Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 110 (2 milliseconds)
English
Persian
impasse
وضع بغرنج و دشوار
Other Matches
complicated
بغرنج
deep
<adj.>
بغرنج
mind-boggling
بغرنج
mind-blowing
بغرنج
labyrinthic
بغرنج
involute
بغرنج
intricate
بغرنج
involved
بغرنج
jam
وضع بغرنج
jams
وضع بغرنج
jeopardy
مسئله بغرنج
jammed
وضع بغرنج
complicacy
بغرنج بغرنجی
toughy
مسئله بغرنج
toughie
مسئله بغرنج
complicate
بغرنج کردن
intangibly
بغرنج وار
labyrinths
چیز بغرنج
labyrinth
چیز بغرنج
complicates
بغرنج کردن
complicating
بغرنج کردن
snarling
نمودارکردن بغرنج کردن
snarls
نمودارکردن بغرنج کردن
obscurant
بغرنج مخالف اصلاحات
conundrums
مسئله بغرنج وپیچیده
snarled
نمودارکردن بغرنج کردن
snarl
نمودارکردن بغرنج کردن
conundrum
مسئله بغرنج وپیچیده
intangible
بغرنج درک نکردنی
ensnarl
بغرنج کردن گوریده شدن
ensnare
بغرنج کردن گوریده شدن
ensnares
بغرنج کردن گوریده شدن
ensnaring
بغرنج کردن گوریده شدن
complexes
مرکب از چند جزء بغرنج
complex
مرکب از چند جزء بغرنج
ensnared
بغرنج کردن گوریده شدن
hardest
دشوار
deep
<adj.>
دشوار
roughest
دشوار
inexplicit
دشوار
rough
دشوار
tough
دشوار
tougher
دشوار
toughest
دشوار
harder
دشوار
hard
دشوار
straits
دشوار
strait
دشوار
intolerable
دشوار
arduous
دشوار
metaphisical
دشوار
operous
دشوار
mind-blowing
دشوار
mind-boggling
دشوار
trickly
دشوار
inexplicable
دشوار
nerve-racking
دشوار
nerve racking
دشوار
difficult
دشوار
rock bound
دشوار
operose
دشوار
spiny
دشوار
nerve wrack
دشوار
spinose
دشوار
tour de force
کار دشوار
insuperability
دشوار گیری
hard game
بازی دشوار
clutches
وضع دشوار
formidable
دشوار نیرومند
slippery
دشوار لغزان
posers
پرسش دشوار
herculean
بسیار دشوار
sores
سخت دشوار
dilemma
وضع دشوار
sore
سخت دشوار
dilemmas
وضع دشوار
escapades
فراراززندگی دشوار
poser
پرسش دشوار
poseurs
پرسش دشوار
crux
مسئله دشوار
sticky
دشوار سخت
clutching
وضع دشوار
laborious
دشوار پرزحمت
clutched
وضع دشوار
knotted
سفت دشوار
clutch
وضع دشوار
poseur
پرسش دشوار
escapade
فراراززندگی دشوار
to be in a pickle
<idiom>
در وضعیتی دشوار بودن
hot potatoes
کار دشوار و ناخوشایند
hot potato
کار دشوار و ناخوشایند
pickles
خیارترشی وضعیت دشوار
uphill
جاده سربالا دشوار
jaw breaking
دشوار برای تلفظ
glossary
فرهنگ لغات دشوار
glossaries
فرهنگ لغات دشوار
pickle
خیارترشی وضعیت دشوار
onerous
دشوار طاقت فرسا
succussatory
دارای حرکت دشوار
However difficult the circumstances
[are]
, ...
هر قدر هم که شرایط دشوار هستند، ...
hydra
چیزی که برانداختن ان دشوار است
insupportable
دشوار غیر قابل مقاومت
tongue-twisters
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
tongue-twister
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
tongue twister
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
money player
ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
overparted
دارای سهم زیاد یا دشوار سنگین بار
glossarist
کسی که در پایان کتابی فهرست یا فرهنگی برای لغات دشوار ان تهیه میکند مفسر
cream-colored wool
پشم شکری
[این نوع پشم مخلوطی از پشم سفید درجه یک با پشم های رنگی نیز بوده و جداسازی آن یا غیرممکن و یا دشوار می باشد. این اصطلاح به پشم زرد رنگ نیز اطلاق می شود.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com