English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 45 (7 milliseconds)
English Persian
situation of a building وضع قرارگرفتن بنا
Search result with all words
formation ترتیب قرارگرفتن
disposal در معرض دید قرارگرفتن
back برپشت چیزی قرارگرفتن
backs برپشت چیزی قرارگرفتن
centered درمرکز قرارگرفتن
centers درمرکز قرارگرفتن
centre درمرکز قرارگرفتن
centred درمرکز قرارگرفتن
obstruction خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
obstructions خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
stymie قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymied قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymieing قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymies قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
sit قرارگرفتن
sits قرارگرفتن
perch قرارگرفتن
perched قرارگرفتن
perches قرارگرفتن
perching قرارگرفتن
expose در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposes در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposing در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
heels درپاشنه قرارگرفتن
tuck درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tucking درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tucks درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
novice جزء برندگان قرارگرفتن شمشیربازی که امتیاز منفی ندارد
novices جزء برندگان قرارگرفتن شمشیربازی که امتیاز منفی ندارد
air start طرز قرارگرفتن هواپیما درهوا در شروع مسابقه هواپیمابری
center درمرکز قرارگرفتن
crowd the plate نزدیک به پایگاه اصلی قرارگرفتن
hull defilade تا ارتفاع لوله در پشت حفاظ قرارگرفتن
impressionability امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
negative stagger ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیماهی دوباله بطوریکه لبه حمله بال پایینی جلوتراز بخش متنافر بال بالایی قرارگیرد
possitive stagger ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیمای دوباله بطوریکه لبه حمله بال بالایی جلوترازبخش متنافر بال پایینی باشد
problem program برنامهای که به هنگام قرارگرفتن واحد پردازش مرکزی در حالت مسئله اجرا میشودبرنامه مسئلهای
setup وضع قرارگرفتن میلههای بولینگ
to rangeoneself قرارگرفتن
use up تحلیل بردن مورد استفاده قرارگرفتن
bring up the rear <idiom> آخرهمه قرارگرفتن
call on to the carpet <idiom> مورد مواخذه قرارگرفتن
draw fire <idiom> مورد انتقاد قرارگرفتن
run the gauntlet <idiom> درمعرفی آزمایش سخت قرارگرفتن
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com