English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English Persian
provincial ولایتی محلی
Search result with all words
patois لهجه ولایتی وشهرستانی لهجه محلی
patavinity لهجه ولایتی اصطلاحات محلی
Other Matches
provincially بشیوه ولایتی
provincial dialect لهجه ولایتی
laconian ولایتی از یونان باستان
provinciality لهجه یا عادات یا رسوم ولایتی
blit در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
bitblt در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
galicean بومی یا زبان گالیس ولایتی از اسپانیا
frisian اهل فریزلن ولایتی ازهلند زبان فریزلند
localism ایین محلی علاقه محلی
local procurement تدارک محلی فراورده محلی
local posts پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
residential محلی
locals محلی
occupation crossing پل محلی
local line خط محلی
native محلی
natives محلی
vernaculars محلی
vernacular محلی
local محلی
sympatry هم محلی
regionally محلی
parochial محلی
autochthonous محلی
topical محلی
regional محلی
local <adj.> محلی
regional <adj.> محلی
autochthon محلی
domestic محلی
homebred بازیگر محلی
kangoroo court دادگاه محلی
indigenous industries صنایع محلی
homebrew بازیگر محلی
legman خبرنگار محلی
local file فایل محلی
local enquiry بازجویی محلی
local echo پژواک محلی
local currency پول محلی
local circuit مدار محلی
local center مرکز محلی
local authority انجمن محلی
local area network شبکه محلی
provincialism محلی اندیشی
dialect زبان محلی
dialects زبان محلی
costumes لباس محلی
patter لهجه محلی
costume لباس محلی
local time وقت محلی
local time زمان محلی
territorial محلی منطقهای
civil time ساعت محلی
ordinances مقررات محلی
ordinance مقررات محلی
patters لهجه محلی
domestic economy اقتصاد محلی
pattering لهجه محلی
pattered لهجه محلی
provincial road جاده محلی
parish council شورای محلی
off از محلی بخارج
localism اصطلاح محلی
local vertical قائم محلی
local variable متغیر محلی
local terminal ترمینال محلی
local terminal پایانه محلی
local store ذخیره محلی
regional purchase خرید محلی
sepoy پاسبان محلی
localized محلی - محصوربهیکمحل
brogues لهجه محلی
brogue لهجه محلی
local storage انباره محلی
local security تامین محلی
local norm هنجار محلی
local group گروه محلی
local road راه محلی
local national سکنه محلی
local mode باب محلی
local loop حلقه محلی
local network شبکه محلی
local investigation تحقیق محلی
local intelligence هوش محلی
local government حاکم محلی
local purchase خرید محلی
local procurement خرید محلی
local government حکومت محلی
place در محلی گذاردن
places در محلی گذاردن
local paper روزنامه محلی
placing در محلی گذاردن
To keep away from a place. از محلی دور شدن
somewhere یک جایی دریک محلی
local area network شبکه ناحیه محلی
local exchange ردوبدل کننده محلی
local authority مرجع صلاحیتدار محلی
take it out on <idiom> بی محلی به خاطر عصبانیت
getup <idiom> لباس محلی پوشیدن
to go on the parish اعانه محلی گرفتن
step out از محلی خارج شدن
square dance رقص محلی امریکا
local subscriber مشترک تلفنی محلی
local traffic رفت و امد محلی
emplace در محلی قرار دادن
local warning اعلام خطر محلی
local hour angle زاویه ساعتی محلی
lock up در محلی محصور کردن
locked up در محلی محصور کردن
vernacularism استعمال زبان محلی
overwrite بالای محلی نوشتن
overwrite نوشته داده در محلی
decentralizes حکومت محلی دادن
local group of galaxies کهکشانهای گروه محلی
rural district council انجمن محلی زراعی
somewheres یک جایی دریک محلی
district call box جعبه خبر محلی
decentralize حکومت محلی دادن
decentralizing حکومت محلی دادن
recorders رئیس دادگاه محلی
decentralising حکومت محلی دادن
decentralises حکومت محلی دادن
decentralised حکومت محلی دادن
provincialism گویش یا لهجه محلی
local داخلی اخبار محلی
locals داخلی اخبار محلی
overrun سرتاسر محلی رافراگرفتن
autonomy استقلال محلی محدود
provincialism عقایدوافکار محدود محلی
grass roots اجتماع محلی منشاء
traject از محلی عبور کردن
