English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
maximum output voltage ولتاژ خروجی حداکثر
Other Matches
peak voltage ولتاژ حداکثر
maximum operating voltage ولتاژ کار حداکثر
maximum gate trigger voltage ولتاژ احتراق حداکثر
maximum permissible voltage ولتاژ مجاز حداکثر
maximum reverse r.m.s. voltage ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum powerpoint voltage ولتاژ در نقطه توان حداکثر
maximum output خروجی حداکثر
output voltage ولتاژ خروجی
voltage وسیلهای که ولتاژ خروجی درست میکند در صورتی مقدار ورودی ها تغییر کند
voltages وسیلهای که ولتاژ خروجی درست میکند در صورتی مقدار ورودی ها تغییر کند
line voltage ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
unipolar که پاس ولتاژ مثبت و ولتاژ صفر با اعداد دودویی نشان داده می شوند
transmissions که پاس ولتاژ و ولتاژ صفر توسط اعداد دو دویی نشان داده می شوند
transmission که پاس ولتاژ و ولتاژ صفر توسط اعداد دو دویی نشان داده می شوند
queue روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queueing روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queued روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queues روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
voltage regulator تنظیم کننده ولتاژ نافم ولتاژ
non return to zero سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
surge یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surges یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surged یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
voltage balance موازنه ولتاژ تعادل ولتاژ
electrically قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است
max min system سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
maximal aerobic power بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen consumption حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen uptake حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
inequivalence تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی ها یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
equivalence تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
non equivalence function تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که ورودی ها مثل هم نباشند وگرنه خروجی غلط است
NEQ تابع منط قی که خروجی آن درست است اگر ورودی ها مثل هم نباشند و گرنه خروجی نادرست است
near letter quality خروجی چاپ شده توسط چاپگرهای نقطه ماتریسی که به اندازه خروجی چاپگرهای با کیفیت حروف عالی خوانانمیباشد
chocked nozzle خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
positive سیسم منط قی که در آن یک منط قی با سطح ولتاژ مثبت و صفر منط قی با سطح ولتاژ صفر یا منفی نشان داده میشود
flip-flopped قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopping قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flops قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flop قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
input output processor پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی
endurance حداکثر
maximal حداکثر
peaks حداکثر
outside حداکثر
peak حداکثر
uttermost حداکثر
peaking حداکثر
outsides حداکثر
maximum حداکثر
maximum price حداکثر بها
peak demand حداکثر تقاضا
maximum power demand مصرف حداکثر
payloads حداکثر بار
peak speed حداکثر سرعت
peak output حداکثر تولید
maximum prr ermissible مجاز حداکثر
maximum frequency فرکانس حداکثر
peaking حداکثر کاکل
maximum gain تقویت حداکثر
maximum ratings مقدار حداکثر
maximum profit حداکثر سود
peak حداکثر کاکل
peak load حداکثر بار
payload حداکثر بار
maximum capacity فرفیت حداکثر
high tides حداکثر مد دریا
price ceilings حداکثر قیمت
maximum load بار حداکثر
maximal وابسته به حداکثر
high tide حداکثر مد دریا
maximum moment حداکثر لنگر
maximum of intensity حداکثر شدت
maximum performance عملکرد حداکثر
maximum performance کارایی حداکثر
relative maximum حداکثر نسبی
maximum duration زمان حداکثر
wage ceiling حداکثر دستمزد
maximization به حداکثر رسانیدن
intensity maximum حداکثر شدت
maximum amplitude دامنه حداکثر
maximum available powere توان حداکثر
submaximal زیر حداکثر
supercharge خرج حداکثر
maximum limited stress تنش حداکثر
peaks حداکثر کاکل
maximum demand بار حداکثر
maximum value مقدار حداکثر
maximum density حداکثر تراکم
maximum detector اشکارساز حداکثر
