English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (8 milliseconds)
English Persian
reverse video ویدئوی معکوس
Other Matches
compositive cideo ویدئوی مرکب
surveillance video recording نگارش ویدئوی نظارتی
contrary معکوس
reversible معکوس
reversing معکوس
inverse معکوس
obverse معکوس
conversing معکوس
conversing :معکوس
reverse معکوس
reverses معکوس
reversed معکوس
converses معکوس
converses :معکوس
upside down معکوس
converted معکوس
convert معکوس
countering معکوس
reversal معکوس
reversion معکوس
countered معکوس
counter معکوس
reversals معکوس
reciprocal معکوس
negatives معکوس
converting معکوس
negative معکوس
conversed معکوس
conversed :معکوس
converse معکوس
converse :معکوس
vice versa معکوس
conversely معکوس
converts معکوس
back formation اشتقاق معکوس
inverse feedback واخوراند معکوس
inverse ratio or proportion نسبت معکوس
inverter معکوس کننده
indian in reverse هندی معکوس
backset معکوس وارونه
back splice پیوند معکوس
invertible معکوس شدنی
back resistance مقاومت معکوس
back conductance برقرسانایی معکوس
reverse speed سرعت معکوس
inverse function تابع معکوس
inverse ratio نسبت معکوس
reversal film فیلم معکوس
reversal process جریان معکوس
reverse bias پیشقدر معکوس
reverse bias تغذیه معکوس
reverse control کنترل معکوس
reverse current جریان معکوس
reverse osmosis اسمز معکوس
reverse pitch گام معکوس
reverse slope شیب معکوس
reverse thrust تراست معکوس
set back معکوس پس زدن
switcheroo عمل معکوس
retroaction عمل معکوس
obversion استنتاج معکوس
obcordate قلبی معکوس
inverse relationship ارتباط معکوس
inverse voltage ولتاژ معکوس
invert matrix ماتریس معکوس
invert suger قند معکوس
inverted file فایل معکوس
inverted opening گشایش معکوس
inverted structure ساختار معکوس
lateral inversion معکوس جانبی
reverse polarity پلاریته معکوس
negative caster گردش معکوس
negative correlation همبستگی معکوس
negative relation رابطه معکوس
dis- معکوس کردن
opposites روبرو معکوس
reverse gear دنده معکوس
conversely بطور معکوس
countdown شمارش معکوس
countdowns شمارش معکوس
mirroring معکوس نمودن
reverse gears دنده معکوس
reversing معکوس کردن
feedback تزویج معکوس
reversing معکوس کننده
reverses معکوس کردن
reverses معکوس کننده
reversed معکوس کننده
reverse معکوس کردن
reverse معکوس کننده
opposite روبرو معکوس
inverse واژگونه معکوس
back-up معکوس ریختن
reciprocal معکوس دوجانبه
draw back کشیدن معکوس
back up معکوس ریختن
reversion معکوس کردن
reciprocal متقابل معکوس
reversed معکوس کردن
king's indian in reverse هندی شاه معکوس
complement معکوس یک عدد دودویی
inverse تابع معکوس [ریاضی]
inverse function تابع معکوس [ریاضی]
de- معکوس عمل کردن
shift the rudder معکوس کردن سکان
reverse current circuit breaker مدارشکن جریان معکوس
What invert sugar قند معکوس چیست
obvert نتیجه معکوس گرفتن از
reverse video صفحه نمایش معکوس
complements معکوس یک عدد دودویی
one's complement معکوس یک عدد دودویی
retroact عمل معکوس کردن
reversed battery plate صفحه باتری معکوس
complementing معکوس یک عدد دودویی
reverse flow regin ناحیه جریان معکوس
inverted file فایل معکوس شده
back turns of armature سیمپیچی معکوس ارمیچر
retrogressing ترقی معکوس کردن
double quartan fever نوبه ربع معکوس
back titration تیتر کردن معکوس
complemented معکوس یک عدد دودویی
backfire نتیجه معکوس گرفتن
backfired نتیجه معکوس گرفتن
backfires نتیجه معکوس گرفتن
backfiring نتیجه معکوس گرفتن
retrogresses ترقی معکوس کردن
inverse electrode current جریان الکتردی معکوس
inverse current جریان ولتاژ معکوس
inverting circuit مدار معکوس کننده
retrogress ترقی معکوس کردن
couple back معکوس تزویج شدن
initial inverse voltage ولتاژ معکوس نخستین
retrogressed ترقی معکوس کردن
back scattering پخش معکوس امواج رادیویی
reversion برگرداندن شیب معکوس دادن
back azimuth method گرای معکوس در اخراج اشعه
high back resistance diode دیود با مقاومت معکوس زیاد
reverse polish notation نشان گذاری لهستانی معکوس
backtracking عمل پیمایش معکوس یک لیست
back scattering توزیع معکوس امواج رادیویی
peak inverse anode voltage اوج ولتاژ اندی معکوس
high back resistance diode دیود با مفاومت معکوس بالا
count down از بالا به پایین شمردن شمارش معکوس
to invert a fraction برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
inverting قلب عبارت معکوس کردن نسبت
converts معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
inverts قلب عبارت معکوس کردن نسبت
converting معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converted معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
invert قلب عبارت معکوس کردن نسبت
convert معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
aerodynamic blockage thrust reverser وسیلهای برای معکوس کردن نیروی جلوبر
roll reversal حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
reversed rolling moment گشتاور ناشی از کنترل معکوس در صفحه غلتش
reversible propeller ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
aerofoil type offtake regulator دهانه ابگیر خودکار با جریان معکوس به فرم ائرودینامیک
NOT function تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
mesfet دستگاه فعال اصلی که مدارهای مجتمع ارسنیک گالیم به منظورتقویت جریان و معکوس نمودن ان بکار می رودEffect SemiconductorField etal
gate دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
gates دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
backward read یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
converts معکوس کردن تازه کردن
converted معکوس کردن تازه کردن
converting معکوس کردن تازه کردن
convert معکوس کردن تازه کردن
unstart انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
recipocal milling فرزکاری متقابل فرزکاری دوجانبه فرزکاری معکوس
law of demand براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com