Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English
Persian
full stop
وقفه کامل
full stops
وقفه کامل
Other Matches
interrupting
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupt
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupts
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
transparently
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparent
مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
full mobilization
تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
completed case
جعبه کامل خشاب کامل
full annealing
بازپخت کامل تاباندن کامل
full scale
باندازه کامل بمقیاس کامل
imago
حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough
بطور کامل کامل
breaks
وقفه
interval
وقفه
interrupts
وقفه
stound
وقفه
standstil
وقفه
ceased
وقفه
cease
وقفه
interrupting
وقفه
dead lock
وقفه
desuetude
وقفه
discontinuance
وقفه
uninterrupted
بی وقفه
chasm
وقفه
chasms
وقفه
hoid up
وقفه
blocked
وقفه
block
وقفه
hold back
وقفه
blocking
وقفه
standstill
وقفه
deadlock
وقفه
stick
وقفه
arrest
وقفه
arrested
وقفه
blocks
وقفه
abeyance or adeyancy
وقفه
jibs
وقفه
jibbing
وقفه
jibbed
وقفه
jib
وقفه
break
وقفه
station
وقفه
stationed
وقفه
stations
وقفه
arrests
وقفه
ceases
وقفه
ceasing
وقفه
at a stretch
بی وقفه
interrupt
وقفه
hiatus
وقفه
interruptions
وقفه
pauses
وقفه
unabated
<adj.>
بی وقفه
paused
وقفه
abeyance
وقفه
pausing
وقفه
suspensions
وقفه
paralysis
وقفه
gap
وقفه
down time
وقفه
suspension
وقفه
gaps
وقفه
interruption
وقفه
pause
وقفه
blocking period
دوره وقفه
program interrupt
وقفه برنامه
uninterrupted duty
کار بی وقفه
interrupt handler
گرداننده وقفه
interrupt vector
بردار وقفه
massed learning
یادگیری بی وقفه
massed practice
تمرین بی وقفه
nerve block
وقفه عصبی
automatic interrupt
وقفه خودکار
betweentimes
درمدت وقفه
time out
وقفه فاصله
flashbacks
وقفه زمانی
wind rocked out
وقفه تنفسی
flashback
وقفه زمانی
affect block
وقفه عاطفه
caesura
وقفه ایست
work stoppage
وقفه در کار
unceasing
بدون وقفه
interrupt driven
وقفه گرا
vectored interrupt
وقفه برداری
external interrupt
وقفه خارجی
interval
ایست وقفه
sticking voltage
ولتاژ وقفه
run on
بدون وقفه
system interrupt
وقفه سیستم
machine interupption
وقفه ماشین
priority interrupt
وقفه اولویت
continous cycle
دوره بی وقفه
interrupts
ناتوان کردن وقفه
parabiosis
وقفه رسانش عصبی
ups
تامین برق بی وقفه
interrupting
حرکت دادن وقفه
insolvency
وقفه در پرداخت دیون
machine check interrupt
وقفه مقابله ماشین
disarmed
ثیرات وقفه شدن
disarm
ثیرات وقفه شدن
disarms
ثیرات وقفه شدن
interrupt
حرکت دادن وقفه
fall into abeyance
درحال وقفه افتادن
scanned interrupt
وقفه پویش شده
interrupt
ناتوان کردن وقفه
clock interrupt
وقفه زمان سنجی
interrupt serrice routine
روال سرویس وقفه
interrupts
حرکت دادن وقفه
short time rating
کار کردن با وقفه
arm
خط وط وقفه فعال شده .
interrupting
ناتوان کردن وقفه
machine check interrupt
وقفه بررسی ماشین
shut up
باعث وقفه در تکلم شدن
interrupts
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
uninterruptable power supply
منبع تغذیه وقفه ناپذیر
uniterruptable power supply
سیستم تامین برق بی وقفه
tenuis
علامت مکث و وقفه در یونانی
interrupting
خط وقفه که فعال شده است
NMI
وقفه غیرقابل چشم پوشی
interrupts
خط وقفه که فعال شده است
interrupting
ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupting
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupt
ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupts
ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupt
انجام عملی پس از تشخیص وقفه
continous
متصل متوالی بدون وقفه
continous type furnace
کوره نوع بدون وقفه
interrupt
خط وقفه که فعال شده است
interrupts
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
caesura
وقفه یاسکوت شعردرانتهای کلمه یا وتد
interrupt
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
station break
وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
interrupting
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
suspended animation
وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
attention
کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
attentions
سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
attentions
کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
interrupting
ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupts
ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupts
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
handlers
یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
handler
یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
interrupt
ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupt
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
attention
سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
interrupting
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
burst
انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
bursts
انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
disable
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disables
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
Dont let the grass grow under your feet.
نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
interrupt
سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
interrupts
سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
daisy chain
خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
maskable
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
disabling
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
interrupting
سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
external
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
maskable
وقفهای که توسط ماسک وقفه قابل فعال شدن است
vectored interrupt
سیگنال وقفه که پردازنده را به یک تابع در آدرس مشخص هدایت میکند
disarmed
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
disarms
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
polls
سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
polled
سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
poll
سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
externals
سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
disarm
وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
interrupt
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupting
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
priority
لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
interrupts
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupting
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
priorities
لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
trap
نرم افزاری که سیگنال وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupt
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupts
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
daisy chain interrupt
یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند
interrupts
حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupting
حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupts
لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupt
لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupt
حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
infarct
ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
interrupting
لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupt
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupts
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupting
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
hyphen
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
hyphens
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
parallels
آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
non maskable interrupt
سیگنال وقفه با ارجحیت بالا که توسط نرم افزار یا دستورات دیگر قابل آسیب دیدن نیست
parallelling
آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
parallelled
آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
paralleling
آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
paralleled
آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
parallel
آدرس و سیگنال وقفه را ارسال میکند که پس طبق ارجحیت وسیله توسط کامپیوتر قابل پردازش است
absolutes
کامل
exacts
کامل
of ripe years
کامل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com