English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
readiness condition وضعیت اماده باش
Search result with all words
readiness condition وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
state of alert وضعیت اماده باش یکان
Other Matches
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ground readiness اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
supercritical حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
inverse تغییر وضعیت منط قی یک سیگنال یا وسیله به وضعیت مخالف آن
serviceability criteria وضعیت امادگی تجهیزات وضعیت قابلیت استفاده ازوسایل
hartley بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
active status وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
raced وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
races وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
race وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
on guard اماده توپگیری اماده برای توگیری
statement of service خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت
flag یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flying status وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
flags یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
transparent مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparently مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
holding position وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
devices یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
ramp alert اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
winterize اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
warning order دستور اماده باش اعلام اماده باش
laager هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
alert force نیروهای اماده باش نیروهای اماده
defense readiness condition وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
eagle flight نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
air alert warning اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
in form اماده
supplied اماده
readies اماده
setting up اماده
supply اماده
lief اماده
sets اماده
supplying اماده
ready اماده
set اماده
in full fig اماده
in gear اماده
minded اماده
susceptible اماده
in kelter اماده
stock اماده
stocked اماده
handier اماده
in the saddle اماده
handiest اماده
handy اماده
in store اماده
readied اماده
ready-made اماده
prompt اماده
ready made اماده
accoutrements اماده
provided اماده
yare اماده
yoi اماده
fresh اماده
fresh- اماده
freshest اماده
abler اماده
ablest اماده
prompted اماده
accoutred اماده
prompts اماده
equipped اماده
readying اماده
rig اماده شدن
presents موجود اماده
drafted اماده کردن
present موجود اماده
drafts اماده کردن
he is ready at excuses اماده است
apt متمایل اماده
preparing اماده کردن
presenting موجود اماده
prepares اماده کردن
giglot دخترسبک که اماده
giglet دخترسبک که اماده
rigged اماده شدن
rigs اماده شدن
in gear اماده حرکت
sets اماده کردن
night boat قایق اماده
provides اماده کردن
set اماده کردن
provide اماده کردن
mission ready اماده پرواز
finest بسیار اماده
setting up اماده کردن
presented موجود اماده
indispose اماده ساختن
insusceptible غیر اماده
johnny on the sopt حاضر و اماده
kelter انتظام اماده
accommodated اماده کردن
accommodates اماده کردن
make ready اماده کردن
fined بسیار اماده
ready اماده کردن
bellicose اماده بجنگ
obliging اماده خدمت
at call اماده فرمان
at or within call اماده فرمان
warlike اماده جنگ
preparatory اماده کننده
battailous اماده جنگ
alerted اماده باش
alert اماده باش
aforehand اماده راحت
action mission ship ناو اماده
acoutre اماده جنگ
accoutered اماده جنگ
readies اماده کردن
readying اماده کردن
acceptancy اماده قبول
readied اماده کردن
belay اماده کردن
coaches اماده ساز
alerts اماده باش
detonative اماده انفجار
harnessed اماده کردن
harness اماده کردن
malcontents اماده شورش
malcontent اماده شورش
fledge اماده پروازکردن
coaching اماده سازی
get ready اماده کردن
coach اماده ساز
coached اماده ساز
bound : اماده رفتن
combat available اماده به رزم
combat available اماده به پرواز
beforehand قبلا اماده
combat ready اماده به رزم
taut اماده کار
confect اماده کردن
prepare اماده کردن
unlimber اماده کردن
primes اماده کردن
seaworthy اماده دریا
ripely بطور اماده
ready use اماده مصرف
ready to die اماده مردن
ready service اماده به کار
ready mixed concrete بتن اماده
ready for use اماده مصرف
ready for operation اماده کار
ready for duty اماده خدمت
ready for duty اماده کار
prompt to go اماده رفتن
snug اماده ومجهز
supplying اماده کردن
supply اماده کردن
supplied اماده کردن
transit mixed concrete بتن اماده
to string up اماده کردن
to pickle a rod for اماده کردن
to gird up one's loins اماده کارشدن
to buckle oneself اماده شدن
to bargain for منتظریا اماده
to a. the ball اماده انداختن
harnessing اماده کردن
prime اماده کردن
primed اماده کردن
preparation اماده سازی
preparation اماده کردن
preparations اماده سازی
fine بسیار اماده
preparations اماده کردن
on tap اماده کشیدن
draft اماده کردن
pre treatment اماده کردن
quality وضعیت
attack conditon , bravo وضعیت تک
estate وضعیت
estates وضعیت
stating وضعیت
states وضعیت
stated وضعیت
state- وضعیت
state وضعیت
phased وضعیت
condition وضعیت
status وضعیت
attack condition , alfa وضعیت تک
position وضعیت
qualities وضعیت
positioned وضعیت
situation وضعیت
situations وضعیت
phase وضعیت
manner وضعیت
phases وضعیت
attitudes وضعیت
attitude وضعیت
fates وضعیت
fate وضعیت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com