English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 216 (17 milliseconds)
English Persian
state وضعیت چیزی
state- وضعیت چیزی
stated وضعیت چیزی
states وضعیت چیزی
stating وضعیت چیزی
Search result with all words
model کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد
modeled کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد
modelled کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد
models کپی کوچک از چیزی که وضعیت آن پس از خاتنمه را نشان میدهد
indicator چیزی که وضعیت فرآیند را نشان دهد. معمولا با صورت یا نور
simulation عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
simulations عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
transform تغییر وضعیت چیزی از یک سطح به سطح دیگر
transformed تغییر وضعیت چیزی از یک سطح به سطح دیگر
transforming تغییر وضعیت چیزی از یک سطح به سطح دیگر
transforms تغییر وضعیت چیزی از یک سطح به سطح دیگر
Other Matches
inverse تغییر وضعیت منط قی یک سیگنال یا وسیله به وضعیت مخالف آن
serviceability criteria وضعیت امادگی تجهیزات وضعیت قابلیت استفاده ازوسایل
hartley بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
active status وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
races وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
raced وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
race وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
statement of service خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت
flags یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flying status وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
transparent مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparently مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
holding position وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
device یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
devices یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
readiness condition وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
defense readiness condition وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
to stop somebody or something کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
encloses احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
relevance 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
modifying تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
via حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
querying پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modify تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replacing برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifies تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
query پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushes فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replace برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushed فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replaced برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
push فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replaces برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
queried پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
to esteem somebody or something [for something] قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
to pass by any thing از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
controlling مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controls مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establishing 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establish 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
correction صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
to hang over anything سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
covet میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
control مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
appreciate بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciates بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to regard somebody [something] as something کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
think nothing of something <idiom> فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
appreciating بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciated بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rate ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rates ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
quality وضعیت
attitude وضعیت
qualities وضعیت
situation وضعیت
manner وضعیت
estates وضعیت
positioned وضعیت
status وضعیت
estate وضعیت
position وضعیت
attitudes وضعیت
fates وضعیت
fate وضعیت
situations وضعیت
attack conditon , bravo وضعیت تک
attack condition , alfa وضعیت تک
phase وضعیت
condition وضعیت
phases وضعیت
phased وضعیت
stating وضعیت
states وضعیت
stated وضعیت
state- وضعیت
state وضعیت
appreciation of the situation بررسی وضعیت
appreciation of the situation براورد وضعیت
central position وضعیت مرکزی
statement بیان وضعیت
statement صورت وضعیت
status board تابلوی وضعیت
statements بیان وضعیت
stand alone وضعیت یکتا
starting position وضعیت صفر
state of alert وضعیت امادگی
position وضعیت موضع
stationary state وضعیت سکون
idle position وضعیت ساکن
dangerousness وضعیت خطرناک
multiplex mode وضعیت تسهیم
state vector بردار وضعیت
state stress وضعیت تنش
prone position وضعیت درازکش
ideal position وضعیت ایده ال
summaries خلاصه وضعیت
summary خلاصه وضعیت
state of alert وضعیت هوشیاری
statements صورت وضعیت
current ratio وضعیت فعلی
flight attitude وضعیت پروازی
military posture وضعیت نظامی
cases وضعیت موقعیت
sea state وضعیت دریا
fate of a collection وضعیت طلب
case وضعیت موقعیت
financial position وضعیت مالی
cindition code رمز وضعیت
device status وضعیت دستگاه
rest position وضعیت ساکن
repetition of position تکرار وضعیت
command mode وضعیت دستوری
problem state وضعیت مسئله
fate of goods وضعیت کالا
spinosity وضعیت غامض
condition code رمز وضعیت
terrestrial وضعیت زمینی
truer وضعیت منط قی
air position وضعیت هوایی
qualification وضعیت شرایط
advice of fate اعلام وضعیت
situation report گزارش وضعیت
extreme position وضعیت نهایی
situation map نقشه وضعیت
true وضعیت منط قی
sitting position وضعیت نشسته
truest وضعیت منط قی
final position وضعیت نهایی
master mode وضعیت اصلی
input mode وضعیت ورودی
estimate of the situation براورد وضعیت
mark condition وضعیت نشان
estimated of situation براورد وضعیت
marginal case وضعیت نهائی
status report گزارش وضعیت
steady state وضعیت پایدار
wait state وضعیت انتظار
personnel status وضعیت پرسنلی
kneeling position وضعیت به زانو
error condition وضعیت خطا
on position وضعیت وصل
duty status وضعیت خدمتی
supervisor state وضعیت نظارت
edit line خط گزارش وضعیت
axial position وضعیت محوری
as it is با وضعیت کنونی
ammunition condition وضعیت مهمات
zero wait state وضعیت یک وسیله
neutral position وضعیت بی باری
develop گسترش وضعیت
maintenance status وضعیت نگهداری
develops گسترش وضعیت
status board تابلو وضعیت
ball games شرایط وضعیت
configuration وضعیت یا موقعیت
status register ثبات وضعیت
configurations وضعیت یا موقعیت
positioned وضعیت موضع
byte mode وضعیت بایت
exception conoition وضعیت استثنایی
ball game شرایط وضعیت
control status وضعیت کنترلی
extensions طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
fence [around / between something] حصار [دور چیزی] [بین چیزی]
screw up <idiom> زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
changed استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
fence [around / between something] نرده [دور چیزی] [بین چیزی]
changes استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changing استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to wish for something ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
to give up [to waste] something ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
see about (something) <idiom> دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
change استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to portray somebody [something] نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
reverts برگشت به وضعیت طبیعی
control status وضعیت کنترل اتش
condition code کد وضعیت امادگی اقلام
nonpay status وضعیت قطع حقوق
provisional statement صورت وضعیت موقت
balance موازنه صورت وضعیت
drilling position وضعیت مته کاری
restoring برگرداندن به وضعیت جدید
credit notes صورت وضعیت اعتباری
reverting برگشت به وضعیت طبیعی
credit note صورت وضعیت اعتباری
psw کلمه وضعیت پردازنده
restores برگرداندن به وضعیت جدید
reverted برگشت به وضعیت طبیعی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com