references دستیابی به محلی در حافظه
recorder رئیس دادگاه محلی
reference دستیابی به محلی در حافظه
overruns سرتاسر محلی رافراگرفتن
overrunning سرتاسر محلی رافراگرفتن
map در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
site محلی که پایه چیزی باشد
folkish شبیه افسانه هاوعادات محلی
sited محلی که پایه چیزی باشد
bear garden محلی که درانجاخرسها رابجنگ می اندازند
sites محلی که پایه چیزی باشد
folklike شبیه افسانه ها وعادات محلی
independency اصول استقلال کلیساهای محلی
zero slot lan شبکه محلی بدون شکاف
local warning سیستم اعلام خطر محلی
localizes محلی کردن موضعی ساختن
localises محلی کردن موضعی ساختن
costumiers خیاط لباسهای محلی وویژه
localize محلی کردن موضعی ساختن
localising محلی کردن موضعی ساختن
costumier خیاط لباسهای محلی وویژه
distant آنچه در محلی قرار دارد
mains electricity منبع الکتریسیته محلی مشتریان
costumer خیاط لباسهای محلی وویژه
maps در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
localizing محلی کردن موضعی ساختن
out fall محلی که اب ازیک مجرابه مجرای بزرگترمیریزد
nap نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
localization تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
stack محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
naps نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
napping نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
stacked محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
stacks محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
lan network Area Local شبکه محلی
napped نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
To slight ( ignore) someone. To give someone the cold shoulder. To take no notice of someone . به کسی محل نگذاشتن ( بی محلی کردن )
locals egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
local egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
to walk به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
to haunt به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
tote road جاده مخصوص حمل لوازم وذخایر به محلی
local parole زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
pos محلی در مغازه که قیمت کالاها پرداخت میشود
to cut somebody dead <idiom> به کسی عمدا بی محلی کردن [اصطلاح روزمره]
witness stand محلی که شاهد درانجا ایستاده و شهادت میدهد
police action عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
sleep out در محلی غیراز محل کار خود خوابیدن
luncheonette رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
local colour نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
despatch عمل ارسال موضوعات یا اطلاعات یا پیام ها به محلی
luncheonettes رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
to treat somebody as if they weren't there <idiom> به کسی عمدا بی محلی کردن [اصطلاح روزمره]
brogan چکمه سنگین پاشنه دار لهجه محلی
bad break که اشتباهاگ در محلی از کلمه وارد شده باشد
plateform بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی بنیاد یا اساس چیزی
symbolically نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
dispensaries محلی که به تهی دستان داروی رایگان داده میشود
symbolic نامی که برای برچسب متغیر یا محلی به کار رود
dispensary محلی که به تهی دستان داروی رایگان داده میشود
punch down block وسیلهای که در شبکه محلی برای اتصال کابل UTP
real address آدرس مطلق که مستقیماگ به محلی از حافظه دستیابی دارد
Change at London and get a local train. در لندن عوض کنید و یک قطار محلی سوار شوید.
colon محلی که مورد استعمار قرارگیرد و استعمارگران در ان ساکن شوند
colons محلی که مورد استعمار قرارگیرد و استعمارگران در ان ساکن شوند
shared پوشه فایل ها روی دیسک درایوکامپیوتر محلی که قابل استفاده
share روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
share پوشه فایل ها روی دیسک درایوکامپیوتر محلی که قابل استفاده
post offices محل ذخیره اصلی پیام ها برای کاربران شبکه محلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com