Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 31 (4 milliseconds)
English	Persian
disjoin	وضع از هم گسیخته بی تکلیفی
Other Matches
deadlock	بی تکلیفی
unconventionality	بی تکلیفی
abeyance or adeyancy	بی تکلیفی
abeyance	بی تکلیفی
suspensions	بی تکلیفی
suspension	بی تکلیفی
indeterminacy	بی تکلیفی
multitasking	عملکرد چند تکلیفی
deadlock	دچاروقفه یا بی تکلیفی شدن
in suspense	درحال تعطیل یابی تکلیفی معلق
disjointed	گسیخته
unbridle	لجام گسیخته
ungovernable	لجام گسیخته
rampant <adj.>	افسار گسیخته
interruptedly	بطور گسیخته
inconsequent	بی ربط گسیخته
disruptive	درهم گسیخته
broken home	خانواده گسیخته
broken homes	خانواده گسیخته
libertine	افسار گسیخته
libertines	افسار گسیخته
broken marriage	زناشویی گسیخته
inconsecutive	بی ربط گسیخته
runaway inflation	تورم افسار گسیخته
unbridle	لجام گسیخته کردن
run riot	لجام گسیخته بودن
Zeal without knowledge is a runaway horse . <proverb>	جانفشانى و تعصب جاهلانه ,همچون اسبى افسار گسیخته است .
piecer	درنخ ریسی کسیکه کارش بهم پیوستن نخهای گسیخته است
eyestrings	ضمائم چشمی که سابقا معتقد بودند هنگام کوری ومرگ از هم گسیخته می گردد
multitasking	عملکرد چند وفیفهای عملکرد چند تکلیفی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com