Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
wait state
وضعیت انتظار
Search result with all words
holding position
وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
zero wait state
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
Other Matches
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
attends
انتظار کشیدن انتظار داشتن
attending
انتظار کشیدن انتظار داشتن
attend
انتظار کشیدن انتظار داشتن
waiting position
ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
serviceability criteria
وضعیت امادگی تجهیزات وضعیت قابلیت استفاده ازوسایل
inverse
تغییر وضعیت منط قی یک سیگنال یا وسیله به وضعیت مخالف آن
hartley
بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
active status
وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
race
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
raced
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
races
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
statement of service
خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت
flags
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flying status
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
transparently
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparent
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
devices
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
readiness condition
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
prospected
انتظار
expectance
انتظار
expectantly
با انتظار
prospects
انتظار
expectancy
انتظار
ready line
خط انتظار
prospecting
انتظار
prospect
انتظار
expectation
انتظار
expectations
انتظار
anticipation
انتظار
defense readiness condition
وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
rendezvous area
موضع انتظار
redezvous
محل انتظار
inopinate
انتظار نداشته
to my great surprise
برخلاف انتظار من
waiting lists
لیست انتظار
ante-rooms
اطاق انتظار
waiting list
لیست انتظار
to look forward to
انتظار داشتن
anticipatory
در حال انتظار
wait state
حالت انتظار
waiting-room
اطاق انتظار
bide
در انتظار ماندن
anticipative
درحالت انتظار
anterooms
اطاق انتظار
aspiration level
سطح انتظار
cooling period
زمان انتظار
error of expectation
خطای انتظار
expectancy chart
نمودار انتظار
expectancy table
جدول انتظار
expectative
مورد انتظار
half pay
حق انتظار خدمت
waiting-rooms
اطاق انتظار
in prospect
انتظار داشته
in prospective
انتظار داشته
anteroom
اطاق انتظار
wait time
زمان انتظار
estimated
<adj.>
انتظار می رود
probable
<adj.>
انتظار می رود
anticipated
<adj.>
انتظار می رود
lobbied
سالن انتظار
lobbies
سالن انتظار
lobby
سالن انتظار
standbys
حالت انتظار
standby
حالت انتظار
expected
<adj.>
انتظار می رود
waiting room
اطاق انتظار
waiting time
زمان انتظار
reception room
اتاق انتظار
reception rooms
اتاق انتظار
ante-chamber
اتاق انتظار
beyond the pale
<idiom>
دوراز انتظار
presumable
<adj.>
انتظار می رود
in the cards
<idiom>
انتظار داشتن
waiting-room
اتاق انتظار
beyond one's expectation
مافوق انتظار کسی
in prospect
مورد انتظار
[در برنامه ]
anticipated price
قیمت مورد انتظار
anticipated profit
سود مورد انتظار
likly
انتظار داشتنی مناسب
anticipated inflation
تورم مورد انتظار
to look forward to something
انتظار چیزی را داشتن
one anxious week of waiting
یک هفته انتظار با نگرانی
on deck
در انتظار نوبت شنا
nonpay status
حالت انتظار خدمتی
means end expectation
انتظار وسیله- هدف
look forward
انتظار چیزی را داشتن
point spread
امتیاز قابل انتظار
intended saving
پس انداز مورد انتظار
expected value
ارزش مورد انتظار
suit up
ذخیره در انتظار بازی
sales expectations
فروش مورد انتظار
expected price
قیمت مورد انتظار
expected frequency
فراوانی مورد انتظار
tempo stroll variation
واریاسیون صبر و انتظار
speculates
انتظار سودو زیاد داشتن
profiteer
فردیکه انتظار سودزیاد دارد
speculated
انتظار سودو زیاد داشتن
profiteers
فردیکه انتظار سودزیاد دارد
speculate
انتظار سودو زیاد داشتن
awaiting
منتظر شدن انتظار داشتن
to have arrived
[expected moment]
رسیدن
[به زمان انتظار رفته]
awaited
منتظر شدن انتظار داشتن
await
منتظر شدن انتظار داشتن
awaits
منتظر شدن انتظار داشتن
expect
انتظار داشتن منتظر بودن
expected
انتظار داشتن منتظر بودن
expecting
انتظار داشتن منتظر بودن
expects
انتظار داشتن منتظر بودن
promises
نوید انتظار وعده دادن
promise
نوید انتظار وعده دادن
speculating
انتظار سودو زیاد داشتن
awaiting aircraft availability
زمان انتظار درخط تعمیر
fractional antedating goal response
خرده پاسخ انتظار هدف
hold forth
پیشنهاد کردن انتظار داشتن
to look forward expectantly to the future
با انتظار به آینده نگاه کردن
intended investment
سرمایه گذاری مورد انتظار
waited
انتظار کشیدن معطل شدن
waits
انتظار کشیدن معطل شدن
par for the course
<idiom>
تنها چیزیکه انتظار داشته
product life expectancy
عمر مورد انتظار محصول
wait
انتظار کشیدن معطل شدن
queuing theory
نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
I look forward to receiving your reply.
من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
taxi rank
[British E]
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
taxi stand
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
cabstand
[American E]
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
envisages
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaged
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisage
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
a further 50 are in prospect
۵۰ تای دیگر مورد انتظار هستند
central tendency
احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
envisaging
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
lounger
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
ready cap
حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
deliver the goods
<idiom>
موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
Perhaps you are waiting for the plums fall into your mouth.
لابد انتظار داری که لقمه را بجوند ودهانت بگذارند
get away with murder
<idiom>
انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
immediate
پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
hang
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hangs
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
Those who play with edged tools must expect to be .
<proverb>
کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
mttr
متوسط زمانی که انتظار می رود برای تشخیص و تصحیح یک خطا در سیستم کامپیوتری لازم باشدRepair To Time ean
status
وضعیت
situations
وضعیت
situation
وضعیت
positioned
وضعیت
states
وضعیت
attack conditon , bravo
وضعیت تک
attack condition , alfa
وضعیت تک
position
وضعیت
fates
وضعیت
attitudes
وضعیت
fate
وضعیت
attitude
وضعیت
state
وضعیت
phased
وضعیت
state-
وضعیت
phase
وضعیت
qualities
وضعیت
quality
وضعیت
estate
وضعیت
estates
وضعیت
stated
وضعیت
phases
وضعیت
manner
وضعیت
condition
وضعیت
stating
وضعیت
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas..
<proverb>
کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
appreciation of the situation
بررسی وضعیت
configuration
وضعیت یا موقعیت
appreciation of the situation
براورد وضعیت
repetition of position
تکرار وضعیت
status board
تابلوی وضعیت
axial position
وضعیت محوری
summary
خلاصه وضعیت
stationary state
وضعیت سکون
status board
تابلو وضعیت
prone position
وضعیت درازکش
state vector
بردار وضعیت
summaries
خلاصه وضعیت
ammunition condition
وضعیت مهمات
situation report
گزارش وضعیت
spinosity
وضعیت غامض
configurations
وضعیت یا موقعیت
situation map
نقشه وضعیت
sea state
وضعیت دریا
advice of fate
اعلام وضعیت
rest position
وضعیت ساکن
air position
وضعیت هوایی
stand alone
وضعیت یکتا
starting position
وضعیت صفر
state of alert
وضعیت امادگی
state of alert
وضعیت هوشیاری
state stress
وضعیت تنش
sitting position
وضعیت نشسته
byte mode
وضعیت بایت
input mode
وضعیت ورودی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com