Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 216 (4 milliseconds)
English
Persian
state
وضعیت چیزی
state-
وضعیت چیزی
stated
وضعیت چیزی
states
وضعیت چیزی
stating
وضعیت چیزی
Search result with all words
model
کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد
modeled
کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد
modelled
کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد
models
کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد
indicator
چیزی که وضعیت فرآیند را نشان دهد. معمولا با صورت یا نور
simulation
عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
simulations
عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
transform
تغییر وضعیت چیزی از یک سطح به سطح دیگر
transformed
تغییر وضعیت چیزی از یک سطح به سطح دیگر
transforming
تغییر وضعیت چیزی از یک سطح به سطح دیگر
transforms
تغییر وضعیت چیزی از یک سطح به سطح دیگر
Other Matches
inverse
تغییر وضعیت منط قی یک سیگنال یا وسیله به وضعیت مخالف آن
serviceability criteria
وضعیت امادگی تجهیزات وضعیت قابلیت استفاده ازوسایل
hartley
بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
active status
وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
races
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
raced
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
race
وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
statement of service
خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت
flags
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flying status
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
transparent
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparently
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
holding position
وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
device
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
devices
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
readiness condition
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
defense readiness condition
وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
to concern something
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
to watch something
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
to stop somebody or something
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
encloses
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
relevance
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
modifying
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
via
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
querying
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modify
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replacing
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifies
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
query
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushes
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replace
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushed
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replaced
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
push
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replaces
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
queried
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
to esteem somebody or something
[for something]
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
to pass by any thing
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
controlling
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controls
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establishing
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establish
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
correction
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
to hang over anything
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
covet
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
control
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
appreciate
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciates
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to regard somebody
[something]
as something
کسی
[چیزی]
را بعنوان چیزی بحساب آوردن
think nothing of something
<idiom>
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
appreciating
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciated
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rate
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rates
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
quality
وضعیت
attitude
وضعیت
qualities
وضعیت
situation
وضعیت
manner
وضعیت
estates
وضعیت
positioned
وضعیت
status
وضعیت
estate
وضعیت
position
وضعیت
attitudes
وضعیت
fates
وضعیت
fate
وضعیت
situations
وضعیت
attack conditon , bravo
وضعیت تک
attack condition , alfa
وضعیت تک
phase
وضعیت
condition
وضعیت
phases
وضعیت
phased
وضعیت
stating
وضعیت
states
وضعیت
stated
وضعیت
state-
وضعیت
state
وضعیت
appreciation of the situation
بررسی وضعیت
appreciation of the situation
براورد وضعیت
central position
وضعیت مرکزی
statement
بیان وضعیت
statement
صورت وضعیت
status board
تابلوی وضعیت
statements
بیان وضعیت
stand alone
وضعیت یکتا
starting position
وضعیت صفر
state of alert
وضعیت امادگی
position
وضعیت موضع
stationary state
وضعیت سکون
idle position
وضعیت ساکن
dangerousness
وضعیت خطرناک
multiplex mode
وضعیت تسهیم
state vector
بردار وضعیت
state stress
وضعیت تنش
prone position
وضعیت درازکش
ideal position
وضعیت ایده ال
summaries
خلاصه وضعیت
summary
خلاصه وضعیت
state of alert
وضعیت هوشیاری
statements
صورت وضعیت
current ratio
وضعیت فعلی
flight attitude
وضعیت پروازی
military posture
وضعیت نظامی
cases
وضعیت موقعیت
sea state
وضعیت دریا
fate of a collection
وضعیت طلب
case
وضعیت موقعیت
financial position
وضعیت مالی
cindition code
رمز وضعیت
device status
وضعیت دستگاه
rest position
وضعیت ساکن
repetition of position
تکرار وضعیت
command mode
وضعیت دستوری
problem state
وضعیت مسئله
fate of goods
وضعیت کالا
spinosity
وضعیت غامض
condition code
رمز وضعیت
terrestrial
وضعیت زمینی
truer
وضعیت منط قی
air position
وضعیت هوایی
qualification
وضعیت شرایط
advice of fate
اعلام وضعیت
situation report
گزارش وضعیت
extreme position
وضعیت نهایی
situation map
نقشه وضعیت
true
وضعیت منط قی
sitting position
وضعیت نشسته
truest
وضعیت منط قی
final position
وضعیت نهایی
master mode
وضعیت اصلی
input mode
وضعیت ورودی
estimate of the situation
براورد وضعیت
mark condition
وضعیت نشان
estimated of situation
براورد وضعیت
marginal case
وضعیت نهائی
status report
گزارش وضعیت
steady state
وضعیت پایدار
wait state
وضعیت انتظار
personnel status
وضعیت پرسنلی
kneeling position
وضعیت به زانو
error condition
وضعیت خطا
on position
وضعیت وصل
duty status
وضعیت خدمتی
supervisor state
وضعیت نظارت
edit line
خط گزارش وضعیت
axial position
وضعیت محوری
as it is
با وضعیت کنونی
ammunition condition
وضعیت مهمات
zero wait state
وضعیت یک وسیله
neutral position
وضعیت بی باری
develop
گسترش وضعیت
maintenance status
وضعیت نگهداری
develops
گسترش وضعیت
status board
تابلو وضعیت
ball games
شرایط وضعیت
configuration
وضعیت یا موقعیت
status register
ثبات وضعیت
configurations
وضعیت یا موقعیت
positioned
وضعیت موضع
byte mode
وضعیت بایت
exception conoition
وضعیت استثنایی
ball game
شرایط وضعیت
control status
وضعیت کنترلی
extensions
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
fence
[around / between something]
حصار
[دور چیزی]
[بین چیزی]
screw up
<idiom>
زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
changed
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
fence
[around / between something]
نرده
[دور چیزی]
[بین چیزی]
changes
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changing
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to wish for something
ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
to give up
[to waste]
something
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
see about (something)
<idiom>
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
change
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to portray somebody
[something]
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
reverts
برگشت به وضعیت طبیعی
control status
وضعیت کنترل اتش
condition code
کد وضعیت امادگی اقلام
nonpay status
وضعیت قطع حقوق
provisional statement
صورت وضعیت موقت
balance
موازنه صورت وضعیت
drilling position
وضعیت مته کاری
restoring
برگرداندن به وضعیت جدید
credit notes
صورت وضعیت اعتباری
reverting
برگشت به وضعیت طبیعی
credit note
صورت وضعیت اعتباری
psw
کلمه وضعیت پردازنده
restores
برگرداندن به وضعیت جدید
reverted
برگشت به وضعیت طبیعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com