Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (3 milliseconds)
English
Persian
machine interupption
وقفه ماشین
Search result with all words
transparent
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparently
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
arm
1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
interrupt
حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupting
حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupts
حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
machine check interrupt
وقفه بررسی ماشین
machine check interrupt
وقفه مقابله ماشین
Other Matches
interrupt
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupting
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupts
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
self binder
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinist
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
cybernetics
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machines
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
ماشین کردن با ماشین رفتن
machine
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
faxing
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxes
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assembled
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
standstill
وقفه
jib
وقفه
jibbed
وقفه
jibbing
وقفه
jibs
وقفه
stations
وقفه
stationed
وقفه
station
وقفه
uninterrupted
بی وقفه
breaks
وقفه
blocking
وقفه
block
وقفه
blocked
وقفه
blocks
وقفه
stound
وقفه
standstil
وقفه
interrupt
وقفه
deadlock
وقفه
stick
وقفه
arrests
وقفه
arrested
وقفه
break
وقفه
arrest
وقفه
interval
وقفه
unabated
<adj.>
بی وقفه
at a stretch
بی وقفه
suspensions
وقفه
abeyance or adeyancy
وقفه
chasms
وقفه
hold back
وقفه
hoid up
وقفه
paralysis
وقفه
chasm
وقفه
interrupts
وقفه
interruption
وقفه
interruptions
وقفه
down time
وقفه
discontinuance
وقفه
desuetude
وقفه
interrupting
وقفه
abeyance
وقفه
suspension
وقفه
gaps
وقفه
pausing
وقفه
cease
وقفه
dead lock
وقفه
ceased
وقفه
ceases
وقفه
ceasing
وقفه
pauses
وقفه
hiatus
وقفه
paused
وقفه
gap
وقفه
pause
وقفه
uninterrupted duty
کار بی وقفه
full stops
وقفه کامل
full stop
وقفه کامل
caesura
وقفه ایست
automatic interrupt
وقفه خودکار
affect block
وقفه عاطفه
vectored interrupt
وقفه برداری
work stoppage
وقفه در کار
blocking period
دوره وقفه
betweentimes
درمدت وقفه
wind rocked out
وقفه تنفسی
continous cycle
دوره بی وقفه
nerve block
وقفه عصبی
interval
ایست وقفه
interrupt vector
بردار وقفه
interrupt handler
گرداننده وقفه
interrupt driven
وقفه گرا
massed learning
یادگیری بی وقفه
unceasing
بدون وقفه
priority interrupt
وقفه اولویت
program interrupt
وقفه برنامه
run on
بدون وقفه
flashback
وقفه زمانی
sticking voltage
ولتاژ وقفه
flashbacks
وقفه زمانی
external interrupt
وقفه خارجی
system interrupt
وقفه سیستم
time out
وقفه فاصله
massed practice
تمرین بی وقفه
interrupt serrice routine
روال سرویس وقفه
interrupting
ناتوان کردن وقفه
disarm
ثیرات وقفه شدن
short time rating
کار کردن با وقفه
interrupts
حرکت دادن وقفه
parabiosis
وقفه رسانش عصبی
interrupting
حرکت دادن وقفه
interrupts
ناتوان کردن وقفه
scanned interrupt
وقفه پویش شده
interrupt
حرکت دادن وقفه
fall into abeyance
درحال وقفه افتادن
disarms
ثیرات وقفه شدن
clock interrupt
وقفه زمان سنجی
insolvency
وقفه در پرداخت دیون
interrupt
ناتوان کردن وقفه
disarmed
ثیرات وقفه شدن
arm
خط وط وقفه فعال شده .
ups
تامین برق بی وقفه
interrupts
خط وقفه که فعال شده است
NMI
وقفه غیرقابل چشم پوشی
shut up
باعث وقفه در تکلم شدن
continous type furnace
کوره نوع بدون وقفه
interrupts
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupting
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
continous
متصل متوالی بدون وقفه
tenuis
علامت مکث و وقفه در یونانی
interrupt
ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupt
خط وقفه که فعال شده است
interrupt
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupts
ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupting
ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupting
خط وقفه که فعال شده است
uninterruptable power supply
منبع تغذیه وقفه ناپذیر
uniterruptable power supply
سیستم تامین برق بی وقفه
station break
وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
interrupt
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupts
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
suspended animation
وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
interrupting
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
caesura
وقفه یاسکوت شعردرانتهای کلمه یا وتد
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
automated teller machine
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
interrupting
ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupting
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
bursts
انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
burst
انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
attention
سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
interrupts
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupts
ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
attention
کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
interrupt
ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
attentions
سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
attentions
کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
handlers
یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
interrupt
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
handler
یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
disabling
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disables
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
interrupting
سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
maskable
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
Dont let the grass grow under your feet.
نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
daisy chain
خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
interrupt
سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
disable
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
interrupts
سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
external
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
disarm
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
externals
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
vectored interrupt
سیگنال وقفه که پردازنده را به یک تابع در آدرس مشخص هدایت میکند
maskable
وقفهای که توسط ماسک وقفه قابل فعال شدن است
polled
سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
disarms
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
polls
سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
poll
سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
disarmed
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
Jacquard loom
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
interrupting
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupt
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
priorities
لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
interrupts
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupts
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
daisy chain interrupt
یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند
interrupting
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
trap
نرم افزاری که سیگنال وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupt
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
priority
لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
interrupting
لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com