اعمال کند |
| frozen assets |
دارائی که بعلت ادعای فرد یا افرادی قابل فروش نمیباشد |
| scheduler |
امکان نرم افزاری که به کاربر امکان مدیریت جلسات , قرار ملاقاتها یا استفاده از منابع میدهد. |
| subrogate |
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن |
| free issue system |
سیستم انبارداری که در ان جهت گرفتن کالا نیاز به برگ درخواست نمیباشد |
| letters |
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا.. |
| letter |
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا.. |
| recode |
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند |
| to pass one's word for another |
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن |
| piracy |
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer |
| universal time |
زمان که به گردش زمین بستگی داشته باشد و لذا بطورمطلق یکسان نمیباشد |
| retorsion |
عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است |
| hit on the fly printer |
چاپگری که در ان کاغذ و یامکانیزم چاپ در حالت ثابتی هستند به نحوی که شروع وتوقفی مورد نیاز نمیباشد |
| trusted |
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد |
| trusts |
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد |
| trust |
تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد |
| military testament |
وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست |
| Winsock |
امکان نرم افزاری برای کنترل مودم هنگام اتصال به اینترنت تحت DOS-MS یا ویندوز که به کامپیوتر امکان ارتباط تحت پروتکل TCP/IP میدهد |
| Windows Explorer |
امکان نرم افزاری در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده پرونده ها و فایل ها روی دیسک سخت فلاپی دیسک , ROM-CD , و هر درایو اشتراکی شبکه را میدهد |
| positional parameter |
پارامتر وضعیتی |
| toggle switch |
سویچ چند وضعیتی |
| to be in a pickle <idiom> |
در وضعیتی دشوار بودن |
| to rehash something |
وضعیتی را بازدید کردن |
| to fall into |
توی [وضعیتی] افتادن |
| to get into |
توی [وضعیتی] افتادن |
| to revisit the situation |
وضعیتی را بازدید کردن |
| errors and omissions expected |
باستثنای اشتباهات وچیزهایکه از قلم افتاده این عبارت روی صورت حسابهانوشته میشود و یعنی مسئولیت اشتباهات بعهده شرکت نمیباشد |
| tandem |
وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند |
| to languish |
پژولیدن [به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند] |
| tandems |
وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند |
| stated |
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد |
| stating |
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد |
| states |
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد |
| state- |
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد |
| state |
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد |
| fail |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن |
| fails |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن |
| failed |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن |
| like a duck takes the water [Idiom] |
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند |
| automating |
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند |
| automates |
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند |
| automate |
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند |
| automated |
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند |
| toggles |
سویچ چند وضعیتی تغییر وضع دادن |
| toggle |
سویچ چند وضعیتی تغییر وضع دادن |
| polarities |
وضعیتی که ترمینالهای مثبت و منفی مختل شوند |
| polarity |
وضعیتی که ترمینالهای مثبت و منفی مختل شوند |
| to languish |
فاسد شدن [به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند] |
| to languish |
هرز رفتن [به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند] |
| to languish |
ضایع شدن [به خاطر جایی یا وضعیتی ناخوشایند] |
| window |
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری |
| failures |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود |
| failure |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود |
| to handle something |
چیزی را تحت کنترل آوردن [وضعیتی یا گروهی از مردم] |
| spillage |
وضعیتی که داده بسیاری پردازش شوند و در بافر جا نشوند |
| spillages |
وضعیتی که داده بسیاری پردازش شوند و در بافر جا نشوند |
| double coincidence of wants |
نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد |
| congestion |
وضعیتی که در آن نیازهای ارتباطی یا فرآیند ها بیشتر از توانایی مستقیم باشد |
| gurantee |
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند |
| robots |
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود |
| robot |
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود |
| countersignature |
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری |
| fire capabilities |
چارت امکان تیر توپخانه نمودار امکان تیر یکانهای توپخانه |
| reversing |
وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند |
| reverses |
وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند |
| reversed |
وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند |
| reverse |
وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند |
| scratch one's back <idiom> |
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد |
| contentions |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
| contention |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
| upward compatible |
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت |
| thrashing |
وضعیتی دریک سیستم عملکرد چند برنامهای که کامپیوتر باید بجای اجرای برنامه ها وقت بیشتری را صرف صفحه بندی کند |
| deep stall |
وضعیتی در هواپیماهای دارای دم تی شکل که افزایش ناگهانی زاویه حمله سبب عدم توانایی سطوح افقی برای کنترل وضعیت طولی هواپیمامیگردد |
| resonances |
وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود |
| resonance |
وضعیتی که در آن فرکانس اعمال شده به بدنه معادل فرکانس طبیعی آن باشد , که باعث نوسان بسیار شدید شود |
| failed |
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد |
| fails |
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد |
| fail |
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد |
| retention money |
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود |
| query |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
| querying |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
| queries |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
| queried |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
| halts |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
| halt |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
| halted |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
| continue |
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید |
| continues |
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید |
| possibilities |
امکان |
| possible |
امکان |
| posses |
امکان |
| posse |
امکان |
| eventuality |
امکان |
| eventualities |
امکان |
| possibility |
امکان |
| feasibility |
امکان |
| pareto criterion |
ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید |
| contrivable <adj.> |
امکان پذیر |
| viability |
امکان عملی |
| if possible |
در صورت امکان |
| conceivable |
امکان پذیر |
| facility |
امکان وسیله |
| achievable <adj.> |
امکان پذیر |
| financial feasibility |
امکان مالی |
| feasibilty |
امکان پذیری |
| optimum |
بهترین امکان |
| feasibility |
امکان اجرا |
| makable [spv. makeable] <adj.> |
امکان پذیر |
| doable <adj.> |
امکان پذیر |
| feasible <adj.> |
امکان پذیر |
| manageable <adj.> |
امکان پذیر |
| makable <adj.> |
امکان پذیر |
| feasible |
امکان عملی |
| can |
امکان داشتن |
| conceivability |
امکان پذیری |
| may |
امکان داشتن |
| damping power |
امکان استهلاک |
| visibility |
امکان دید |
| impossibility |
امکان ناپذیری |
| asap |
به محض امکان |
| makeable <adj.> |
امکان پذیر |
| possible [doable, feasible] <adj.> |
امکان پذیر |
| practicable <adj.> |
امکان پذیر |
| canning |
امکان داشتن |
| defensibility |
امکان مدافعه |
| cans |
امکان داشتن |
| executable <adj.> |
امکان پذیر |
| workable <adj.> |
امکان پذیر |
| credit line |
حد امکان خریدنسیه |
| feasibility study |
امکان سنجی |
| mission , oriented |
لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت |
| another |
دیگری |
| thirds |
به دیگری |
| third |
به دیگری |
| tother |
دیگری |
| t' other |
دیگری |
| at the earliest p moment |
در نخستین وهله امکان |
| to throw open the door to |
امکان پذیر کردن |