English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
English Persian
priority interrupt وقفه اولویت
Search result with all words
priorities لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
priority لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
interrupt ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupting ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupts ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
Other Matches
interrupt خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupting خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupts خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
transparent مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparently مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
precedence اولویت
priorship اولویت
priorities اولویت
priority اولویت
hegemony اولویت
precedency پیشی اولویت
absolute priority اولویت مطلق
precedence پیشی اولویت
preference مزیت اولویت
priority indicator اولویت نما
preferences مزیت اولویت
priority indicator نماینده اولویت
priority processing اولویت پردازی
program priority اولویت برنامه
time priority اولویت زمانی
prioritized اولویت بندی کردن
prioritize اولویت بندی کردن
prioritising اولویت بندی کردن
prioritises اولویت بندی کردن
prioritised اولویت بندی کردن
prioritizes اولویت بندی کردن
prioritizing اولویت بندی کردن
premiership مقام نخست وزیری اولویت
to put safety first [foremost] اولویت اول را به ایمنی دادن
weighting مرتب کردن کاربران , برنامه ها یا تاریخ با توجه به اهمیت یا اولویت آنها
ceasing وقفه
hiatus وقفه
suspensions وقفه
suspension وقفه
gap وقفه
gaps وقفه
pause وقفه
unabated <adj.> بی وقفه
paused وقفه
pauses وقفه
pausing وقفه
interruptions وقفه
paralysis وقفه
hoid up وقفه
down time وقفه
discontinuance وقفه
dead lock وقفه
standstil وقفه
abeyance or adeyancy وقفه
chasms وقفه
chasm وقفه
stound وقفه
interrupts وقفه
interrupting وقفه
at a stretch بی وقفه
interrupt وقفه
abeyance وقفه
desuetude وقفه
interruption وقفه
hold back وقفه
break وقفه
jibs وقفه
arrested وقفه
jibbing وقفه
arrests وقفه
stick وقفه
breaks وقفه
deadlock وقفه
standstill وقفه
blocking وقفه
jibbed وقفه
block وقفه
blocked وقفه
blocks وقفه
jib وقفه
uninterrupted بی وقفه
arrest وقفه
station وقفه
ceased وقفه
stationed وقفه
stations وقفه
cease وقفه
interval وقفه
ceases وقفه
external interrupt وقفه خارجی
interrupt driven وقفه گرا
caesura وقفه ایست
blocking period دوره وقفه
massed practice تمرین بی وقفه
betweentimes درمدت وقفه
system interrupt وقفه سیستم
program interrupt وقفه برنامه
automatic interrupt وقفه خودکار
flashback وقفه زمانی
affect block وقفه عاطفه
unceasing بدون وقفه
continous cycle دوره بی وقفه
interrupt vector بردار وقفه
uninterrupted duty کار بی وقفه
vectored interrupt وقفه برداری
wind rocked out وقفه تنفسی
sticking voltage ولتاژ وقفه
work stoppage وقفه در کار
run on بدون وقفه
full stops وقفه کامل
full stop وقفه کامل
nerve block وقفه عصبی
massed learning یادگیری بی وقفه
machine interupption وقفه ماشین
interrupt handler گرداننده وقفه
time out وقفه فاصله
flashbacks وقفه زمانی
interval ایست وقفه
arm خط وط وقفه فعال شده .
fall into abeyance درحال وقفه افتادن
interrupt serrice routine روال سرویس وقفه
disarms ثیرات وقفه شدن
interrupts حرکت دادن وقفه
interrupt ناتوان کردن وقفه
scanned interrupt وقفه پویش شده
short time rating کار کردن با وقفه
ups تامین برق بی وقفه
interrupt حرکت دادن وقفه
insolvency وقفه در پرداخت دیون
clock interrupt وقفه زمان سنجی
machine check interrupt وقفه بررسی ماشین
interrupts ناتوان کردن وقفه
parabiosis وقفه رسانش عصبی
interrupting حرکت دادن وقفه
interrupting ناتوان کردن وقفه
disarm ثیرات وقفه شدن
disarmed ثیرات وقفه شدن
machine check interrupt وقفه مقابله ماشین
continous متصل متوالی بدون وقفه
continous type furnace کوره نوع بدون وقفه
interrupt انجام عملی پس از تشخیص وقفه
NMI وقفه غیرقابل چشم پوشی
interrupt ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
shut up باعث وقفه در تکلم شدن
interrupt خط وقفه که فعال شده است
tenuis علامت مکث و وقفه در یونانی
interrupts ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupts خط وقفه که فعال شده است
interrupting ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupts انجام عملی پس از تشخیص وقفه
uniterruptable power supply سیستم تامین برق بی وقفه
uninterruptable power supply منبع تغذیه وقفه ناپذیر
interrupting انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupting خط وقفه که فعال شده است
caesura وقفه یاسکوت شعردرانتهای کلمه یا وتد
interrupts حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
suspended animation وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
interrupting حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupt حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
station break وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
attention کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
bursts انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
burst انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
interrupt تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
handler یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
attentions کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
handlers یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
attention سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
attentions سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
interrupts تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupting تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupt سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
interrupts سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
disable دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
interrupting سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
disabling دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
daisy chain خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
disables دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
maskable سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
Dont let the grass grow under your feet. نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
trojan horse برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
externals سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
external سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
disarms وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
vectored interrupt سیگنال وقفه که پردازنده را به یک تابع در آدرس مشخص هدایت میکند
disarm وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
maskable وقفهای که توسط ماسک وقفه قابل فعال شدن است
poll سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
polled سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
polls سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
disarmed وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
trap نرم افزاری که سیگنال وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupts نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupting سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupts سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupting نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupt سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
daisy chain interrupt یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند
interrupt نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupts لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupt حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupt لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupts حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupting حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupting لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com