peak load بار حداکثر
flat out حداکثر سرعت
flank speed حداکثر سرعت
maximum efficiency حداکثر کارائی
maximum slope حداکثر شیب
maximum speed حداکثر سرعت
maximum work کار حداکثر
maximum efficiency راندمان حداکثر
maximum energy انرژی حداکثر
global maximum حداکثر مطلق
maximum thermometer گرماسنج حداکثر
full speed حداکثر سرعت
maximum current جریان حداکثر
peak current جریان حداکثر
full bore حداکثر تلاش
maximum deflection انحراف حداکثر
optimum height حداکثر ارتفاع
maximum deviation انحراف حداکثر
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
maximum light transmission انتقال نور حداکثر
maximum landing weight حداکثر وزن فرود
profit maximization به حداکثر رسانیدن سود
maximum liklihood method روش حداکثر احتمال
maxvo حداکثر اکسیژن مصرفی
principle of miximum overlap اصل حداکثر همپوشانی
maximum wavelength طول موج حداکثر
maximum stock حداکثر موجودی انبار
maximum load بار گذاری حداکثر
maximum natality حداکثر زاد و ولد
marginal حداکثر نزدیک به انتها
maximum temperature درجه حرارت حداکثر
maximum modulating frequency فرکانس حداکثر مدولاسیون
maxvo حداکثر توان هوازی
maximum input frequency فرکانس ورودی حداکثر
maximum take off weight حداکثر وزن برخاستن
maximum probility detection تعیین احتمال حداکثر
maximum current rating جریان نامی حداکثر
maximum ratings مقدار نامی حداکثر
maximum control current جریان کنترل حداکثر
maximum scattering angle زاویه پراکندگی حداکثر
utmost منتهای کوشش حداکثر
maximum in power gain تقویت قدرت حداکثر
maximum demand meter حداکثر مقدار سنج
peak strenght حداکثر استعداد مجاز
maximum demand pointer عقربه مصرف حداکثر
maximum permissible load بار مجاز حداکثر
maximum allowable concentration حداکثر غلظت مجاز
maximum gate trigger current جریان احتراق حداکثر
maximum sound pressure فشار صوت حداکثر
maximum and minimum thermometer گرماسنج حداقل و حداکثر
maximum power gain تقویت توان حداکثر
maximum direction finding جهت یابی حداکثر
maximum power operation کار با توان حداکثر
maximum flexibility خمش پذیری حداکثر
pron to با حداکثر سرعت ممکن
low tide حداکثر جذر دریا
utility maximization به حداکثر رسانیدن مطلوبیت
high run حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
endurance time سرعت حداکثر مداوم
angle of repose حداکثر شیب استقرار
breaking load حداکثر تحمل بار
sprinted با حداکثر سرعت دویدن
sprint با حداکثر سرعت دویدن
traffic peak حداکثر عبور و مرور
closed height حداکثر ارتفاع لیفتراک
ceiling prices حداکثر قیمت قانونی
extreme حداکثر درمنتهی الیه
daily flood peak حداکثر سیل روزانه
utmost good faith حداکثر حسن نیت
sprints با حداکثر سرعت دویدن
ultimate bearing capacity حداکثر فشار متحمل پی
at full blast <adv.> در حداکثر قدرت یا شدت
ceiling price حداکثر قیمت قانونی
high water حداکثر ارتفاع اب مد دریا
full blast <adv.> در حداکثر قدرت یا شدت
flank speed حداکثر سرعت قایق
hull speed حداکثر سرعت نظری قایق
capacity load حداکثر فرفیت بارگیری ناو
powering حداکثر تلاش در کمترین زمان
great tropic range حداکثر اختلاف جذر و مداستوایی
power حداکثر تلاش در کمترین زمان
maximum load rating قابلیت بارگیری نامی حداکثر
powered حداکثر تلاش در کمترین زمان
hard charge بشدت و حداکثر سرعت راندن
maximum surface temperature درجه حرارت سطحی حداکثر
maximum likelihood method روش حداکثر درست نمایی
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
in the groove <idiom> حداکثر کار را انجام دادن
wall up رسیدن موج به حداکثر اوج
throughput حداکثر فرفیت میزان محصول
maximum power point current جریان در نقطه توان حداکثر
ramp weight حداکثر وزن ممکن هواپیما
maximum range حداکثر برد جنگ افزار
maximum recording attachment دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum safe temperature درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum scale value مقدار درجه بندی حداکثر
extremum حداکثر یا حداقل تابع ریاضی
maximum r.m.s. on state current جریان رفت موثر حداکثر
maximum forward r.m.s. on state current جریان رفت موثر حداکثر
deadweight tonnage حداکثر تناژ وسیله نقلیه
powers حداکثر تلاش در کمترین زمان
ultimate compressive strength حداکثر مقاومت دربرابر فشار
payloads حداکثر قابلیت حمل بار
plimsoll mark خط شاخص حداکثر وزن بارکشتی
payload حداکثر قابلیت حمل بار
layer depth که در ان سرعت صوت به حداکثر می رسد
brushes به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com