Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
pound foolish	ولخرج در مبالغ بزرگ
Other Matches
account	صورت مبالغ دریافتی و پرداختی
thriftless	ولخرج
plentiful exenses	ولخرج
spendthrifts	ولخرج
lavish of money	ولخرج
wasteful	ولخرج
prodigal	ولخرج
dissipated	ولخرج
extravagant	ولخرج
profligate	ولخرج
free with ones money	ولخرج
spendthrift	ولخرج
profuse of expenditure	ولخرج
scattergood	ولخرج مسرف
wastrel	ادم ولخرج
progress payment	پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
penny wise and pound foolish	صرفه جو در پنی و ولخرج درلیره
My grandparents are six feet under. <idiom>	پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania	مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
macropterous	دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
museum piece	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game	صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
fossil	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
grandam	مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparents	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large	چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparent	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
cray	نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
extras	بزرگ
magacephalic	بزرگ سر
paternal grandmother	نه نه بزرگ
macrocephalic	بزرگ سر
majuscular	بزرگ
majuscule	بزرگ
big	بزرگ
bigger	بزرگ
extra-	بزرگ
grosser	بزرگ
grosses	بزرگ
grossest	بزرگ
grossing	بزرگ
gate	در بزرگ
vast	بزرگ
gates	در بزرگ
nonus	بزرگ
megapod	بزرگ پا
biggest	بزرگ
extra	بزرگ
grossed	بزرگ
macro	بزرگ
bulkiest	بزرگ
bulky	بزرگ
bandog	سگ بزرگ
dignified	بزرگ
adult	بزرگ
adults	بزرگ
full bottomed	بزرگ
egregious	بزرگ
decuman	بزرگ
canis major	سگ بزرگ
canis majoris	سگ بزرگ
considerably large	بس بزرگ
mightier	بزرگ
mightiest	بزرگ
bulkier	بزرگ
headmen	بزرگ
long ton	تن بزرگ
great	بزرگ
great-	بزرگ
greatest	بزرگ
majestic	بزرگ
of a large size	بزرگ
large sized a	بزرگ
large sized	بزرگ
king size	بزرگ
massive	بزرگ
massively	بزرگ
immane	بزرگ
hugeous	بزرگ
headman	بزرگ
mighty	بزرگ
smallest	بزرگ نه
graves	بزرگ
majored	بزرگ
majoring	بزرگ
doyennes	زن بزرگ
doyenne	زن بزرگ
jumbos	بزرگ
jumbo	بزرگ
major	بزرگ
highs	بزرگ
vasty	بزرگ
grave	بزرگ
gravest	بزرگ
extensive	بزرگ
spankings	بزرگ
spanking	بزرگ
eminent	بزرگ
high	بزرگ
highest	بزرگ
walloping	بزرگ
wallopings	بزرگ
propylon	در بزرگ
smaller	بزرگ نه
stour	بزرگ
voluminous	بزرگ
enormous	بزرگ
small	بزرگ نه
larger	بزرگ
large	بزرگ
gross	بزرگ
swingeing	بزرگ
swith	بزرگ
largest	بزرگ
swells	بزرگ شدن
swelled	بزرگ شدن
swell	بزرگ شدن
maximizing	بزرگ کردن
maximizes	بزرگ کردن
archenemy	دشمن بزرگ
maximize	بزرگ کردن
maximized	بزرگ کردن
aggrandise	بزرگ کردن
aggrandise	بزرگ شدن
aggrandize	بزرگ کردن
antrum	غار بزرگ
arch enemy	دشمن بزرگ
arch fiend	دیو بزرگ
archfiend	دیو بزرگ
archduchess	دوشس بزرگ
archduke	دوک بزرگ
mausoleums	ارامگاه بزرگ
mausoleum	ارامگاه بزرگ
archbshop	اسقف بزرگ
archpriest	کشیش بزرگ
argosy	کشتی بزرگ
bronchocele	بزرگ شدگی
dilates	بزرگ کردن
dilate	بزرگ کردن
magnifies	بزرگ کردن
grandmothers	مادر بزرگ
caldron	کتری بزرگ
magnifying	بزرگ کردن
magnified	بزرگ کردن
magnify	بزرگ کردن
charles's wain	خرس بزرگ
case knife	چاقوی بزرگ
bonefire	اتش بزرگ
dilating	بزرگ کردن
avous	پدر بزرگ
grand father	پدر بزرگ
maximising	بزرگ کردن
grandmother	مادر بزرگ
maximises	بزرگ کردن
bass drum	طبل بزرگ
bass fiddle	ویلن سل بزرگ
big bang	انفجار بزرگ
big league	لیگ بزرگ
the wain	خرس بزرگ
maximised	بزرگ کردن
capital letter	حرف بزرگ
magnum opus	کار بزرگ
emporia	بازار بزرگ
grander	بزرگ مهم
grand	بزرگ مهم
emporium	بازار بزرگ
emporiums	بازار بزرگ
cataclysm	سیل بزرگ
cataclysms	سیل بزرگ
hunk	تکه بزرگ
longbows	کمان بزرگ
longbow	کمان بزرگ
heaved	بزرگ کردن
lofty	بلند بزرگ
viola	ویولن بزرگ
bollards	موت بزرگ
lump	بزرگ شدن
lumped	بزرگ شدن
bollard	موت بزرگ
bonfires	اتش بزرگ
bonfire	اتش بزرگ
grandest	بزرگ مهم
lumps	بزرگ شدن
heave	بزرگ کردن
blundered	اشتباه بزرگ
blundering	اشتباه بزرگ
billows	موج بزرگ اب
magnification	بزرگ نمایی
billowing	موج بزرگ اب
billowed	موج بزرگ اب
magnifications	بزرگ نمایی
billow	موج بزرگ اب
distends	بزرگ کردن
zoom	بزرگ کردن
zoomed	بزرگ کردن
zooms	بزرگ کردن
distending	بزرگ کردن
bulldog	نوعی سگ بزرگ
bulldogs	نوعی سگ بزرگ
blunder	اشتباه بزرگ

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com